آیا من یک احمقم!؟
این حس احمق بودن احساسی است که همه ما در بعضی مواقع دچارش هستیم.
احساسی که به شدت در آن خودخوری میکنیم، از این که چرا انجام دادیم؟ یا چرا انجام ندادیم؟
این که گاهی دچار این احساس شویم، طبیعی است اما اگر نُقل محفل درونی ما گردد و مدام از چپ و راست این ندا را در درونمان تکرار کنیم که من یک احمق به تمام معنا هستم!
آیا اشتباهات گذشته رفع خواهد شد؟ آیا این سمپاشی درونی حماقت ما را بهبود خواهد ساخت یا اوضاع را بدتر خواهد کرد؟
من گمان نمیکنم که این گونه بر سر خود هوار کشیدن چیزی را درست کند.
البته که زخم خواهد زد و شاید بغض را هم بترکاند و کمی به خاطر حماقتهای خود گریه کنیم و سبک شویم.
اما این رویکرد احساسی نسبت به اشتباهات خویش، فقط عزت نفس ما را خدشهدار خواهد کرد و اعتماد به نفس ما را در مواجهه با دنیای پیرامون کاهش خواهد داد.
با این سوال به سمت رویکرد منطقی به قضیه وارد میشویم که چرا من فکر میکنم که احمقم؟
این سوال را هر کسی بسته به نوع تفکر و دیدگاهی که دارد، میتواند پاسخ دهد و جواب ها هم متفاوت خواهد بود.
من فکر میکنم احمقم، چون نتوانستم خودم را با استانداردهای جامعه هماهنگ کنم.
من فکر میکنم احمقم، چون نتوانستم به ارزش واقعی خودم دست یابم.
من فکر میکنم احمقم، چون اگر احمق نبودم اکنون به این موضوع فکر نمیکردم.
و از این دست جوابها که یا خودمان را با جامعه و دیگران مقایسه میکنیم و یا آنقدر به احمق نبودن و حماقت نکردن فکر میکنیم که دچار ترس و وسواس در این زمینه میشویم.
در نهایت برای این که احمق جلوه نکنیم باز هم به جای خودمان، بیشتر به دیگران فکر میکنیم.
حتی گاهی فکر کردن ما هم این گونه میشود که دیگران را آینهای قرار داده که ما روبرویش نشستهایم و خودمان را از دید آنها میبینیم.
با این حساب درست نمیتوانیم فکر کنیم آن هم به صورت منطقی، مگر آن که با حالتی خنثی به اتفاقات گذشته خویش نگاه کرده و با آگاهی نسبی از قوانین حاکم بر محیط و روابط آن، خودمان را تحلیل نماییم.
و اگر احساس میکنیم این توانایی خنثی دیدن در ما شکل نیافته و نسبت به انتخاب و اثر رابطهها بر روی جهان پیرامون دچار سردرگمی هستیم، بهتر است تحلیل خودمان را در کنار یک درمانگر متخصص پیش ببریم.
در پایان این نکته را اضافه کنم که به هر میزانی که نگاهمان به سمت دیگران و جلب رضایت آنها مشغول باشد، به همان میزان (و شاید بیشتر) قبل از هر تصمیمی و بعد از هر اتفاقی با این سوال در ذهنمان مواجه خواهیم شد که آیا من یک احمقم؟ یا نکند من یک احمق باشم؟