چرا باید فلسفه هنر بخوانیم؟
بسیاری از هنرجویان و فارغ التحصیلان رشته های مختلف هنری مثل موسیقی، هنرهای تجسمی، هنرهای نمایشی و … دلیل خواندن متون پیچیده و فلسفی و یا بعضاً سایر میان رشته ها مثل جامعه شناسی هنر و غیره را نمی دانند.
در واقع، اگر یک هنرمند بخواهد خود را درگیر متون پیچیده فلسفی یا سایر علوم انسانی مرتبط با هنر کند، به زمان و همچنین مطالعه پیش زمینه نیاز دارد.
این در حالی است که مثلاً یک نوازنده گیتار یا پیانو از خود می پرسد من چرا باید وقتی که می توانم برای تمرین بگذارم را برای چنین مسائلی صرف کنم؟
قطعاً جواب این سئوال از اهمیت زیادی برخوردار است.
یک هنرمند فیلسوف، جامعه شناس یا حتی روانشناس نیست، بعضاً شاید علاقه ای به ادبیات هم نداشته باشد که مثلاً اشعار یا ادبیات داستانی مطالعه کند. بیشتر علاقه دارد فقط به صورت تخصصی رشته مورد نظر خود را فرابگیرد تا بتواند در آینده به گونهای جذب بازار کار احتمالی شود.
درگیرشدن با مسائلی همچون زیبایی که در قامت فلسفه هنر ظهور و بروز پیدا می کند برای یک نوازنده یا یک نقاش مسئله ای پیچیده است.
اما، هنرمند جامعه ما کجا و چرا باید مطالعه کند؟ آن هم مطالعاتی که در سطح بالای علمی است.
این مسئله که یک هنرمند باید به رسالت اصلی خودش بپردازد، جای هیچ گونه شکی نیست، اما یک هنرمند قبل از اینکه به هنر خود بپردازد باید دارای ایده، نگاه و جهان بینی خودش باشد.
اکثر هنرمندان به نام که در تاریخ هنر اسامی آنها به چشم می خورد، نه اینکه الزاماً فلسفه هنر یا مطالبی از این دست را بشناسند، اما دارای دیدگاه بودند.
دست کم در رشته هنری خودشان صاحب یک ایده و نقش آفرین بودند.
اینکه یک دیدگاه چگونه می تواند شکل بگیرد به عوامل مختلفی بستگی دارد.
از زندگی شخصی هنرمند گرفته تا تجربیات اجتماعی و غیره، اما آن چیزی که به این نگاه عمق می بخشد و شما را به کندوکاو وادار می کند ریشه هایی در علوم انسانی دارند.
فلسفه هنر در واقع پاسخی به دیدگاه شماست.
الزاماً شما نیازی ندارید که آراء فلسفی همه فلاسفه را مطالعه کنید یا مقدمات منطق را بلد باشید، اندک مطالعه ای در حوزه تاریخ فلسفه به شما آگاهی لازم برای ورود به بحث زیبا شناسی را می دهد. از این گذشته تاریخ هنر نیز خود یکی از منابع بسیار خوب برای ورود به فلسفه هنر است.
اگر می خواهیم هنرمندی باشیم که حرفی برای گفتن دارد از میان هزاران ایده و نگاه دیگر، باید خودمان صاحب دیدگاهی باشیم که نگاه ما را نسبت به اجتماع، دنیا، زندگی، انسان ها و … نشان دهد.
این مسئله که نباید دست به تقلید کورکورانه بزنیم نیز خود حائز اهمیت است.
چرا که تقلید کورکورانه نه تنها باعث ایجاد دیدگاه نمی شود، بلکه هر آنچه شما داشتید و به نوعی برای شخص شما معنا داشت را از شما خواهد گرفت.
اینکه چرا باید فلسفه هنر بخوانیم از همین فراگرفتن دیدگاه شکل می گیرد.
شما با درک زیبایی در مصادیق هنری و درک دوره و زمان خلق اثر نزدیک ترین دیدگاه را به آثار هنری پیدا می کنید.
در واقع، نگاهی هرمنوتیک در تحلیل آثار هنری خواهید داشت.
اما، همین نگاه هرمنوتیک در خلق آثار شما، به عنوان یک هنرمند نیز بسیار تاثیر مثبت می گذارد.
قطعاً وارد شدن به بحث زیباشناسی مقدمه ای از فلسفه را برای هنرمندان می طلبد، اما اگر شما به عنوان یک هنرمند به این مسئله برسید که نیاز دارید یک ایده پرداز هنری یا یک خالق آثار بدیع هنری باشید، چاره ای ندارید باید از یک جایی شروع کنید.
از این نترسید که کتاب های متداول فلسفی حاوی کلمات سخت و فهمیدن دشوار هستند.
از یک جایی شروع کنید و قطعاً بعد از مدتی بهترین نتیجه را خواهید گرفت و تاثیر آن را بر هنر خود خواهید دید.
بسیار عالی و مفید بود مطالب.