دل نوشته علمی

در غُربت نوروز ۱۴۰۰

من در سال‌های گذشته به رسم عادت یادداشتی برای نوروز و عید باستانی ایران که نقطه وحدت جمعیّت نسبتاً بزرگی از مردمان جهان است، می‌نوشتم و تبریک و تمجیدی می‌گفتم

یا تفسیری از یکی از ابعاد و جزئیات این تحوّل کیهانی و طبیعی می‌کردم

و به تناسب اگر احساس می‌کردم در جایی این تحوّل با اوضاع انسان و جامعه تناظر و تعاملی دارد، شرحی می‌افزودم تا شاید مورد توجه قلب و بَصری باشد و جانی بجنبد و بُن‌بستی بشکند.

امّا نوروز امسال با اینکه از نظر تقویمی سال صفر است و قرنی پایان می‌یابد و قرنی آغاز می‌شود، گویا دِل و دِماغ من چنان تعریفی نداشت و هر چه کوشیدم تا پرسشی و چالشی ایجاد کنم که جانم بجنبد و قلم بچرخد، نتوانستم، هر چند گوش و هوش‌ام با صدای کیهان و خیزش حیات اندکی مانوس است و هر اتفاقی که در طبیعت می‌اُفتد، ملتفت می‌شوم و گاهی به رسم خودم زمزمه می‌کنم:

 ☘چون باغ به رقص آمد و هم مزرعه را دست فشانید

☘  دهـقان که سر از پا نشناسید و بخندید بهار است.

با این حال نشد آنچه که باید می‌شد و نیامد آنچه که باید می‌آمد!

امیدوارم هر آنچه از دگرگونی و تحوّل در ساحَت‌های مختلف شناختی و فکری و اعتقادی و رفتاری به سراغ عزیزی اگر آمد، عزیزاش بدارد و خیـر مقدم‌اش گوید که به قول خواجه حافظ:

☘ گُل عزیز است و غنیمت شُمریدش صحبت

☘ که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

با آرزوی تجدید حال و نو شدن آگاهی و شکستن بن‌بست‌ها

دکتر رحیم محمدی

جامعه شناس، استاد دانشگاه، مدیر گروه جامعه شناسی ایران در انجمن جامعه شناسی ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا