محوًل احوال خودتان هستید
هر ساله بی ثمر میخوانیم یا «محول الحول و الاحوال» و این چنین، مسئولیت تحول احوالمان را از خویش میرانیم.
آن که از او میخواهیم حال ما را خوش کند و کاری کند که حال ما تحوّل یابد، خود او پیش از این، به صراحت گفته است تغییر و تحول، نمی یابید مگر آن که خودتان بخواهید.
تحولی اگر هست، این شمائید که باید چنین کنید.
«تحول»، کالایی خریدنی نیست، اهدا شدنی نیست، تهیه کردنی نیست، تحول را باید از درون جست.
تحول، رخ دادی اتفاقی و تصادفی نیست که به یک باره و آن هم توسط دیگری نمایان شود.
فرایندی طولانی مدت و در نتیجه استمرارِ خواستن و عمل کردن است.
تحولِ درون، میوه درختی است که دهقان، دانهاش را کاشته و همه امکانات رشد را فراهم کرده است.
از زمین بایر و کویر وجودی، که هر موجودی از بی آبی، در آن جا تلف می شود، چه انتظاری میتوان داشت، جز اضمحلال و سقوط؟
محوّل احوالی در کار نیست!
بی سبب چشم به این سو و آن سو نچرخانیم.
آرزوی خام در شوره زار درونمان نکاریم.
تمنای وجودی برای تحول غیر از لقلقه زبانی است. بیهوده میخوانیم یا محوّل الحول و الاحوال…
ما سرگرم گفتار بی نتیجهایم.
آرزواندیشی هستیم که شانه از مسئولیت خویش خالی میکنیم و میگریزیم.
میخواهیم آن «دیگری» حال ما را به سوی نیکی و تحول بگرداند؛ از این رو صدایش میکنیم:
یا محول الحوّل و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال
اگر خودمان را فریب نمیدهیم و تمنای حال خوب داریم، اگر خواست ما چیزی از جنس سرگرمی نیست، بدانیم جز از مسیر تلاش، جدیت و استمرار و به جز جاده بودن، خواستن، ایستادن و عمل کردن، راه میانبری نیست.
حال خوب، نه سهل و آسان به دست میآید و نه از آسمان بر ما میبارد؛ هر چه هست از چگونه زیستن و چگونه بودن ما برمیخیزد.
روزی اگر باور کنیم این ما هستیم که کنشگر تاریخایم و خالق خویش؛ و این ما هستیم که مسئولیت چگونه زیستنمان را بر دوش داریم، آن گاه سپیده دم تحول در سرزمین وجودمان طلوع خواهد کرد.
هرکس، «شخص بودناش» از جایی آغاز میگردد که معمار بنای عظیم خویش میشود و بر بوم سپیدش، خودش را ترسیم میکند.
تحول یعنی بکوشیم نسبت به گذشته، گامی فراتر بگذاریم و بهتر شویم.
از دایره تکراری زمان، بیرون آییم و عید را نه در برون که در درون برپا کنیم.
در این بهار، از خود بپرسیم:
آیا شکوفههای بهاری در سرزمین وجود من شکوفا خواهد شد؟
آیا نسیمی خوش درونام را نوازش خواهد کرد؟
در این که خود ما باید کنشگر دگرگونی ها باشیم درست است و این که به بهانه ما محول الاحوال را نپذیریم، چیزی جز بت پرستی خود نیست و شما با بازی با الفاظ خیلی مدعی شده اید اگر این قدر توانمندید دگرگونی در خود انجام دهید و افکار انحرافی تان را درست کنید که قطعا شایستگی تحویل در خود را ندارید و اگر خود را بررسی کنید این مشکلات در کنشگری خودتان است و جامعه پذیری های تان که چنین دچار خودباختگی شده اید و ادعای آفرینشگری دارید، آفرینشگر محترمی که در هدایت خود ناتوان و گرفتار توهم در خالقیت دارید