علمی تحلیلی

فرهنگِ همراهی با طبیعت

 همان‌گونه که آگوست کنت می‌گوید؛ بشر اولیه در همراهی و اطاعت محض از شرایط پیرامونش از جمله طبیعت به‌ سر می‌بُرد. او زندگی خود را با توجه به محیط اطراف سامان می‌داد و خود را مقهور طبیعت می‌دید.

با گذر از دوره‌های مختلف انسان ها دچار دگردیسی در باورهایشان شدند. آنها به تدریج به عقل ایمان آوردند و از باورهای پیشین فاصله گرفتند.

اما به نظر می‌رسد تقدس بخشیدن زیادی به عقل در مواردی بشر را دچار توهم عقلانیت کرده و او را از تفکر درست به ویژه در مورد طبیعت به دور داشته است.

غره شدن به دانایی گاهی عین بی‌عقلی بوده و انسان را از مسیر عقلانیت خارج نموده است.

موارد زیادی را به عنوان نمونه می‌توان برشمرد.

اما آنچه در این یادداشت مدنظر است، قدرت‌نمایی دیوانه ‌وار بشر در مقابل طبیعت است.

در واقع بشر در مقابله با طبیعت چنان به خویش غره شده که اقدام به تحقیرش نموده است.

گرم کردن کره‌ زمین،

ایجاد آلودگی هوا و از بین بردن لایه‌ی اُزن،

تخریب جنگل‌ها،

شکار حیوانات،

بهره‌برداری بی‌رویه از آب های زیرزمینی،

سدسازی‌هایی بی‌مورد که نتیجه‌ آن خشکاندن دریاچه‌ها و تولید کانون ریزگردهاست و …

یک نمونه‌ بارز تقابل مغرورانه با طبیعت، مربوط به حادثه‌ دروازه قرآن شیراز است.

در سالیان نه چندان دور، مسیر رودخانه فصلی کنار دروازه پر شده و به راه مواصلاتی شیراز/ اصفهان تبدیل شده است.

با این تصور که چند لوله و کانال کوچک پاسخگوی سیل‌های فصلی خواهد بود.

اما طبیعت کار خود را طبق روال انجام می دهد و آب‌زنگی، زنگی بودن خود را به رخ می‌کشد تا به ما یادآوری کند، با طبیعت باید همراه بود نه اینکه با آن جنگید.

باید دوستانه با طبیعت یگانه شد و رامش کرد، نه اینکه مغرورانه تازیانه بر سروصورتش کشید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا