رابرت ازرا پارک (1864 ـ 1944)
رابرت ازرا پارک (Robert Ezra Park) 14 فوریه 1864 در «هارویویل» (Harveyville) واقع در ایالت پنسیلوانیا به دنیا آمد و در «رِد وینگ» (Red Wing) در مینهسوتا رشد کرد و بزرگ شد.
پارک پس از پایان دبیرستان 1882 به دانشگاه مینهسوتا برای تحصیل مهندسی رفت، سال بعد رشته و دانشگاه خود را تغییر و به آنآربور (Ann Arbor) در میشیگان رفت تا فلسفه، تاریخ و واژهشناسی تحصیل کند.
پارک در این دانشگاه «تاریخ فلسفه»، «منطق هگل» و «سنجش خرد ناب کانت» را نزد جان دیویی (John Dewey) (1859-1952) جوان خواند و در دروس «روانشناسی تجربی» شرکت کرد.
پارک سپس به مدت 12 سال 1887 تا 1898 خبرنگار و عضو تحریریه نشریههایی در مینیا پولیس، دیترویت، دنور، نیویورک و شیکاگو شد و درصدد انتشار روزنامهای جامعهشناختی با عنوان «اخبار فکری»(Thought News) برآمد، لیکن ناکام ماند.
پارک 1898 دگربار تصمیم به تحصیل گرفت و به دانشگاه هاروارد رفت و 1899 مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفت و برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه در ترم زمستانی 1899 به آلمان رفت.
او پس از اقامت کوتاه در برلین برای شرکت در ترم تابستانی 1900 به اشتراوسبورگ و از آنجا به هایدلبرگ رفت.
رابرت ازرا پارک 1903 در این شهر از رساله دکتری خود با عنوان «توده و عموم» (Masse und Publikum) دفاع کرد.
او در این اثر تحت تاثیر گوستاو لوبون (Charles-Marie Gustave Le Bon ) (1841-1931) و دیگران نظریههایی درباره افکار عمومی مطرح کرد.
رابرت پارک پاییز 1903 به ایالاتمتحده امریکا برگشت و برای مدت کوتاهی استادیار فلسفه در هاروارد شد، اما مدتی بعد به شغل دانشگاهی پشت کرد و منشی «انجمن اصلاحات در کنگو» (Congo Reform Association) و بهدنبال آن 1905 منشی مطبوعاتی بوکر تی. واشنگتن (Booker Taliaferro Washington)(1856-1915) شد که فعال حقوق مدنی برای رنگینپوستان بود.
پارک سرانجام درترم زمستانی 14-1913 به دانشگاه شیکاگو رفت.
در ده سال بعد 1923 استاد شد و این سمت را تا زمان بازنشستگیاش 1933 حفظ کرد.
دوران حضور او در دانشگاه شیکاگو بین 1920 تا 1932 همزمان با «عصر طلایی» جامعهشناسی در این دانشگاه بود.
او پس از بازنشستگی از 1936 تا 1943 بهتناوب در دانشگاه فیسک (Fisk University) تدریس کرد.
رابرت پارک در 7 فوریه 1944 در نشویل در ایالت تنسی درگذشت.
- مفهوم تحرک
برخی مفاهیم و مقولات پارک اهمیت خاص داشتند و به اشکال مختلف در مقالات او مطرح میشدند، ازجمله میتوان به مفاهیم «تحرک» (Mobilität) و «ناآرامی» (Rastlosigkeit) اشاره کرد.
یکی دیگر از مقولات مورد علاقه پارک «ولگردی» و «ولگردان» بودند.
او در مقالهای کوتاه 1923 به مسئله ولگردان پرداخت و به این نتیجه رسید که آنها تحرک را هدف میدانند.
پارک تحت تاثیر ویلیام اسحاق توماس (William Isaac Thomas)(1863-1947) قرار داشت که معتقد بود، ولگردان هم مانند دانشمندان در آرزوی تجربه حرکت و تغییر هستند، لیکن یکی به دلیل بیثبات ناکام میماند، در حالی دیگری – دانشمندان – باتجربه نو امرارمعاش میکنند.
- جامعهشناسی بهمثابه انجیل اجتماعی
رابرت ازرا پارک مخالف دخالت اخلاق در حوزه جامعهشناسی و معتقد بود «انسان اخلاقی نمیتواند جامعهشناس باشد».
از نظر او بیشتر جامعه شناسان متعلق به جریان اصلی در این رشته، جامعهشناسی را بااخلاق میآمیزند و در نهایت مانند کشیشان واعظ اصول اخلاقی میشوند.
او اینگونه جامعه شناسان را پیروان «انجیل اجتماعی» میدانست و اصول اخلاقی آنها را به اصول مذهبی مقایسه میکرد.
این نوع جامعهشناسی را میتوان با سه مفهوم تعریف کرد: خیرخواهی، جنایت و رفتار صحیح.
او از این سه مقوله بهطعنه با عنوان دکانداران «سی بزرگ» (Big C) نام میبرد که منظور او سه مفهوم خیرخواهی (Charity)، جنایت (Crime) و رفتار صحیح (Correction) بود که در زبان انگلیسی با «سی» (C) شروع میشوند.
- نظریه شناخت
پارک ضمن تاکید بر جامعهشناسی تفهمی، از پژوهش تجربی نیز حمایت میکرد.
او مشاهده را اساس هرگونه شناخت واقعی میدانست.
این رویکرد شناختی او ناشی از تجربه روزنامهنگاری او بود.
علاقه او به مطالعه «زندگی واقعی» نیز حاصل همین تجارب بود.
- بحران
یکی از ویژگیهای جامعهشناسی پارک، تصور او از بحران است.
بحران در جامعهشناسی او پدیدهای منفی نیست، بلکه برعکس «بحران شرط رهایی انسان است».
- انسان حاشیهنشین
«انسان حاشیهنشین» بازتاب اهمیتی است که پارک برای مقولات «حرکت»، «گذار»، «تغییر» و «بحران» قائل است.
رهیافت «انسان حاشیهنشین» (marginal man) سهم پارک در جامعهشناسی فرهنگ است که تاثیرگذاری تاریخی آن را میتوان با مفهوم «تاخیر فرهنگی» (cultural lag) ویلیام اف. آگبرن (William Fielding Ogburn)(1886-1959) و «نظریه توماس» (Thomas-Theorem) ویلیام اسحاق توماس (William Isaac Thomas)(1863-1947) مقایسه کرد.
تحولات فرهنگی از نظر آگبرن در مقایسه با دگرگونیهای فنی با تاخیر انجام میشود.
به نظر توماس «وقتی انسانها وضعیتی را بهمثابه واقعی تعریف میکنند نتایج این وضعیت نیز برای آنها واقعی است».
منظور پارک از انسان حاشیهنشین افرادی است که در مرز بین دو فرهنگ زندگی میکنند و در هر دو فرهنگ شریک هستند، بدون آنکه واقعاً به یکی از آنها تعلق داشته باشند.
نظریه شخصیت حاشیهنشین او با اشاره به این وضعیت طرح شد.
پیامد زندگی در وضعیت پاندولی بحران روانی، احساس بیریشگی و فقدان جهتگیری در زندگی است، لیکن اگر انسان حاشیهنشین موفق شود بر بحران غلبه کند از امکان و قابلیتهایی برخوردار میشود که انسان ریشهدار در فرهنگ بومی از آن برخوردار نیست.
شخصیت حاشیهنشین افق دید گستردهتر، تیزبینی ذهنی بیشتر، تعصب کمتر و عقلانیت بیشتر دارد.
شخصیت حاشیهنشین نوع جدید شخصیت، از بندهای سنت آزاد، نماینده تحول فرهنگی و تجلّی ذهنیت مدرن است.
- شهر بزرگ و انسان شهرنشین
شهر بزرگ (Großstadt) از نگاه پارک مانند گئورگ زیمل آینه جامعه و آزمایشگاه طبیعی است که در آن رفتار انسان و روندهای اجتماعی در وضعیت و در حرکت مطالعه میشود.
نوع جدیدی از انسان، «انسان شهرنشین»، (city man) در شهر زندگی میکند که برآمده از تقسیمکار خاص شهری است.
پارک در مقالهای که 1915 تحت عنوان «شهر» نوشت، برنامهای فراگیر برای رفتار انسان در شهر بزرگ پیشنهاد کرد.
بسیاری از تاریخ نویسان جامعهشناسی توافق دارند که مقاله متنی بنیادی برای جامعهشناسی تجربی است.
در نسخه تجدیدنظر شده این مقاله که 1925 در مجموعه مقالههای زیر عنوان «شهر» (The City) منتشر شد، از مقولههای بومشناسی باهدف تثبیت هویت شناختی انسان در جامعهشناسی شهری مکتب شیکاگو استفاده شد.
مقاله «شهر» پارک چهار بخش دارد.
موضوع بخش اول تحلیل تاثیر متقابل ساختار فیزیکی و نظم فرهنگی در شهر است.
در بخشهای دیگر این مقاله او به مسئله تحلیل شکلگیری یا بهاصطلاح تحلیل «تاریخ طبیعی» مناطق و جدایی آنها از یکدیگر میپردازد.
هدف او بررسی فرایند شکلگیری فرهنگ، منبع تغذیه دیدگاهها و سنتهای ساکنان این مناطق است.
- رشد فردیت در شهر بزرگ
زندگی در شهرهای بزرگ با دو ويژگی رشد فردیت و تخصص ساکنان متمایز میشود.
رابرت ازرا پارک در بخش دوم مقاله خود به بررسی تقسیمکار فزاینده، افزایش موسساتی مانند سازمانهای شغلی، انجمنهای اصناف و اتحادیهها تاثیرگذار بر وابستگی متقابل افراد در اقتصاد بازار، ساماندهی بازار و وضعیت بحرانی ناشی از تحرک فردی میپردازد.
درست در این بخش و بخش بعدی مشخص میشود که شهر بزرگ میدانی است که در آن نیروهای دگرگونی اجتماعی و شکلهای جدید جامعهای شدن ظاهر میشود.
- روابط و عادات ساکنان شهر
پارک در بخش سوم مقاله، تغییر روابط و عادات ساکنان شهر بزرگ را بررسی میکند.
روابط در شهرهای بزرگ از جنس روابط ثانوی و غیرمستقیم بهجای روابط نخستین (چهره – به – چهره) است.
پارک همچنین به موضوع تغییر نقش نهادهای سنتی (کلیسا، مدرسه و خانواده) و تغییر نظم اخلاقی سنتی پرداخت و به این نتیجه رسید که اینها در روند تغییر و انحلال قرار دارند.
انسان در شهرهای جدید با نوع جدیدی از ارتباط سروکار دارد که از طریق وسایل ارتباطی (خبرگزاریها، مطبوعات، کارهای عمومی) هدایت میشود.
- شهر و آزادیهای فردی
پارک سرانجام در بخش چهارم به خصیصههای متمایزکننده شهر بزرگ و به «طبیعت» آن میپردازد.
موضوعهای موردنظر او در اینجا آزادیهای فردی است که فرد ساکن شهر بزرگ از آن برخوردار است.
امکان تحرک بیشتر، امکان تماس با دیگران، امکان زندگی در محیطهای اجتماعی متنوع (جدایی؛ نه بر اساس منافع و علایق بلکه بر پایه سلیقه)، تاکید بر تفاوتها و شکلگیری «ویژگی شخصی» (eccentricity) از مصداقهای بارز زندگی فرد در شهر بزرگ است.
- سه حوزه موضوعی جامعهشناسی شهری مکتب شیکاگو
موضوع جامعهشناسی شهری مکتب شیکاگو با سه ويژگی:
1) ساخت محیطی دنیاهای اجتماعی
2) شکلگیری شغلهای جدید، نوعی شخصیت، روحیه و شیوه رفتاری خاص بزرگشهر
3) تغییر نهادها و مسائل نظارت اجتماعی ناشی از این دگرگونیها مشخص میشود.
- پارک و تمایز جامعه و جماعت
رابرت ازرا پارک تفسیر خاص از مفهوم جماعت دارد.
او نخست در تشابه با بومشناسی حیوانی و گیاهی از خُرده نظام یا «جماعت» (community) نام میبرد که مجموعه انسانی در محیط مشخص و فضای جغرافیایی معین است.
جماعت بنیان جامعه (Gesellschaft) است که ازنظر او موضوع اصلی پژوهش جامعهشناختی است.
منظور او از جامعه ساختاری بانظم فرهنگی است.
درحالیکه «جماعت» به جنبه زیستی انسان اشاره دارد، جامعه خرده نظامی است که نشان از چارچوبهای فرهنگی مجموعههای انسانی دارد.
رابرت ازرا پارک بر این نظر است که کنش متقابل در جماعت و جامعه جدا نیست و کارکردی ساختی مشابه برای تاسیس و حفظ نظم اجتماعی دارد.
به عبارتی جامعه و جماعت از این دیدگاه بیشتر با شاخص بازتولید اجتماعی متمایز میشوند: ارتباط و رقابت.
رقابت در سطح فردی در جماعت و ارتباط در سطح اجتماعی در جامعه.
پارک با طرح این نظریه به این نتیجه رسید که منافع فردی و جمعی در ارتباط متقابل با یکدیگر قرار دارند.
این مدل دوتایی نشان میدهد که پارک برای شکل کنش متقابل «ارتباطی» نقش کلیدی قائل است و آنهم نه به لحاظ اجتماعی _ نظری، بلکه اجتماعی _ سیاسی.
یعنی دیدن ارتباط بهصورت روند جامعهای شدن و همچنین رسانهای در خدمت تفاهم دموکراتیک.
- تفسیر پارک از ارتباط
رابرت ازرا پارک بهاینترتیب به این حکم جان دیویی پیوست که جامعه از و با ارتباط هستی پیدا میکند و این خود مشروط به وجود افراد خودآگاه است.
این نوع خودآگاهی مشروط به پذیرش تفاوتهای فردی است.
بنابراین، تفاوت میان افراد شرط ارتباط است.
با شرط تفاوت است که ارتباط به معنای تفاهم ضرورت پیدا میکند.
ارتباط ایدهآل فرهنگی است که سبب تعالی پیوندهای باقیمانده از گذشته میشود تا بتوان به جهانی از گفتمانهای مشترک دستیافت.
این اشتراک به معنای رفع تفاوت نیست، بلکه تفاوت برای تفاهم ضروری است.
در ارتباط است که تجربههای فردی قابلفهم و سازگار میشود، لیکن از میان نمیرود.
تفاهم فقط ایده آل شهروند جهانی نیست، بلکه وظیفه جامعهشناسی با درک رابرت ازرا پارک نیز هست.
- پارک و جامعهشناسی تجربی در آمریکا
سهم رابرت پارک در انتقال جامعهشناسی آمریکایی به علمی تجربی بینظیر است.
این تغییر شکل فقط تحولی در جامعهشناسی عملی آمریکایی نبود که پیش از پارک تحت تاثیر چشمانداز نظریه اصلاح بود، بلکه دگرگونی در جامعهشناسی دانشگاهی است که پیش از پارک فاقد هرگونه زمینه تجربی بود.
پارک در شعار «ببین و زندگی را بشناس» با دیگر شورشیان فرهنگی نسل خود شریک شد.
این نسل درصدد بود خود را از شر فشار اخلاقی شهرهای کوچک آمریکایی نجات دهد.
- جامعهشناسی پارک
پارک بدون شک در تاسیس جامعهشناسی شهری نقش مهم داشت.
او همچنین نقش مهمی در تاسیس جامعهشناسی وسایل ارتباطجمعی داشت.
البته قصد او این نبود که جامعهشناسی شهری حوزهای در میان حوزههای جامعهشناسی شود.
جامعهشناسی او ترکیبی از دو رشتهای است که بهظاهر سازگار نیستند: ژورنالیسم و فلسفه.
این ترکیب جوهر جامعهشناسی آمریکایی است: پارک فهمید چگونه علایق فلسفی، نظری و تجربی را در ارتباط با یکدیگر قرار دهد، اگرچه برخی معتقد هستند باید از این عمل بهعنوان علایق ژورنالیستی نام بُرد.
این ترکیب بهروز است و این را میتوان در بحثهایی دید که درباره «جامعهشناسی در آغاز قرن بیستم و یکم» در جریان است.
در این بحثها سخن از نیاز به جامعهشناسانی است که «چون روزنامهنگاران واکنش نشان دهند و بنویسند».
او از این منظر سرمشقی ناب بود.
رابرت ازرا پارک جامعهشناسی بود که پایی در دنیای دانشمندان و پایی دیگر در زندگی عمومی داشت.
عالی بود استاد عزیز