علمی تحلیلی

چهار دلیل برای خواندن تاریخ

ما ایرانی ها که تاریخ تمدنمان به درازای تاریخ کل تمدن انسانی است، و دوره های شکوه و اقتدار ملتمان از عمر همه ملل شکوهمند امروزین دنیا درازتر است، چهار دلیل داریم تا تاریخ بخوانیم و تاریخ بدانیم:

دلیل نخست: تاریخ ایران درمانی است برای خودکوچک بینی و چاره ایست برای حقارت برخاسته از آن.

کسی که به گذشته اش بنگرد و کوروش و ارشک و اردشیر بابکان را نیای خود بداند، از زبونی و خواری عاری خواهد داشت و آن کسی که در اساطیرش جمشید و رستم و آرش داشته باشد، به کوچک ماندن و رقیق زیستن و اندک خواستن رضایت نخواهد داد.

اختران درخشانی که تاریخ یک ملت را روشن می کنند، افق های ممکن برای بودن و خواستن را ترسیم می کنند و هر تمدنی به قدر عظمت پرعظمت ترین من هایی که پرورده است، عظمت دارد، و بختِ برخورداری از این موهبت را برای من هایی که بدان وابسته اند، فراهم می آورد.

شاید از این روست که سفارش به ندانستن تاریخ این بزرگان و ترس از بردن نامشان چنین تبلیغ می شود. چون خماریِ افیون حماقت، با درخشش این آفتاب از سرها می پرد.

دلیل دوم: تاریخ ایران سرمشقی است برای فرهیختگی و خردورزی.

اندک اند تمدن هایی که تاکید و پافشاری های ایرانیان بر خردگرایی و عقل مداری را داشته باشند و ایران تنها تمدنی است که در سراسر تاریخ اش این تاکید را حفظ کرده است.

این نکته که بدنه مردم در بخش عمده زندگی خود رفتارهای نامعقول می کنند، البته امری جهانی است و ارتباطی با این موضوع ندارد.

چون تاریخ اندیشه، تاریخ اندیشمندان است و در ایران زمین از گاهان زرتشت تا تفسیر علامه طباطبایی، همه جا مدام روشی عقلانی و تاکیدی بر عقلانیت و ستایشی پرشور از خرد را می بینیم.

کسی که بداند بیدل و ناصرخسرو چگونه طی هزار سال در زبان پارسی اندیشیدن ناب پرورده اند، از خلق بلاهت در زبان اش ابا خواهد کرد و آن کس که نیاکان فکری خود را پورسینا و بیرونی بداند، مرزهایی فراختر از کاربست عقل و اندیشه اش را در دسترس خواهد یافت.

شاید به این خاطر است که گفتمان های ایران ستیز با این حرارت می کوشند این استخوان بندی خردگرا و عقلانی تمدن ایرانی را انکار کنند، و بلاهت حاکمان را همچون غیاب حکیمان وابنمایند.

 دلیل سوم: تاریخ ایران، سرگذشت مهر است، که سرنوشت ماست.

ایران زمین تمدنی است که تنوعی خیره کننده از نژادها و اقوام و زبان ها و ادیان و اقلیم‌ها را در خود جای داده، و همه را ضمن حفظ استقلال‌شان در پیکره‌ یک هویت یگانه‌ عظیم به نام ملت ایران با هم ترکیب کرده است.

تنها تمدن ایرانی است که سراسر گستره‌ جغرافیایی‌اش در دو و نیم هزاره‌ی گذشته، حدود دو هزار سال زیر فرمان یک دولت یکپارچه بوده است، و ایرانیان متنوع‌ترین مردمانی هستند که هویتی هم ریخت داشته‌اند، و هم ریخت‌ترین مردمانی هستند که هویتی چنین متنوع دارند.

از این روست که شماری چنین عظیم از ادیان و خط ها و متون در ایران زمین سرچشمه گرفته، و از این روست که درخت تمدن ایرانی در تندباد حوادث باقی مانده و از گزند روزگار در امان مانده است.

چون مردمانش این را آموخته‌اند که برای زیستن با هم، باید به هم مهر بورزند و همدیگرانی قدری متفاوت با خویش را همچون خویشتنانی همسان با خویش دوست بدارند.

دلیل چهارم:‌ تاریخ ایران، سرمایه‌ای است به معنای دقیق کلمه.

چون اصولاً تاریخ در جهان امروز سرچشمه‌ای است برای تولید قدرت سیاسی و منبعی است برای خلق ارزش اقتصادی.

تاریخ است که مردم را در یک کشور متحد می‌سازد، به حضورشان در پهنه‌ای از تاریخ و جغرافیا مشروعیت می‌بخشد و غلبه‌شان بر ادعاهای مردمی دیگر که چشمی به خاک و مال‌شان دوخته‌اند را ممکن می‌سازد. حتا کشوری نوپا مثل آمریکا با تاریخی نزدیک از برده‌گیری از سیاه پوستان و کشتار سرخپوستان نیز با خلق تاریخی دلپذیر از دموکراسی برای مردمانش به انسجام و اقتدار دست یافته است.

تاریخ هویت است و هویت قدرت. به همین خاطر کشورهای نوپا در جعل تاریخ و بازنویسی گذشته چنین گستاخ و بی‌باک عمل می‌کنند، چرا که بازاری رقابتی در کار است و کشمکشی سیاسی، و این سرمایه‌ای است حیاتی و کالایی ضروری که تهیدستان‌اش بدل‌اش را درست می‌کنند و با فریب می‌فروشند.

ایران بی‌اغراق تراشیده‌ترین و ستوده‌ترین تاریخ را در تمدن‌های موجود و پسندیده‌ترین پیشینه را در میان کشورهای امروز دارد.

تاریخی که همگان برای کندن تکه‌ای از آن و تحریف و بلعیدن‌اش صف بسته‌اند. شاید به این خاطر است که اینقدر در رسانه‌های گوناگون همصدایی هست در خوار و بی‌ارزش نشان دادن این تاریخ،‌ که همان‌ها تا این پایه مشتاق تصرف گوشه‌ای از آن هستند.

برخورداری از تاریخ مانند استقرار در جغرافیا، ضرورتی است برای بودن، و آنان که این نکته‌ بدیهی را درنیابند، با نافی بریده از تاریخ و پایی بریده از زمین خود را در عدمی شناور خواهند یافت.

به یاد بیاورید تا سیاست فراموشی را فراموش کنید، و تاریخ بخوانید و تاریخ بدانید، تا تاریخ اکنون خویش را خود بنویسید.

دکتر شروین وکیلی

جامعه شناس و مدرس دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا