دل نوشته علمی

تفکر قالبی؛ یکی از دلایل اشتباه در قبال یکدیگر

فکر قالبی یا احکام قالبی (stereotypes) کاربرد بسیاری دارد.

تفکر قالبی یعنی گروهی از افراد تصورات و کلیشه هایی درباره گروهی دیگر داشته باشند و براساس این کلیشه ها درباره افرادی که در آن گروه ها عضویت دارند، قضاوت کنند.

تفکر قالبی باعث می شود افراد گروه های مختلف را در بردارنده همه ویژگی های گروه بدانند.

این پدیده را به صورت شایع می توانیم در تعاملات و رفتارهای خود و دیگران ببینیم.

به عنوان مثال، هنگامی که به نگاه و دید خود نسبت به اقوام مختلف (کرد، ترک …)، در کشور توجه کنیم می توانیم به طور مشهود این تأثیرات را ببینیم.

دیدی که ما نسبت به مردم افغانستان داریم، نشأت گرفته از افرادی است که به طور کلی در کشورمان دیده ایم. کارگرانی که سوادی ندارند، فعالیت های اجتماعی آنان در سطح بسیار پایین است و پوشش های آنان کاملاً سنتی است. فرزندپروری در بین آنان رواج بسیار دارد، بیشتر آنان کارگران ساختمانی هستند و جایگاه زنان در بین آنان جایگاه ویژه ای نیست.

شاید اگر به طور کلی به جامعه افغانستان بنگریم، تعدادی از این ویژگی ها را در آنان ببینیم، ولی حتی اگر این ویژگی ها در این جامعه نیز وجود داشته باشد، باز هم افرادی هستند که در این جامعه مبرا از این ویژگی ها باشند، چه این ویژگی ها مثبت باشند و چه منفی.

ممکن است این ویژگی ها مثبت باشند و این جنبه مثبت تفکر قالبی است؛ یعنی به جای داشتن تصورات منفی از یک گروه تصورات مثبتی داشته باشیم و آن را به همه اعضای آن تعمیم بدهیم.

مثالی که می توان برای این جنبه از تفکر قالبی آورد، دید مردم سنتی ما نسبت به روحانیون است. افراد سنتی جامعه ما تصوری بسیار مثبت درباره روحانیون داشته و دارند؛ آنان این تفکر قالبی را به همه اعضای این جامعه تعمیم می دهند و می پندارند که روحانیون هیچ گاه دچار اشتباه نمی شوند.

تفکر قالبی چه از نوع مثبت و چه از نوع منفی آن باعث می شود که نتوانیم قضاوتی درست و عادلانه نسبت به افراد داشته باشیم و افراد را صرفاً بر اساس گروه اجتماعی آنان قضاوت کنیم، فردیت آنان را به فراموشی بسپاریم و دچار اشتباه در مورد افراد شویم.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا