قربانیانِ خشونت ساختاری
اهالی سکونتگاههای فقیرنشین، سوژههای ساختهشده یک وضع تاریخی هستند که اثرِ خشونت ساختاری است.
اهالی سکونتگاههای فقیرنشین، سوژههای ساختهشده یک وضع تاریخی هستند؛
وضع تاریخیای که توسط دولت ها با تحمیل نابرابری در دسترسی به قدرت و ثروت پدید میآید
با عقبنشینی سازمانهای حمایتی و خدمات حمایتی توسط دولت تداوم می یابد
و در قالب تحقیر فرهنگی توجیه و مشروع سازی می شود
در نهایت جامعه در قالب طرد اجتماعی برخورد می نماید.
نابرابری بر زندگی گروههایی اجتماعی تحمیل و تثبیت شده و مقوله فقر و فقرا را تشکیل داده است.
نام دیگر این وضع تاریخی، خشونت ساختاری است که جای زخم آن بیشتر از هر جای دیگری و به ملموسترین و بیواسطهترین شکل در جسم و روان قربانیانش قابل شناسایی و بازیابی است.
فقیر شدن، اثرِ خشونت ساختاری است.
بدنهای مریض، اثر این خشونت هستند،
روانهای زخمی و عصبانی اثر این خشونت هستند،
محلهی بدنامشده اثر این خشونت است،
پدرها و مادرهای شرمسار و پریشان اثر این خشونت هستند.
این صدمات هستند که سوژه جدیدی را میسازند و منطبق با آن، جامعه و فرهنگ سوژهها یعنی فقرا هم تعین اصلی مییابد.
مجموعه این ستمها و سرکوبها، زندگی فقرا را بدل به چیزی میکند که میتوان آن را وضعیت اضطراری نامید، وضعیتی که در مورد ستمدیدگان نه اسثنا بلکه قاعده است.
در این بستر اجتماعی خاص که فقرا خود قربانی خشونت ساختاری و بیتفاوتی اجتماعی گروههای دیگر جامعه بوده اند، اکنون توجیه فرهنگی لازم برای بازتولید همان خشونت و همان بیتفاوتی را دارند، یعنی زایش فرهنگ خشونت.
حیاتیترین نکته این است که چون فقرا بیقدرت شدهاند، خشونت را نه به سوی دیگری، بلکه به سوی جامعه خود برمیگردانند.
بافته شدن خشونت به شکل زندگی میتواند منبع و ابزاری باشد برای انجام هر کاری، از جمله پاسخ دادن به نیازها، تأکید بر هویت، و غیره.
برای توضیح دقیقتر تولد فرهنگ خشونت در اجتماعات فقیرنشین، باید و ضرورتاً نقش اساسی مواد مخدر را از منظری اقتصادی، اجتماعی و ساختاری کاوید.
چرا بازار مواد مخدر در اغلب محلههای فقیرنشین و حاشیهای شده، داغ است؟
حداقل دو منطق زیرین در متمرکز کردن بازار مواد مخدر بر حول و حوش این محلهها وجود دارد:
۱. منطق اقتصادی- نهادی: افرادی که از اقتصاد سوادمحور و تخصصمحور (به خاطر خاستگاه روستایی یا طرد اجتماعی یا جنگ) و شغلهای رسمی رابطه محور (به خاطر فقدان سرمایههای اجتماعی در قالب واسط داشتن) طرد شدهاند، می توانند خواهان هر نوع فعالیتی باشند که راهی برای زنده ماندن پیش پای آنها بنهد.
همین طردشدگی اقتصادی کافی است تا برخی از فقرا را تبدیل به خردهفروش و عمدهفروش یا واسط مواد بکند؛ و برخی از خانهها را تبدیل به مغازه های موادفروشی.
۲. منطق روانی: افرادی که به دلیل فقر مزمن، فشار روانی هرروزه و شدیدی را تجربه میکنند، نیاز به وسیلهای برای تحمل یا فراموش کردن این بارهای سنگین روانی دارند.
بازار مواد مخدر از الگوی توزیع رنج پیروی میکند.
هر جایی که مردمان رنج دیده و زخم خورده وجود دارند، عقلانیت فعالین اقتصادیِ مواد مخدر جایی پرسود را نشان میدهد. بدین ترتیب، رنج پیوند عمیقی با بازار و سود دارد.