علمی تحلیلی

چگونه ساختار انسان، اتم، جامعه، اقتصاد و منظومه شمسی همسان است؟!

آیا بین پنج مفهوم انسان، اتم، جامعه، اقتصاد و منظومه شمسی ارتباطی وجود دارد؟!!

قبل از پرداختن به این مساله بیان این نکته ضروری است که در علم تنها چیزی که هست، گزاره های درست و یا نادرست در مورد یک واقعیت است.

واقعیت نه تنها یک امر قابل مشاهده است، بلکه چیزی است که ثبات داشته باشد.

در یک کلمه باید گفت واقعیت نامتغیر است. یعنی قابل تغییر نیست.

بنابراین، چیزی که امروز به عنوان علم پذیرفته می شود، فردا ممکن است رد شود. در واقع تاریخ اندیشه بشر را می توان توده عظیمی از اندیشه های منسوخ و بی اعتبار شده انگاشت!

فلذا، علم عبارتست از تحلیل تعداد اندکی مشاهدات به دقت گزینش شده که بعداً بتوان از آنها به تعمیماتی دست یافت. بنابراین، در علم قطعیت وجود ندارد.

یکی از فیزیکدانان به نام نیلز بور معتقد است که ساختار اتم همانند ساختار منظومه شمسی است.

در واقع، او اعتقاد دارد اتم، کوچک شده منظومه شمسی است که هسته اتم نشان دهنده خورشید است که خود مرکب از ذراتی است.

بر این اساس، می توان این گونه استنباط کرد که اتم فشرده شده منظومه شمسی است یا در هر اتمی یک منظومه شمسی وجود دارد.

حالا این سوال مطرح می شود که آیا ساختار انسان می تواند شبیه یک اتم و یا منظومه شمسی باشد؟!

و یا ساختار جامعه می تواند شبیه یک انسان و یا اتم و یا سامانه خورشیدی باشد؟!

برای درک این مساله بهتر است ساختار پنج مفهوم مذکور به صورت دقیق واکاوی شود تا ارتباط بین آنها مشخص شود.

بنابراین، در ابتدا به ساختار انسان، سپس به ساختار اتم، بعد به ساختار منظومه شمسی و پسانگاه به ساختار جامعه و اقتصاد پرداخته می شود.

فروید روانشناس معروف، ساختار شخصیت و یا ساختار روان آدمی را به سه بخش تقسیم بندی می کند؛

1- نهاد؛ (id) که منظور از آن بخش غریزی و فیزیولوژی روان انسان است که به دنبال لذت و خواسته های غریزی و آنی است.

2- خود؛ (ego) که منظور از آن بخش معقول، منطقی، عقلانی، قانونی و میانجی شخصیت و روان آدمی است. خود بر پایه واقعیت استوار است و تلاش می کند تا بین نهاد و فراخود یک ارتباط معقول برقرار سازد.

3- فراخود (super-ego) که منظور از آن بخش وجدانی و آرمانی شخصیت و روان آدمی است.

در ادامه به ساختار اتم پرداخته می شود.

ساختار اتم هم از سه بخش نوترون، پروتون و الکترون تشکیل شده است که نوترون به نوعی در مرکز قرار دارد و پروتون به دور آن می چرخد و الکترون به دور آن دو در گردش است.

ساختار منظومه شمسی نیز این گونه است که ستاره ای به نام خورشید در مرکز قرار دارد و سیارات هشت گانه به دور آن در چرخش هستند؟!

به نظر می رسد در ساختار روان آدمی یعنی نهاد، خود و فراخود، خود در مرکز قرار دارد و دو جزء دیگر روان آدمی حول آن در چرخش هستند!!

اگر این گونه باشد، که هست، تمام هستی یکی و یک گونه است و یک ساختار دارد!!

زیرا، ساختار انسان به مثابه ساختار اتم و ساختار اتم به مثابه ساختار منظومه شمسی است و ساختار منظومه شمسی به مثابه جامعه و ساختار جامعه به مثابه ساختار اقتصاد و بالعکس است.

به عبارت دقیق تر انسان، اتم، منظومه شمسی، جامعه و اقتصاد، دارای یک هسته مرکزی و پیرامون و یک حاشیه است که این دقیقاً عبارت از نظریه نظام جهانی ایمانول والرشتاین است.

طبق این نظریه جوامع جهانی را می توان در سه دسته جوامع مرکزی، جوامع پیرامونی و جوامع حاشیه ای تقسیم بندی نمود.

یعنی جوامع در جهان هم دارای یک مرکزی هستند که جوامعی در پیرامون آنها در حال گردش هستند و پسانگاه در اطراف این جوامع، جوامعی حاشیه ای در حال گردش هستند!!

بنابراین ساختار انسان، ساختار اتم، ساختار منظومه شمسی، ساختار جامعه و ساختار اقتصاد یکی هستند.

اما، ماجرا زمانی جالب تر می شود که متوجه این نکته شویم که خود جامعه هم عبارت از کنش متقابل اجتماعی است.

در واقع ساختار جامعه از سه قسمت کنش، متقابل و اجتماعی تشکیل می شود.

یکی به مثابه هسته، در مرکز قرار دارد یعنی کنش، و متقابل در پیرامون آن و اجتماعی در حاشیه این مرکزیت قرار دارد.

فرآیندی که هر فردی با آگاهی و تفسیرگری دخالت کرده و با توجه به کنش دیگران و تفسیر خویشتن، کنش خویشتن و متقابل اجتماعی را آگاهانه می سازد.

یا ساختار جامعه را در سه قسمت انسان، طبیعت و کار می توان ترسیم نمود و یا به تعبیر دیگر در سه قسمت، تز، آنتی تز و سنتز خلاصه نمود.

حتی ساختار اقتصاد را می توان در سه قسمت متخصص، سرمایه و ماشین الات تقسیم بندی

نمود و به شکلی در سه قسمت تولید، توزیع و مصرف طبقه بندی نمود.

به نظر می رسد، ساختار انسان، اتم، جامعه، اقتصاد و منظومه شمسی یکپارچه و منسجم باشد، زیرا نظام هستی یک نظام واحد به نظر می رسد.

در واقع، همسانی ساختاری تمام هستی این سوال را به ذهن متبادر می کند که تمام هستی با یک نظریه قابل تبیین می باشد.

بنابراین، دانشمندان هم به دنبال آن هستند تا با یک نظریه، کل جهان هستی را تبیین کنند؛ که اگر تمام مجموعه هستی را از لحاظ ساختار یکی و همانند هم فرض  کنیم به نظر می رسد که این امر امکان پذیر باشد!

در پایان این سوال مطرح می شود که چگونه می توان ساختار همه موجودات و فرآیندها را شناخت تا در یک مقایسه به این نظریه منسجم و یکپارچه در مورد نظام هستی دست یافت؟!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا