علمی توصیفی

فهم جامعه‌شناختی قومیت

اصطلاح قومیت [1] به کلمه یونانی اتنو – اتنیکوس برمی گردد که به طور متداول برای توصیف غیراصیل ها [2] به معنای غیریونانی – و بعدها نیز برای غیریهودی یا غیرمسیحی و نیز افراد طبقه پایین به کار می رفت، کاربرد آکادمیک و همگانی آن نسبتا جدید است.

این اصطلاح به دو صورت متفاوت در سنت های انگلیسی _ آمریکایی و اروپایی برای اشاره به اشکال خاصی از تمایزات فرهنگی، جایگزین مفهوم زیست شناختی «نژاد» [3] شده است.

در حالیکه سنت انگلیسی _ آمریکایی قومیت را بیشتر به عنوان جایگزینی برای اشاره به گروه های اقلیت درون جامعه گسترده تر دولت-ملت [4] به کار می گیرد، سنت اروپایی معمولاً تمایل داشته از قومیت به عنوان مترادف ملیت استفاده کند که به لحاظ تاریخی با میراث گذشته یا قلمرو جغرافیایی مشخص می شود.

در دهه های اخیر با رخنه فراینده جویندگان سرپناه، مهاجران اقتصادی و پناهندگان به اروپای غربی، آمریکای شمالی و استرالیا با تفاوت های فیزیکی و فرهنگی همراه با موقعیت نامطمئن قانونی، اصطلاح قومیت به مانند روزگاران یونان باستان و یهودی ها به غیرشهروندان یا شهروندان درجه دومی اشاره می کند که ساکن «سرزمین های ما» هستند (ملشویچ، 1393: 13).

فهم اخیر از قومیت یعنی نهادی شدن و بوروکراتیزه شدن تعاریف مربوط به آن، قومیت به مثابه تمایز فرهنگی را از ماهیتی تغییرپذیر و منعطف به چیزی متعین و نامتحرک و انعطاف ناپذیر تبدیل می کند که ضمن شی­ انگاری [5] گروه و روابط فردی، با تحمیل یک فرد خاص به یک گروه قومی شکلی از اشکال سرکوب نیز به خود می گیرد (ملشویچ، 1393: 15).

تحول در فهم قومیت از نوعی تمایز فرهنگی «براساس دارایی و ویژگی های گروهی نظیر زبان، مذهب» به یک «تعامل/ ارتباط اجتماعی با گروه های دیگر» در کتاب «گروه های قومی و مرزهایشان» [6] فریدریک بارت، چیزی کمتر از انقلاب کوپرنیک در مطالعات قومیت نبود.

بر این اساس، او با مطالعه قومیت از نگاهی بیرونی، تمرکز بر مطالعه تمایز قومی را از مطالعه محتویات فرهنگی به مطالعه مرزهای فرهنگی و تعامل اجتماعی تغییر می دهد.

در خوانش فریدریک بارت از قومیت، تمایز فرهنگی به خودی خود باعث نمی شود که اجتماعات قومی به وجود آیند، بلکه این تعامل اجتماعی با دیگران است که باعث تعریف و طبقه بندی «ما» و «آنها» می شود.

از این منظر، هویت های گروه قومی همیشه باید در ارتباط با آنچه آنها نیستند تعریف شود، به عبارت دیگر، در ارتباط با افراد غیرعضو در گروه.

از این رو، فهم گروه های قومی اقلیت بدون مطالعه همزمان اکثریت ممکن نخواهد بود (ملشویچ، 1393: 15 و 16).

با وجود اینکه تعامل اجتماعی مد نظر بارت، یک پیش شرط برای تمایز گروه قومی است؛ به زعم وبر (1968)، بیش از کارایی و موثر بودن کنش اجتماعی، جنبه سیاسی کنش گروه است که «حس اعتقاد به قومیت مشترک را خلق می کند» و عضویت در گروه را به عضویت در اجتماع سیاسی تغییر می دهد.

از نظر جامعه شناسی، به رغم تنوع آشکار، قومیت در نهایت یک امر فرهنگی و سیاسی است.

به عبارت دیگر زمانی موضوع مورد مطالعه مطالعات جامعه شناختی قرار می گیرد که برای دستیابی به اهداف سیاسی بسیج شود (ملشویچ، 1393: 17).

منبع:

«جامعه شناسی قومیت»، ملشویچ، سینشا، ترجمه رشید احمدرش و دیگران، تهران: انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول (1392)

[1] . Ethnicity

[2] . Pagans

[3]. Race

[4] . Nation-state

[5]. Reification

[6] . Ethnic Groups and Boundaries

دکتر عظیم حسن زاده

دانشجوی دکتری جامعه شناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا