منصب حکیم باشی در دوره صفویه
در دوره صفویه مانند دیگر ادوار تاریخی، حکیم باشی ها (پزشکان) از جایگاه و منزلت خاصی برخوردار بودند.
در زمان صفویه پزشکان و داروشناسان معمولاً از اعضای مهم دربار بودند.
حکیم باشی درواقع، پزشک ارشد بود و مقام والایی در دربار صفویه داشت و در امور مربوط به طب دولتی و توسعه طبیبان کشور مسئولیت داشت.
سلامت جان و مال حکیم باشی به سلامت شاه بستگی داشت و اگر سلامت شاه به خطر می افتاد، جایگاه و اموال و جان حکیم باشی نیز تهدید می شد.
به دلیل اهمیت جان شاه و حفظ سلامتی او، اعتبار و اهمیت حکیم باشی در دوره صفوی بسیار بوده است.
از عمده ترین کتبی که در دوره صفویان مورد مطالعه حکیم باشی و طبیبان قرار می گرفت کتاب قانون ابن سینا بود که به عربی نوشته شده بود.
از جمله حکیم باشی ها و طبیبان معروف دوره صفویه می توان به نظام الدین احمد و حکیم سعیدخان اشاره کرد.
حکیم باشی، به دلیل نزدیکی به سلطان، در دربار و سازمان اداری و سیاسی دوره صفوی نفوذ فراوانی داشت.
حکیم سلمان جهرمی و میرزا رحیم طبیب اصفهانی نیز از حکیم باشی های ذی نفوذ دربار صفوی بودند.
معنای حکیم باشی در فرهنگ لغات و لغت نامه ها:
حکیم باشی: رئیس اطباء دربار شاهی یا امیری، خطاب و عنوانی که به لحاظ احترام به هر طبیبی می دادند. (دهخدا، علی اکبر، 1377 : ذیل کلمه ح)
حکیم باشی: پزشک، رئیس پزشکان. (معین، محمد ، 1378: ذیل کلمه ح)
و در تعریف کلی؛ حکیم باشی به معنای رئیس طبیبان، عنوانی که در قدیم به طبیب معروف یا سردسته طبیبان اطلاق می شده است، می باشد .
ریشه تاریخی حکیم باشی:
حکیم باشی در سرزمین های اسلامی با نام رئیس الاطباء وجود داشته است.
در دوره صفویه حکیم باشی یکی از صاحب منصبان مهم دربار و ملقب به مقرب الخاقان بود.
حتی گاهی اوقات به مقام بالای وزارت نایل می شدند.
در دوره صفویه واحد پزشکی دربار شامل یک طبیب و تعدادی طبیب درباری بود.
سر پزشک خاندان سلطنتی به نام حکیم باشی خوانده می شد که با مصاحبت سرداران شاه و شرکت در انجمن های خصوصی از مراحم و الطاف مخصوص برخوردار بود و گاه در امور سیاسی هم دخیل بود.
گرفتن نبض شاه یکی از امتیازات انحصاری حکیم باشی بود و به علاوه مسئول استخدام تمام پزشکان در سراسر مملکت بود.
حکیم باشی پیوسته انیس و جلیس سلطان بود و در تشریفات، در کنار او می ایستاد.
حکیم باشی با اجازه سلطان به معالجه برخی از درباریان و امرا می پرداخت.
حکیم باشی، به دلیل نزدیکی به سلطان، در دربار و سازمان اداری و سیاسی دوره صفوی نفوذ فراوانی داشت.
با این وجود پیوسته در معرض خطر بود و ممکن بود مورد بی مهری قرار بگیرد.
حکم انتصاب حکیم باشی را سلطان صادر می کرد.
« راست این است که پزشکان و ستاره شناسان در دربار حرمت بسیار دارند و ثروتشان نیز زیاد است.
شاه در دربار خود دوازده یا سیزده پزشک دارد، اما میان آنان سه نفر به تفاوت از احترامات و دارایی بیشتر برخوردارند.
برترین آن سه نفر را حکیم باشی، دیگری را حکیم بزرگ و سومین را حکیم کوچک خطاب می کنند.
اینان در حضور شاه حق نشستن دارند و هر زمان شاه در دربار نشسته باشند دو یا سه تن از پزشکان درجه پائین پشت سرشان بر پای می ایستند.
وقتی شاه به غذا خوردن می نشیند، حکیم باشی در کنارش جای می گیرد تا به سوالات او جواب دهد.
اهمیت و وظایف حکیم باشی:
حکیم باشی یا اولین طبیب دربار نزدیکی شاه می نشیند برای اینکه به شاه بگوید چه گوشت هایی برای شاه مفید و ضروری است و چه گوشت هایی مضر و زیان بخش است.
حکیم باشی طبیب تمام صاحب منصبان دربار نیز می باشد و بیشتر از تمام درباریان آبرو و اعتبار دارد و بیشتر از همه نیز عایدی دارد و استفاده می کند.
ولی با تمام اعتبار و افتخاری که این شغل دارد هیچ کس به مقام حکیم باشی حسد نمی ورزد، زیرا حکیم باشی مسئول سلامت شاه است و اگر شاه بمیرد او نیز جانش در خطر است.
طبیب مخصوص شاه که همیشه در کنار او بود، وقتی شاه مریض می شد فقط حکیم باشی نبض او را می گرفت و اظهار نظر می کرد و طبیبان دیگر به معالجه می پرداختند.
بزرگترین خطری که حکیم باشی را تهدید می کرد، عزل از سمت و ضبط اموال و افتادن به زندان بود و این امور زمانی پیش می آید که بیمار تاجدار وی فوت شود .
از معضلاتی که در عصرصفوی برای حکیم باشی ها وجود داشت؛ نبود امنیت جانی و مالی بود.
درواقع، زندگی پزشک دربار در گرو سلامتی پادشاه بود و با بیماری و یا مرگ پادشاه، پزشکان او در معرض خطر قرار می گرفتند.
در این باب آمده است:
این شاه (شاه صفی) که تنش روز به روز فسرده تر و رنگش زردتر می شد، بی میلی اش نسبت به غذا نشان از این بود که سلامتش مختل شده است.
حکیم باشی از درمانش درمانده بود، از این رو به جان خود و جان او بیمناک بود، زیرا سلامت حکیم باشی به سلامت شاه بستگی داشت.
نتیجه گیری:
حکیم باشی از جمله منصب هایی بوده است که به دربار اختصاص داشته است و این منصب نفوذ قابل توجهی در دربار پادشاهان صفوی داشته است که حتی به خود اجازه می دادند در سیاست های شاه نیز دخالت کرده و نقش عمده ای در دربار پادشاهان صفوی داشته باشند.
پادشاهان صفوی نیز رابطه نزدیکی باحکیم باشی های خود داشتند.
حکیم باشی مقام مهمی در دربار بود، ولی سلامتی جان و مالش به سلامت شاه بستگی داشت و اگر تاجدار وی فوت می شد، جایگاه حکیم باشی نیز به خطر می افتاد.
ایرانیان عصر صفوی به مانند ادوار گذشته پزشکان را حکیم می نامیدند.
کتاب های مرسوم پزشکی دوره صفوی، همان قانون فی الطب ابن سینا بوده است و کتاب پزشکی دیگر بنام دستورالعلاج توسط سلطان علی جنیدی خراسانی هروی نوشته شد .
از آنجا که سلامت پادشاه بسیار اهمیت داشته منصب حکیم باشی نیز بسیار مهم شمرده می شده است.
حکیم باشی طبیب مخصوص شاه بود و پیوسته انیس و جلیس سلطان بود و غذاهای شاه را معاینه می کرد و منافع و مضرات غذاها را برای شاه شرح می داد.
به طور کلی می توان گفت که حکیم باشی از مناصب مهم دوره صفویه است که به دلیل نزدیکی به شاه، در دربار صفوی دارای منزلت و احترام فراوانی بود .
منابع:
1. الگود، سیریل (1356)، تاریخ بزشکی ایران و سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محسن جاویدان، تهران: دانشگاه تهران
2. تاجبخش، احمد (1378)، تاریخ صفویه (جلد دوم)، ناشر انتشارات نوید شیراز.
3. دهخدا، علی اکبر (1377)، لغتنامه / علی اکبر دهخدا؛ زیرنظرمحمدمعین و سیدجعفر شهیدی، تهران: موسسه انتشارات و چاب دانشگاه تهران.
4. سیوری، راجرر (1380)، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، چاب نهم، تهران: نشر مرکز.
5. سانسون (1346)، سفرنامه سانسون: وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان صفوی، ترجمه تقی تفضلی، نشر: ابن سینا.
6. شاردن، ژان (1374)، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران: انتشارات طوس.
7. صفت گل، منصور (1388)، فراز و فرود صفویان، نشر: کانون اندیشه جوان.
8. عودی، ستار (1384)، کتاب سرگذشت شاه عباس دوم بازنویسی و تلخیص کتاب عباسنامه اثر ابوالفضل میرزا محمدطاهر وحیدقزوینی، ناشر: موسسه فرهنگی اهل قلم.
9. فاضل، احمد (1376)، شاه عباس دوم صفوی و زمان او، ناشر: موسسه فرهنگی هنری ضریح.
10. کریستن سن، آرتور (1385)، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، نشر صدای معاصر.
11. معین، محمد (1378)، فرهنگ فارسی معین، موسسه انتشاراتی امیر کبیر.
12. مینورسکی، ولادیمیر (1334)، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجب نیا، نشر انجمن کتاب تهران.
13. میرزا رفیعا (1385)، دستورالملوک، به کوشش و تصحیح محمد اسماعیل مارچینکوفسکی، ترجمه علی کرد آبادی، تهران: وزارت امور خارجه.
زحمت زیادی تقلب نموده اید، ولی متاسفانه نام کلیه پزشکان و نیز پزشکان زن خصوصاً در دربار اصفهان قید نشده است