دل نوشته علمی

چرا کتاب می‌خوانم!؟

این سوال را می‌تواند هر کسی که کتاب می‌خواند از خودش بپرسد و جواب ها هم می‌تواند متفاوت باشد و چه اشکال دارد که شما هم بگویید که چرا کتاب می‌خوانید؟

من کتاب می‌خوانم چون دنبال گمشده‌ای هستم.

شاید هم گم شده‌ام و در بین این همه سر و صدا و شلوغی به دنبال یک صدای آشنا می‌گردم.

کتاب‌هایی را دوست دارم که موقعیت‌های مشابهی از واقعیتی که در آن هستم، ارائه دهند و شخصیت‌هایی که واکنش‌هایی را در آن موقعیت‌ها از خود نشان دهند که خود آرزوی انجامش را دارم.

به این فکر می‌کنم اصلاً داستان‌ها و افسانه‌ها را ما ساخته ایم تا خلاء وجودی خودمان را با آن پر کنیم و با خواندن آنها آرام شویم.

که اگر من در این موقعیت، منفعلانه عمل کردم و از خودم ناراحتم با خواندن داستانی بدانم که تنها نیستم و آدم هایی هستند شبیه خودم منفعل ولی یک قهرمانی هست، یک ناجی که برمی‌خیزد و فضا و قضا را تغییر می‌دهد و بر این کوتاهی عمل و اندیشۀ ما، سقف بلند و جدیدی بنا می‌کند.

چرا کتاب می خوانم! من چون نمی‌توانم زندگی کنم، کتاب می‌خوانم!!!

کما این که دیگری فیلم می‌بیند یا بازی می‌کند و یا خودش را مشغول عادات و رسوم خاصی کرده است.

فرق چندانی بین من و آنها نیست و همه خود را مشغول کرده‌ایم، اما من که کتاب خواندن را انتخاب کرده‌ام به دنبال این سوال هستم که زندگی چیست

منتهی نه با نگاه فیلسوفانه و یا رسیدن به یک فرمول علمی جهت یک زندگی مفید، بلکه با کنار هم گذاشتن شواهدی از رفتارها (چه شایسته و چه شریرانه) و نوع زندگی‌ها (هر چند خیالی) و ساختن یک چشم‌انداز و عقیده‌ی شخصی از زندگی، تا بعد از آن و همراه با آن شروع به زندگی کنم.

من چون می‌خواهم زندگی کنم، کتاب می‌خوانم … و باید مراقب باشم با کتاب‌ها (و شخصیت‌هایشان) زندگی نکنم.

به عقیدۀ من این یکی از خطرناکترین مسئله در مسیر کتاب‌خوانی است.

این که انواع زاویه دید و نگاه‌ها را از نویسنده‌ها بگیرم و چون دوستشان دارم آنها را مدام در واقعیت خودم تکرار کنم

اما نه در جای مناسب خودشان، بلکه صرفاً برای این که نظری داده باشم و بگویم که من کتاب خوانده‌ام و چیزهایی می‌دانم از این و آن مدرک ارائه دهم تا بر طرف مقابلم پیروز شوم.

اما بازندۀ واقعی من هستم که نمی‌دانم چه می‌گویم!؟ و از آن مهم تر نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم!؟

.

محمدحسین حاجی زاده

ارشد رواشناسی تربیتی، آموزگار هستم و از بچه ها یاد می گیرم و به هر آنچه در آن داستانی نهفته است، علاقه دارم. نوشتن نه سلاح من است نه ابزار روزی من! نوشتن، عادت انسانی من است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا