فرهنگ سازمانی و بهره وری
فرهنگ سازمانی، یكی از جدیدترین واژههای ادبیات مدیریت است كه در سال های اخیر بسیار مورد توجه اندیشمندان و صاحبنظران مدیریت قرار گرفته است.
اوچی (Ouchi)، پیترز و واترمن (Peters and Waterman) در پرفروشترین كتاب های شان بر اهمیت فرهنگ سازمان به عنوان شرط موفقیت سازمان ها تأكید كردهاند.
پژوهشگران در زمینۀ فرهنگ سازمانی معتقد هستند كه نسبت فرهنگ به سازمان مانند نسبت شخصیت است به فرد، و اعتقاد دارند كه برای ایجاد بالندگی در افراد جامعه باید در زمینۀ شخصیتی آنها كاوش صورت گیرد.
بر این اساس برای ایجاد بالندگی سازمانی كه منجر به بالندگی جامعه میگردد، باید در فرهنگ سازمان تحقیق شود.
اصولاً، فرهنگ به روش درك انسان از محیطی كه در آن زندگی میكند، اشاره دارد و معرف دیدگاه ها و رفتار است.
فرهنگ در برگیرندۀ مفهومی اخلاقی است كه برای هر گروه مرز بین درست و غلط و یا خوب و بد را تعیین میكند، و به طور كلی فرهنگ بر نحوۀ تفكر و رفتار مدیریت و كاركنان اثر میگذارد.
اگر بپذیریم كه انسان امروزی نمیتواند جدا از نهادها و سازمان ها متشكل از همنوعان خود زندگی نماید، پس باید قبول كرد كه بخش زیادی از رفتارهای وی از این سازمان ها سرچشمه گرفته است.
اگر قوانین و مقررات موجود در سازمان ها به رفتار رسمی كاركنان شكل بدهد، فرهنگ سازمانی رفتار غیر رسمی كاركنان را دیكته میكند.
با توجه به تعاریف متعددی كه در مورد فرهنگ سازمانی صورت گرفته است، میتوان گفت؛ فرهنگ سازمانی به مجموعهای از ارزش ها، باورها، اعتقادات، فرضیات و هنجارهای مشترك حاكم بر سازمان اشاره میكند.
به عقیده شاین، فرهنگ استحكام سیستم اجتماعی را بیشتر میكند و باعث بهبود شناخت افراد شده و رفتار آنها را شكل دهد.
این گفته بیانكنندۀ این موضوع است كه پذیرش فرهنگ و رعایت اصول و موازین زیربنایی آن توسط سازمان نه تنها جزء وظایف، بلكه ضامن بقا و پویایی سازمان است.
به عقیدۀ همین پژوهشگر فرهنگ در سه لایه مصنوعات و ابداعات، ارزش های حمایتی و مفروضات اساسی شكل میگیرد.
سازمان ها هریك دارای یك فرهنگ سازمانی غالب و چندین خُرده فرهنگ هستند.
فرهنگ غالب، فرهنگی است كه توسط اكثریت افراد سازمان پذیرفته شده است.
میزان قدرت فرهنگ سازمانی را میتوان بر حسب تعداد اعضای متعهد به ارزش های غالب و میزان تعهد اعضا به ارزش ها و هنجارهای غالب سازمان تعیین كرد.
به عقیدۀ رابینز، چنانچه فرهنگ سازمانی از زاویۀ 10 ویژگی مورد توجه قرار گیرد، تصویر كاملی از آن به دست میآید.
این ویژگی ها عبارت اند از: خلاقیت فردی، ریسكپذیری، رهبری، یكپارچگی، حمایت مدیریت، كنترل، هویت، سیستم پاداش، تحمیل تعارض و الگوهای ارتباطی.
از سوی دیگر، «بهرهوری» صرف نظر از تعریف فنی آنكه نسبت ستاده بر داده است، بهعنوان یك نگرش، فرهنگ و یك برداشت ذهنی از كار و زندگی به شمار میآید كه هدف آن هوشمندانه كردن فعالیت ها برای دستیابی به زندگی بهتر و متعالی است.
در بهرهوری استفاده مؤثر از امكانات و بهبود عملكرد از دیدگاه كارایی و رسیدن به اهداف سازمانی از دیدگاه اثربخشی مد نظر است و كل این رویداد به سطح مطلوب بهرهوری منجر میگردد.
هرسی و بلانچارد، عواملی را كه در بهرهوری نیروی كار تأثیرگذار هستند، به شرح زیر بیان كردهاند:
توانایی، شناخت، كمك، تمایل، ارزیابی، اعتبار و محیط.
به طوری كه بهبود عملكرد و بهرهوری با توجه به عوامل فوق صورت میگیرد.
مفهوم فرهنگ سازمانی بهعنوان عامل مؤثر در بهرهوری و عملكرد سازمان در نظر گرفته شده است و چنانچه فرهنگ مناسب كاری كه به خوبی بین مدیریت و كاركنان گسترش یافته باشد به تحكیم تعهد سازمانی، ارتقاء اخلاقیات، عملكرد و بهرهوری بالاتر منجر میگردد.
فرهنگ سازمانی مجموعه هویتی از ارزش ها، عقاید، مدل های رفتاری و سمبل ها بوده و نمایانگر ارزش های سازمان می باشد و این ارزش ها می توانند به مدل هایی برای فعالیت و رفتار کارکنان تبدیل گردند.
سازمان ها باید از طریق کارکنان به اهداف گروهی برسند، لذا نحوه انجام کار کارکنان در تحقق اهداف موثر می باشد.
در نتیجه بازبینی و شناسایی نحوه انجام کار نیروی انسانی و توسعه برنامه های لازم برای بهبود عملکرد، یک قسمت مهم از فعالیت های مدیریت سازمان است.
این مهم از طریق فرآیند ارزیابی عملکرد نیروی انسانی صورت می گیرد (زارعی متین، 1389).
ارزيابی عملكرد، يكی از رويكردهای مهم مديران برای دستيابی به موفقيت است تغييرات سريع محيطی، تشديد فضای رقابتی، افزايش روز افزون انتظارات جامعه و… نياز به مديريت ارزيابی عملكرد را اجتناب ناپذير كرده است (يداللهي فارسی، 1394).
از عملكرد تعاريف مختلفی ارائه شده است، آنچه در تمامی اين تعاريف مشترك است، نحوه انجام وظايف و مسئوليت های محوله می باشد.
در بعضی تعاريف عملكرد نيروی انسانی را بهره وری اطلاق كرده اند. اما بايد توجه داشت عملكرد در ورای مفهوم خروجی يا ساده قرار دارد و عبارت است از مجموع رفتارهای در ارتباط با شغل كه افراد از خود نشانی می دهند.
در محدوده علم مديريت و سازمان نيز متفکران بسيار در پی يافتن تعريفی جامع برای فرهنگ و نيز تعيين ارتباط با آن با ساختار سازمانی، رفتار سازمانی و کارايی و اثر بخشی و در نتيجه بهره وری و عملکرد می باشند.