علمی تحلیلی

جامعه شناسی روستایی و زندگی شهری

روستا با طبیعت بکر، درختان تنومند وسط حیاط خانه های گِلی، آدم های ساده و مهمان نوازش، بچه های آفتاب سوخته در کشتزارها، حیوانات کوچک و بزرگش، مکانی است که همه را به زندگی زیبا و بدون هیاهو دعوت می کند.

روستا با کوچه باغ ها، خنده های بچه ها که به دنبال آهو می دوند،

زنانی که بچه را با چادری به پشت خود به اینور و آنور می کشند،

دست های ترک خورده و چهره های زمخت مردان، زیر آسمان پرستاره به خواب می رود و زیبایی روز را در امتداد شب ادامه می دهد. 

روستا محیطی بی آلایش و بی ریا، در دل کوه یا دشت، کویر یا جنگل

مکانی است که انسان شهری می تواند بارهای شهر (رقابت …) را از دوش خویش پایین گذارد

و از تماشای حیات جان گیرد و لذت هستی و هست بودن را دریافت کند.

انسان خسته شهری به روستا پناه می برد تا خستگی را در رودخانه روستا به آب سپارد،

دردها را به کوه بدهد،

سختی ها را در آفتاب بسوزاند،

کم و کسری ها را در نعمت درختان پربار از یاد ببرد،

با دویدن و دویدن در افق زمین های بکر از انبوه زدگی (مجتمع آپارتمانی، ادارات، فروشگاه …) شهر رها شود و ….

روستا، پناه و مامن انسان شهر بوده و هست.

انسان شهری از هر جا و هر چیز که می بُرد و مایوس می شود، به روستا می رود تا امید دوباره در وجودش شعله زند.

انسان شهری از هر کس و هر یاری که رهایش می کند، به روستا می آید تا با دیدن آدم های بی ریا، دوباره عشق را معنا کند.

انسان شهری از هر درد و بیماری که رنج می برد، به روستا می آید تا با آب گرم و چشمه روستا دوباره سلامت را تجربه کند. 

انسان شهری از هر لاف و چاپلوسی که به تنگ می آید، به روستا می آید تا با سادگی زنان و مردان روستا دوباره سبک زندگی را تعریف کند.

و بسیاری دیگر از این حکایت ها که انسان شهر را به روستا می کشاند.

جامعه شناسی روستایی به مطالعه رابطه جامعه با روستا مشغول است. به بیان دیگر، به مطالعه (روابط، ساختار، جمعیت، تکنولوژی، عادات …) روستا می پردازد و تقابل آن را با شهر مورد توجه قرار می دهد.

سوال: چرا ردپایی از نیاز انسان شهری در جامعه شناسی روستایی نیست؟

چرا انسان شهری در روستا مطالعه نمی شود؟

چرا جامعه شناسی روستایی که هیچ گوشه و کنار روستا از نگاهش بیرون نیست، از تقلای انسان شهری در روستا نمی گوید؟ …

جواب باید در سیطره و سلطه شهر، شهرمداری و شهرمحوری باشد.

شهر چنان مقبول افتاده است که همه چیز با معیار شهر به مقایسه و سنجه کشیده می شود!

شهر چنان درست و راست می نماید که همه آنچه بوده است و باید باشد با آیین شهری محک می خورد!

شهر چنان همه تریبون ها، مجالس و نشست ها را از آن خود کرده است که دیگر جایی برای سخن دیگر، نگاه دیگر نمانده است!

تکه و پاره شدن جامعه شناسی نیز شاید از همین جا ریشه می گیرد.

هر روز به تعداد حوزه ها و گرایشات جامعه شناسی اضافه می شود و هر بخش با ذره بین خاص خود به کنکاش می پردازد.

در حالی که جامعه شناسی این ادعا را از بدو تولد خود اعلام کرده است که «جامعه؛ کل یکپارچه است»!

این کلیت! این یگانگی! این یکپارچگی! این وحدت و تمامیت جامعه را کجا باید دید؟

کجا باید بررسی کرد؟

کجا باید شناخت؟

کجا باید یافت؟

قرار بود به همه این «چراها» جامعه شناسی پاسخ گوید!

جامعه شناسی چنان تکه تکه شده است که یاران و یاری فراوان می طلبد تا تکه تکه را به هم نزدیک کنند!

متخصصان هر گرایش و هر حوزه چنان به دفاع از تکه خود مشغول هستند که کسی را یارای سخن از «کلیت» نیست!

به روستا برویم

شاید

جواب

در پناه طبیعت و نزدیکی به ذات حیات باشد.

دکتر منیژه نویدنیا

دکتری جامعه شناسی. نظریه پرداز و محقق. نویسنده اولین کتاب امنیت اجتماعی در ایران، معرف جامعه شناسی تحلیلی با نگارش شش جلد کتاب، استاد دانشگاه و موسس سایت جامعه شناسان جوان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا