جامعه شناس اروينگ گافمن (1982- 1922)
اروينگ گافمن (Erving Goffman) 11 ژولی 1922 در منويل (Manville) در ايالت آلبرتای (Alberta) کانادا در خانواده مهاجر کليمی به دنيا آمد.
گافمن در آغاز در دانشگاه تورنتو تحصيل کرد و در همان دانشگاه در سال 1945 مدرک کارشناسی گرفت، سپس برای تحصيل در مقطع کارشناسی ارشد به دانشگاه شيکاگو رفت و از اين دانشگاه در سال 1949 در رشته جامعهشناسی فارغالتحصيل شد.
سپس برای دو سال اقامت پژوهشی به دانشگاه ادينبورو (Edinburgh) رفت و در سال 1953 از پاياننامه دکتری خود در همين دانشگاه دفاع کرد.
او در سال 1958 در دانشگاه کاليفرنيا در برکلی استاديار و چند سال بعد در سال 1962 در همين دانشگاه دانشيار شد.
گافمن 1969 به دانشگاه پنسيلوانيا در فيلادلفيا رفت و تا آخر عمرش در اين دانشگاه ماند.
حاصل سی سال فعاليت علمی – صرفنظر از پایاننامه دکتری – يازده کتاب بود که با استقبال گسترده روبهرو و به بسياری زبانها ترجمه شد.
اروينگ گافمن در سال 1981 رئيس انجام جامعهشناختی امريکا شد.
او در سن 60 سالگی و در 20 نوامبر 1982 در فيلادلفيا درگذشت.
- حوزههای کاری
گافمن عرصهها و موضوعهای پژوهشی خود را به دليل «عملی بودن» به محلات کوچک و رويدادهای خُرد مانند محلات، اقامتگاهها، ايستگاههای بنزين و قمارخانهها، کلوپها و جشنهای شبانه، گفتوگوهای تلفنی و آگهیهای تبليغاتی، فعاليت جيببرها و خبرچينها، فعاليتهای راديويی و بيماران، به عبارتی به کنشها و حرکات روزانه محدود میکرد.
او با واردکردن مفاهيم و رهيافتهايی چون
«داغ» (Stigma)
«نهاد تام» (Totale Institution)،
«فاصله نقشی» (Roll distance)،
«مديريت تاثيرگذار» (Impression Management)،
«کار با چهره» (Face_work)،
«جلو و پشت صحنه» (front and rear stage)،
«چارچوب»،
«کنش متقابل متمرکز و غيرمتمرکز» (Centered and non-centered interactions) بخشی از تاريخ جامعهشناسی شد و بر تحول میانرشتهای تاثیر گذشت.
تعيين جايگاه نظری و الگوی تبيينی (پارادايم) گافمن کار واقعاً دشوار است.
پس از انتشار «کنش متقابل راهبردی» (Strategic interaction) (1981) و «تحليل چارچوب» (frame analysis) (1977)، گافمن بهتدریج يکی از مهمترين نمايندگان الگوی تبيينی جامعهشناسی خُرد شد.
دستهبندی موضوعی رويکردهای او دشوار است، چراکه گافمن 44 مفهوم را طراحی کرد، لیکن گافمن خود «نظم کنش متقابل» (Interaction order) را موضوع اصلی تحليلهای خود میداند.
- نظم کنش متقابل
منظور اروينگ گافمن از «نظم کنش متقابل» آن فضاها، موقعيتها و تماسهايی هستند که در آنها افراد در جریان تماس مستقيم بدنی با ديگران، جهتگيری بهسوی یکدیگر یا کنش متقابل با یکدیگر با ديگران به توافق میرسند.
افراد در چهارچوب «نظم کنش متقابل» در نهادهایی مانند خانواده، طبقه يا ملت ملموستر هستند.
مشارکت افراد در کنش متقابل و هماهنگی کنشی در وضعيتهای اجتماعی متقابل سبب میشود تا «قالببندیهای خاص» شکل بگیرند.
نظم کنش متقابل قواعد خاص خود را دارد، قواعدی که شرط و نتيجه کنش متقابل هستند.
اهمیت نظم کنش متقابل به این معنا نیست که ساختارهای کلی اجتماعی اهميت کمتری دارند، ولی مسائل تماس اجتماعی به معنای موردنظر در اینجا در سطح خُرد بهتر میتوان بررسی کرد.
- شخصیت بیگانه
تجربه کنشگر به وضعيت، جریان ارتباطی، همچنین به ناآشنايی و بيگانگی به جریان کنش متقابل بستگی دارد.
وقتی کنشگری با ديگران روبهرو میشود در وضعيتی با نتايج نامشخص، مخاطرهآميز و تهديدکننده قرار میگيرد.
گافمن برای ارجاع به این وضعیت از مفهوم «شخصيت بیگانه» (Figure of the stranger) استفاده میکند.
- پلهايی برای نفوذ به قلمرو بيگانه
آلفرد شوتس (Alfred Schutz)(1899-1959) معتقد بود که فقط از طريق قواعد اجتماعی عادت شده میتوان بر تجربه تصميمگيری و يادگيری در ميدان عملی غلبه کرد که اصولاً در برابر رويدادها باز است.
امکان استفاده از قواعد اجتماعی برای نظم دادن به تماسهای انسانی محدود است.
تماس ما با ديگران به همین دلیل همواره نامطمئن و با ترس همراه است، به این دلیل که از رفتار خود مطمئن نیستیم.
دسترسی مستقيم به تجارب «انسانهای ديگر» ممکن نيست و ما ناچاريم با بهرهگيری از علائم و شکلهای بيانی، بر مشکل آشنایی با ناآشنا غلبه و رفتار خود را استنتاج کنیم.
اروينگ گافمن اين رويکرد را بنيادیتر طرح کرد.
او درباره اینکه ما میتوانيم اصولاً استنتاج کنيم ترديد داشت و استنتاج ما را موقتی و گمراهکننده میدانست.
گافمن معتقد است ما ناچاریم از ژستها، حرکات و علائم کنشگر مقابل خود برای دستیابی به او استفاده کنیم.
او از این نشانهها تحت عنوان «پلهايی برای نفوذ به قلمرو بيگانه» نام میبرد.
- مواجهه متمرکز و غیرمتمرکز
گافمن دو نوع «مواجهه» (Encounter) را از يکديگر متمايز میکند، يکی متمرکز و ديگری غيرمتمرکز.
منظور از مواجهه متمرکز، تماس متقابل مانند گفتوگو است.
منظور از مواجهه غيرمتمرکز فقط حضور مشترک در يک مکان است مانند حضور مشترک در يک سالن.
شرکتکنندگان در هر دو مورد فعاليت ديگران را با هوشياری زير نظر دارند.
تمام افراد شرکتکننده در همایش در کار تعريف مشترک از وضعيت سهيم هستند.
هرگونه کوتاهی در تعریف وضعیت مشترک به ارتباط صدمه میزند.
- قواعد ذاتی و قواعد مرسوم
ايجاد تعادل ميان نشان دادن علاقه، بیعلاقگی و زیاد روی در ارتباط کار سادهای نيست.
سلسلهای از قواعد در برقراری ارتباط به ما کمک و رفتار ما را نامحسوس هدايت میکنند.
اروينگ گافمن دو نوع قواعد را از يکديگر متمايز میکند:
قواعد ذاتی که بهخودیخود معنادارند و «قواعد مرسوم» که بهخودیخود معنايی ندارند، ليکن بهمنزله تدابير اعتماد ساز از اهميت زيادی برخوردار هستند.
- رسوم تمکین و تکریم
به عقيده گافمن از ميان قواعد مرسوم دو رمز وزن خاصی دارند:
يکی «رسوم تمکين» (Deference rituals) يعنی احترام به ديگران و رفتار مناسب با وضعيت و در مواقع لازم امتناع از عمل – سکوت در وضعيتهای نامناسب – و ديگری «رسوم تکريم» (Demeanor rituals) – احترام گذاشتن، تعريف کردن، به استقبال رفتن.
اگر تمام افراد شرکتکننده در کنش متقابل تمام قواعد معمول را رعايت کنند، «احساس خوب» آشنا بودن و در خانه خود بودن شکل میگيرد؛ لیکن رعايت مستمر قواعد بازی و انتخاب قاعده صحيح کار سادهای نيست.
- هدف از رمزگشایی
کنشگر ناچار است از کنش کنشگران دیگر «رمزگشایی» کند.
کنشگر با «رمزگشايی» کنش دیگران، کنش او را در یکی از حوزههای واقعيت قرار داده و از قواعد آن حوزه پیروی میکند.
- شناخت واقعیت با استفاده از چهارچوب
منظور اروينگ گافمن از «چهارچوب» تعیین و تعریف زمینه تحقق کنش است.
با تعيين زمينه است که میتوان جدی را از شوخی، سادهلوحی را از تحريف، لباس «اونیفورم» اجباری نظامی را از لباس کاروان شادی و جنون جوانی تشخيص داد.
چهارچوبها درواقع «رمز تعريف» ( Definition figure) وضعیت هستند.
منظور از چارچوب نهفقط اطلاعات زمانی و مکانی – مثلاً قاضی در عصر کنونی در سالن دادگاه – است، بلکه منظور از آن تعيين رويدادها، توجه به اطلاعات ناگفته و تجارب از دنيا است.
گافمن در کتاب «تحليل چهارچوب» (1977) توجه ما را به جنبه مصنوعی و ساختگی واقعيت و تنوع واقعيتهای گوناگون در هر وضعيتی جلب میکند.
- طرحهای ارجاعی
برای اینکه بتوانيم وضعيتی را بهطور آشکار تعيين کنيم نياز به شکلهای آزمايشی و «طرحهای ارجاعی» (Reference Schemes) داريم.
طرحهای ارجاعی درواقع چهارچوبهای اوليه هستند، چهارچوبهایی که «طبیعی» و در جامعه موجود هستند.
- چهارچوب اولیه
«چهارچوبهای اوليه» (Primary) یا نخستین، به عبارتی چهارچوبهای طبيعی يا اجتماعی، درواقع «اصولی در خدمت سازماندهی رويدادها» هستند.
چارچوبهای طبيعی رويدادهايی هستند که میتوان آنها را از ديدگاه فيزيکی تعيين هويت کرد، مثلاً رفتار انسان در هنگام بارش برف.
- چارچوبهای اجتماعی
چارچوبهای اجتماعی برخلاف چهارچوبهای اولیه، الگوهای جهتگيری مشترک هستند که اساس آنها به تعريف انسان از وضعيت بستگی دارد.
آيا انسان برای مثال وضعيت را بازی يا مبارزه تعريف میکند.
چارچوب اجتماعی مشروط به آشنایی به الگوهای تعبيری و فرهنگی مشترک است.
اروينگ گافمن بهاینترتیب نشان میدهد که سه عنصر ذهن، برساخت و عین در تفسیر ما از وضعیت نقش دارند.
او با اين تفسير خود موفق میشود، ارتباطی ميان ذهنگرايی (Subjectivism) در همان حال برساختگرايی (Constructivism) و عین گرایی (Objectivism) خلق کند.
- کلیدخوری از دیدگاه گافمن
افراد شرکتکننده در کنش متقابل بهمثابه کارشناس فنی واقعيت عمل میکنند، به این دلیل که چهارچوبها باید همواره و فعالانه توليد شوند.
يکی از مشکلات در هنگام تعريف وضعيت اين است که شکلهای اصلی چارچوبهای اوليه به شکل گوناگون کليد میخورند و کلیدخوری (Keyings) متفاوتی دارند.
کنشگر بايد به نحوی به کلیدی مختلف آشنا شود تا بتواند در وضعيت خاص واکنش مناسب نشان دهد.
بهعنوانمثال آيا «واقعاً» جنگی درگرفته است يا عدهای در حال صحنهسازی برای فيلم هستند.
آيا کسی در حال تعريف تجربههای خود از جنگ است يا جنگی را تحليل میکند.
تظاهر و صحنهسازیها (Fabrications) در فرایند کلیدخوری حدومرزی دارد.
اگر صحنهسازی از حدی خارج شود، امکان برهم خوردن ارتباط وجود دارد.
- هویت خود
هستی انسانی چهرهای دوگانه دارد.
کنش همواره در محيطی ميان نزديکی و دوری، نظم اجباری و آزادی نسبی، نقشپذيری و نقش سازی انجام میگیرد.
افراد در این وضعیت میکوشند از یکسو به قواعد احترام بگذارند، ولی از سوی ديگر استقلال خودشان را حفظ کنند.
استقلال ممکن است از طريق سازگاری یا انزوا کسب شود.
اروينگ گافمن در کتاب داغ (1967) شرح میدهد که يک فرد چگونه میتواند هويتهای گوناگون داشته باشد (acting selves):
هويت «شخصی» و «اجتماعی»،
هويت مجازی (Virtual) و حقیقی (Current)،
هويت آشکار و پنهان، هويت بیاعتبارشده (discredited) و بیاعتبار و غیره.
- کار با چهره
کنشگران ناچار هستند تاثيرات واقعی را انتقال دهند و بپذيرند.
انسان برای حل اين معضل از ديگران بهمنزله منابع اطلاعات استفاده میکند و با اين اطلاعات رفتار خودش را تغيير میدهد تا تاثير مناسب را بر ديگران بگذارد.
تصويری که انسان از خودش توليد میکند در جريان حفظ «چهره» (Face) نقش بزرگی دارد.
شخص ممکن است در اثر اشتباه «چهره عوضی» (Wrong face) از خود نشان دهد.
گافمن اين فرايند را «کار با چهره» (Face work) مینامد.
کنشگر بايد در هنگام عمل «کار با چهره» به انتظارات ديگران توجه داشته باشد تا چهرهاش حفظ شود.
- جلو صحنه و پشت صحنه
هويت به «وضعيت» بستگی دارد.
هويت نياز به شرکتکنندگان ديگری (عموم) دارد که چارچوبهای بدیعی را بپذيرند.
طرفهای کنش باید چهره خود را در وضعیت حفظ کنند.
کنشگران «جلو صحنه» ( Front stage) هويت خود را با ظاهر کنترلشده مناسب و «رفتار نقشی موافق» (Face engagement) به نمايش میگذارند.
اطلاعاتی که چهره را خراب میکند از عموم باید مخفی نگهداشته شوند.
اینگونه اطلاعات نه به جلو صحنه، بلکه به پشتصحنه تعلق دارند.
کنشگر باید «پشت صحنهها» پنهان نگاه دارد و چهره خود را با «مديريت تاثيرگذار» (Impression management) مدیریت کند.
- خود و دیگری «مقدس»
کنشگر نهفقط باید «خود» را حفظ کند، بلکه باید تلاش داشته باشد تا «دیگری» نیز حفظ شود.
هرکس بايد ديگری را «خود مقدسی» بداند که نبايد به او صدمه زد، بلکه بايد همواره با حفظ فاصله ناشی از احترام او را تکريم کرد.
- رسوم از دیدگاه گافمن
گافمن زندگی روزانه را آنطور که اغلب به او نسبت میدهند، فقط با بازی در تئاتر، قايمموشکبازی يا «بازيگران قدرت» (Power players) هابزی مقايسه نمیکند، بلکه زندگی روزانه را فرايند اخلاقی با کارکرد نرمسازی میداند.
اروينگ گافمن در بخش آخر نوشته «در باب کار با چهره» دراینباره مینويسد:
هر جا که ما با مجموعهای روبهرو میشويم که نام جامعه برازنده آن است بايد اعضای آن درصدد باشند خود را بهمنزله شرکتکنندگان خودسازمانده متشکل کنند.
يکی از راههای انجام اين کار رسوم هستند.
رسوم به ما میآموزد که باملاحظه باشيم؛ در برابر «خود» که انعکاس آن در چهره ما آشکار است بااحساس و دقت عمل کنيم؛ غرور، شرافت و عزتنفس داشته باشيم.
چٌخ جالب