کلیشه «عرب ملخ خور»
یک سئوال به ذهنم آمد که چرا کلیشه «عرب ملخ خور» در ایران رواج دارد و دلالت های اجتماعی آن چه هستند؟
قبل از پاسخ به این سئوال اجازه دهید مختصری درباره تعریف کلیشه ها و نقش آنها در روابط گروهی را بنویسم.
کلیشه ها (stereotype) تصوراتی هستند که ما به یک گروه از مردم تعمیم می دهیم.
«رانندگی بد زنان»، «سیاه بو گندو» دو نمونه ای از تصورات کلیشه ای معروف در ایران هستند.
تصاویر کلیشه ای یکی از مکانیسم های کلیدی در روابط بین گروهی به ویژه در ارتباط با اقشار به حاشیه رفته هستند.
این کلیشه ها هستند که زمینه تبعیض های نژادی، طبقاتی و جنسیتی را هموار و ممکن می کنند.
کلیشه ها معمولاً کارکرد سیاسی دارند.
تنها با قرار دادن این کلیشه ها در ساخت قدرت است که می توانیم دلیل رشد و استحکام آنها را بفهمیم.
به عنوان مثال، یکی از کلیشه های معروف در باره سیاه پوستان در آمریکا این است که «سیاه تنبل است».
این کلیشه بسیار قدرتمند است، به این دلیل که تبعیض اقتصادی علیه انسان سیاه پوست را توجیه می کند.
این کلیشه پاسخی است به این سئوال که: چرا سیاه پوستان در آمریکا فقیر هستند؟
با مبرا ساختن جامعه، این کلیشه دلیل فقر سیاه پوستان را در تنبلی فرد سیاه پوست می بیند.
در نتیجه، فرد سفید آمریکایی از نظر اخلاقی و وجدانی آرام می گیرد.
مثال دیگر، کلیشه های مرسوم درباره افعانستانی ها در ایران است که آنها را مجرم معرفی می کند.
چرا نمی گوییم «افغانی تنبل»؟
به این دلیل که مشکل ایرانی ها با افغانستانی ها تنبل یا فعال بودن آنها نیست!
مشکل افغانستانی ها در ایران رقابت آنان با اقشار فقیر است.
افغانستانی ها در ایران به عنوان نیروی کار ارزان مطرح هستند.
علاوه بر آن، افغانستانی ها در همان شهر و محله ای سکونت می یابند که با مردم آن بر سر فرصت شغلی رقابت می کنند.
تصویر کلیشه ای از افغانستانی ها برای آن است که امکان تبعیض در حق افغانستانی ها را ممکن می سازد.
اجازه می دهد که مردم این مناطق به افغانستانی ها خانه ندهند و زندگی را بر آنها جهنم کنند، بدون آنکه از نظر اخلاقی دچار عذاب وجدان شوند.
حال برگردیم به سئوال اصلی این یادداشت: چرا کلیشه «عرب ملخ خور»؟
چرا از نوع غدا ( ملخ و سوسمار) برای برساخت تصویر کلیشه ای استفاده می شود؟
کارکرد این کلیشه ایجاد ترس نیست، بلکه ایجاد تهوع است.
تهوع یک امر اجتماعی است که نقش مهمی در بازتولید روابط قدرت در جامعه دارد.
تهوع یکی از قوی ترین سلاح هایی است که در تاریخ بشر برای حذف و به حاشیه بردن و در حاشیه نگه داشتن گروه هایی از مردم یا افراد به کار رفته است.
وقتی کسی یا چیزی را «تهوع آور» بدانیم، آنگاه آن را به سرعت از خود دور می سازیم.
نقش تهوع در بازتولید قدرت را می توانیم در بدن هایی که ابژه تهوع می شوند، ببینیم. (سارا احمد، کتاب سیاست های فرهنگی احساس را ببینید).
بر این اساس، تهوع یک امر ارتباطی است: تهوع ویژگی شيء نیست، ویژگی ارتباط ما با دیگری است.
کلیشه «عرب ملخ خور» به دنبال خلق تهوع اجتماعی جهت ایجاد فاصله و مرز بندی است.
این تهوع از دل یک روایت تحقیر آمیز به خود و دیگری متولد می شود.
چرا که بخش ناتمام «عرب ملخ خور» مصرع دوم آن است که «تاج کیانی» می کند.
این کلیشه می گوید که کسی که تهوع آور است و از من پست تر است، الان تاج کیانی می کند.
ملخ خور و سوسمار خور به این معنا، نه تنها مولد تهوع به «دیگری» است، بلکه تهوع به «خود» را نیز بازتولید می کند و از آن فاصله می گیرد.
اگر بخواهیم به زبان گافمن سخن بگوییم، دنبال ایجاد فاصله اجتماعی است.
مانند این است که بگوییم: «خاک بر سر من که تو رئیس من شدی».
در اینجا در عین تحقیر دیگری (رئیس)، فرد گوینده نوعی فاصله اجتماعی با «وضعیت کنونی» اش نیز ایجاد می کند.
«عرب ملخ خور» نیز برای ایجاد این فاصله اجتماعی است.
در دنیایی که فرد احساس می کند بی اعتبار شده است، در هر لحظه که این تهوع آور بودن را به خود یادآور می شود، سعی می کند که از آن فاصله نیز بگیرد.
سوال اصلی این است که چگونه مردمی که در بیابان زندگی میکردند و با سختیهای زندگی دست و پنجه نرم میکردند، توانستند یکی از بزرگترین امپراتوریها را به طور کامل سرنگون کنند و از قلمرو امپراتوری دیگر بکاهند و حتی سرزمینهایی را به تصرف خود درآورند که قبلاً به هیچ یک از آنها تعلق نداشت.
پاسخ ساده است: دلیل اصلی شکوفایی ملتها همواره علم بوده است. عربها به دست محمد بن عبدالله آموزش دیدند، کسی که آنها را به جایگاه کشورهای بزرگ اطرافشان در آن زمان رساند.
اما سوال مهمتر اینجاست: آیا ایرانیان فکر جدیدی که اسلام معرفی میکرد را پذیرفتند یا خیر؟
این روزها شایعاتی در شبکههای اجتماعی وجود دارد که میگوید ایرانیان این دین جدید را نپذیرفتهاند و نخواهند پذیرفت.
اما حقایق تاریخی نشان میدهد که برجستهترین علمای مسلمان عمدتاً ایرانی بودهاند، و این نشان میدهد که طبقه بالای علمی، دین جدید را پذیرفته و حتی در آن درخشیده است.
در طول سالها، اختلافات میان عربها و فارسها از هر دو طرف بارها برانگیخته شده است، و هر یک از اینها ناشی از
فرهنگ عربی هیچ گاه نتوانسته با فرهنگ ایرانی جور دربیاید . این فرهنگ لایتچسبک در آینده نیز با فرهنگ ایرانی جور در نخواهد آمد . بهتر است هر کدام سر کار خویش گیرند و در پوستین یکدیگر نیفتند .