دل نوشته علمی

سالمندی و پیری

در فرایند و سیر تحول نسلی، جامعه ایران را می توان به چهار نسل متفاوت یعنی نسل اول، نسل دوم، نسل سوم، و نسل چهارم متمایز کرد.

مسئله پیری در خصوص نسل اول، موضوعیت معنا و مفهوم بیشتری داشته و پرداختن به آن امروزه بسیار دارای اهمیت است.

اینکه پدر و مادربزرگ هایی که هم اکنون با سن پیری در قید حیات هستند، در چه وضعیتی قرار دارند؟

آنها با چه مسائل و مشکلاتی مواجه هستند؟

چگونه با نوعی «جدا افتادگی» از جامعه و خانواده زندگی خود را سپری می کنند؟

چه کسی از آنان مراقبت می کند؟

و بسیاری از پرسش های دیگر که پاسخ به آنها لازم و ضروری است.

اما در این نوشتار ما قصد پرداختن به این نسل و مسائل آنها را نداریم، موضوع و محور نوشتار حاضر، نسل دوم است. نسلی که هنوز وارد دوران پیری نشده و یا حداقل در آستانه سن پیری قرار دارند.

دوره پیری از سن حدود شصت و پنج سال به بالا در قالب یک «سندروم آسیب پذیری» یک فرایند و گذر زیستی طبیعی همراه با کاهش توانایی های جسمی و روحی است.

از دلایل اهمیت نسل دوم اینکه پیشگیری و مقابله مناسب آنان با عوارض و پیامدهای خاص چنین دورانی است.

این در حالی است که نسل اول به هرحال خواسته و یا ناخواسته در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته همراه با پیریِ در رنج، بار سنگین «ناتوان شدگی» خود را تماماً بر دوش اطرافیان و یا سازمان های حمایتی و مراقبتی تحمیل کرده است.

بنابراین، نسل دوم هم اکنون باید از خود بپرسد:

آیا او برای دوران پیری و سالمندی خود چشم انداز روشنی در پیش دارد؟

مهارت های عملی، جسمی و آمادگی ذهنی مناسبی را پیدا کرده است تا بتواند سال های به اصطلاح «پیری خوب»، عزت مندانه و در نهایت فرایند «خوب مردن» را با رضایت بیشتری برای خود و اطرافیان فراهم سازد؟

باید توجه داشت که موضوع پیری تحت تاثیر تحولات اجتماعی و فرهنگی تغییرات زیادی را به خود گرفته است.

جوامع از بُعد تاریخی از نوع «همبستگی مکانیکی» با پیوندهای عمیق بین روابط افراد، به «همبستگی ارگانیکی» و نوعی تجزیه و جدایی در روابط و تعاملات افراد تغییر شکل داده است.

این تحول در ابعاد مختلف جامعه از جمله نهاد خانواده هم به خوبی قابل مشاهده است.

امروزه در جامعه جدید ما با نوعی از «خانواده های هسته ای» مواجه شده ایم که یکی از کلیدی ترین نقش ها و وظائفی را که در خانواده های گسترده گذشته به خوبی انجام می شده است را تا حد زیادی کاهش و یا به طورکلی کنار نهاده است.

نقش مراقبت و نگهداری از کودکان، بیماران و سالمندان در خانواده های گذشته به عنوان یک وظیفه اخلاقی جز برنامه های نهادینه شده و طبیعی چنین خانواده هایی بوده است.

این در حالیست که امروزه وظیفه نگهداری از سالمندان در خانواده هسته ای مدرن بسیار مشکل و در مواردی غیرممکن است.

خانواده ای متشکل از زن و شوهر با تعداد اندکی از فرزندان، اشتغال هم زمان زن و مرد، خانه های با ابعاد کوچک،

جا به جایی مکانی و مهاجرت،

مشکلات مالی و اقتصادی،

تخصصی شدن مراقبت سالمندان،

تفاوت و تعارضات نسلی بین فرزندان و والدین به ویژه نوه ها،

دخالت های احتمالی خانوادگی،

غلبه سبک زندگی بر مبنای خواست فردی،

عدم توانایی جسمی فرزندان در نگهداری سالمندانی که به طورکلی از کار افتاده اند، و بسیاری از موارد دیگر امروزه مراقبت از سالمندان و تحمل آنان را در خانواده های امروزی دشوار و دشوارتر کرده است.

بنابراین، برای نسل دوم در مواجهه درست با پدیده پیری که عنقریب به سراغ آنان خواهد آمد، اولین قدم این است که این نسل باید پیری و سالمندی را به عنوان یک واقعیت طبیعی و اجتناب ناپذیر همچون ادوار دیگر زندگی مانند: دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی را پذیرفته و از آن به عنوان امری مثبت استقبال کند.

پذیرش واقعیت می تواند مواجهه درست و منطقی افراد با آن پدیده را تسهیل کرده و نوعی انطباق و یا سازگاری با آن را با هرینه حداقلی فراهم سازد.

چنین نگاهی می تواند با ممانعت از «مرگ ذهنی» و نگاهی فراتر از سن تقویمی و تمرکز بر ارزش زندگی و زنده ماندن، در حفظ و نگهداشت کارایی و توانمندسازی این نسل تاثیرگذار باشد.

دومین مسئله ای که نسل دوم باید به آن توجه داشته باشد اینکه انتظار و امید از فرزندان در مراقبت آنان در دوران پیری را تا حد زیادی جدی نگرفته و بهتر است آن را فراموش کنند.

فرزندانتان حتماً شما را دوست خواهند داشت و از ناتوانی و عدم امکان مراقبت از شما دچار عذاب وجدانند.

اما واقعیت این است که زمانی که آنها حتی برای خودشان وقتی ندارند و از رسیدن به بسیاری از اهداف آینده خود ناتوانند، قطعاً وقتی برای شما هم نخواهند داشت.

امروزه ضرب المثل «فرزندان عصای دست پیری ما هستند» دیگر جواب نمی دهد. همان اندازه که فرزندانتان مانع یک زندگی نرمال برای شما نباشند، خداوند را همواره شاکر و سپاسگزار باشید.

نتیجه اینکه تنها چیزی که می ماند این خود ما هستیم، ما و تغییر نگاه منفی و ناخوشایند از پیری به رویکردی خوشایند و مثبت و در پی آن مهارت هایی برای استقبال از دوران پیری و سالخوردگی است.

ما باید به گونه ای عمل کنیم که گذار از سن پیری به عنوان بخشی از چرخه زندگی همانند سایر ادوار زندگی و نوعی «سازگاری با مرگ» در نظر گرفته شود.

هستند بسیاری از سالمندانی که توانسته اند با مدیریت و نوعی شیوه زندگی بر عوارض ناشی از پیری و سالمندی فائق آمده و از آنان تحت عنوان «سالخوردگان پیر جوان» یاد می شود.

بنابراین، عواملی که می تواند سازگاری نسل دوم ما در مواجهه با پیری یاری دهد، طراحی نوع جدیدی از سبک زندگی است.

در این سبک از زندگی اولین و مهمترین عامل تامین سلامت جسمی و فیزیکی فرد است.

سلامت فیزیکی نیز به شدت مستلزم وجود آرامش روحی و روانی است.

ورزش و تحرک بدنی منعطف مانند پیاده روی ورزش هایی چون یوگا،

تغذیه مناسب  به معنی اولویت کیفیت غذایی بر کمیت،

روابط و تعاملات خانوادگی مبتنی بر جاذبه و محبت،

اشتغال فکری مناسب دوران پیری،

مناسب سازی محیط زندگی در قالب مسطح سازی و زیبا سازی،

اخلاق و انعطاف رفتاری و فکری با نزدیکان و دوستان،

رابطه معنوی و معنابخشی به زندگی،

تامین مالی و اجتماعی مناسب همچنین اولویت مصرف بر پس انداز،

تثبیت و آرامش زندگی و دوری از ریسک پذیری،

همچنین چکاب دوره ای پزشکی را می توان تنها بخشی از الزامات سبک زندگی برای آمادگی و ورود درست به مرحله پیری خوب و رضایت بخش برای خود و اطرافیان دانست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا