علمی توصیفی

رئالیسم بین دو جنگ؛ واکنشی به آوانگارد

بین دو جنگ در تمام کشورهای اروپایی، جدا از فرانسه که مکتب پاریس را بنیان گذاشت، سیاست های استبدادی راه را بر آوانگاردها بستند؛ چرا که این امر موجب رونق دوباره همه ارزش های فیگوراتیو در هنر و بازنمایی فرم هایی ملهم از فرهنگ های محلی و ملی متفاوت بود.

زبان هنری رسمی که پیشنهاد می شد، باید در ارتباط تنگاتنگ با واقعیت و نمود فیگوراتیو آن می بود.

اما با این وجود، بسیاری از هنرمندان که در آن شرایط فعالیت شان ممنوع بود و در حاشیه به سر می بردند، روند هنری ای را دنبال می کردند که با جنبه هایی نظیر نسل دوم فوتوریسم، هنر انتزاعی و سوررئالیسم، هم چنان بر ضرورت اصول آوانگارد صحه می گذاشت.

از دهه 1920 به بعد، ضرورت وجود عناصر واقعی در آثار، به شیوه های متفاوت بر اساس مکتب ها، تشکل ها و فرهنگ ها بروز پیدا کرد.

در ایتالیا، والری پلاستیسیتی، نُوه چنتو، نمایندگان رئالیسم جادویی، جریان آنتی نوه چنتو و کورنته سعی در بازگشت به گذشته و هنر اصیل ایتالیایی داشتند و هم چنین کوشیدند تا با استفاده از تحقیقات اروپایی ابتدای قرن، زبانی ملی بسازند که مشخصه بارز آن بازگشت به نقاش به عنوان یک حرفه بود.

در همه آثار هنرمندانی که به این جنبش ملحق شدند، واقعیت که به شکلی دیگرگون بازنمایی و تفسیر می شد، تبدیل به موضوع مقدم در نقاشی شد؛ آنها ارزش های ملموسی را پیشنهاد می کردند که ظاهری مستحکم به هنر می بخشید و زبان های آوانگارد آن ارزش ها را به پرسش گرفته بود.

در آلمان، در دوران جمهوری وایمار و نخستین سال های نظام نازی، جنبش «عینیت جدید» گسترش یافت.

این جنبش زبان فیگوراتیوی را برگزیده بود که نگاهی انتقادی و افشاگرانه نسبت به رویدادهای سیاسی روز داشت.

مشخصه بارز هنرمندانی نظیر گرس، دیکس، هُوخ، بکمان، شاد و شولتس که عینیت جدید را مطرح نمودند، تمایل به نمایش واقعیت به گونه ای عینی در آثارشان بود. همچنین نقاشی آنها تبدیل به ابزار تحلیل و نقد تند اجتماعی گردید.

پس از شور و هیجانات انقلاب و ماجرای آوانگاردها در اتحاد شوروی، فضای واکنش پدیدار شد.

تکلیف هنر آن طور که آوانگاردها می خواستند، دیگر جستجو برای یافتن زبانی نو نبود، بلکه آنها قصد داشتند هنر را به ابزاری ارتباطی و تبلیغاتی در خدمت سیاست بدل کنند.

هنرمندانی با گرایش رئالیسم سوسیالیستی با استفاده از یک زبان فیگوراتیو واقع گرایانه آموزشی، القاگر و نیز زیبا، درصدد تحکیم عقاید سیاسی خود بودند.

در مکزیک نیز هنر در خدمت سیاست و بازسازی های بعد از انقلاب بود، و به عنوان ابزاری در نظر گرفته می شد که می تواند در بازسازی هویتی ملی و سیاسی سهمی عمده داشته باشد.

خوزه کلمنت اوروسکو، دیه گو ریورا و داوید آلفارو سیکه ایروس در حالی که در پی مواجه با هنر اروپایی بودند، در آثار دیواری خود، از یک سو ادامه دهنده سنت عامیانه مکزیکی و از سوی دیگر، از سرگیرنده زبان اکسپرسیونیسم و گرایشات نظری آوانگارد های روس بودند.

منبع:

پارمزانی، لوردانا (1393)، جنبش ها، نظریه ها، مکاتب و گرایش ها 2000- 1900 هنر قرن بیستم؛ شورشیان، ترجمه مریم چهرگان/ سمانه میرعابدی، تهران: چاپ و نشر نظر، چاپ سوم، ص 64-63.

جامعه شناسان

نظریات جامعه شناسان و موضوعات جامعه شناسی از کُتب مختلف توسط دکتر منیژه نویدنیا در اختیار علاقمندان قرار داده می شود، به انضمام نمودارها، عکس ها ... که شیوه ابداعی ایشان می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا