علمی تحلیلی

استبداد؛ بدترین بدی است

هیچ یک از بدی هایی که استبداد مدعی مبارزه با آنها است، بدتر از خودِ استبداد نیست (آلبر کامو)

تقریباً تمامی حکومت های استبدادی در طول تاریخ ادعا داشتند که در حال مبارزه با بدی ها هستند و این در حالی بود که خود بدترین بدی بودند.

استبداد از آن رو بدترین بدی محسوب می شود که راه را بر تمام آزادی ها و برابری ها می بندد و با ایجاد انحصار، تمامی مناصبِ  ناشی از قدرت و ثروت را در بین خودی ها تقسیم می کند و کثیری از مردمان جامعه را از قدرت و ثروت موجود محروم می سازد.

حکومت های استبدادی مدعی اَند که در حال مبارزه با بی عدالتی، استعمار، استثمار، تهاجم دشمنان، فقر و محرومیت و سایر بدی های موجود هستند.

اما در واقع، نمی خواهند اقرار کنند که نوع حکومت شان بدتر از تمامی بدی های موجود است و اساساً تمامی بدی های موجود محصول بدیِ استبداد است که در صورت برطرف شدن آن می توان امیدوار بود که سایر بدی ها نیز از جامعه محو خواهند شد.

به عبارت دیگر، وجود نابرابری های گسترده، فقر و محرومیت، شکاف طبقاتی و سایر بدی ها و آسیب های کوچک و بزرگ همگی محصول وجود استبداد است.

استبداد با ایجاد کانون قدرت و ثروت انحصارطلبانه بسیاری از مردم را از دست یابی به قدرت و ثروت محروم کرده و از این طریق نوعی توزیع ناعادلانه قدرت و ثروت در جامعه ایجاد می کند و مسبب و عامل اصلی تمامی بدبختی ها و تباهی ها در جامعه است.

مقایسه هر چند سطحی بین کشورهای دارای حکومت های دموکراتیک با سایر کشورهای غیردموکراتیک به خوبی نشان می دهد که میزان فقر و محرومیت، بی عدالتی و نابرابری، فساد، آسیب های اجتماعی و سایر معضلات در کشورهای غیردموکراتیک بسی بیش از کشورهای دموکراتیک است.

در واقع، می توان موضوع را این گونه تقریر نمود که هر چه قدر توزیع قدرت و ثروت در جامعه مناسب تر باشد به گونه ای که همگان  شاهد یک توزیع نرمال و بهینه باشند و این گونه احساس کنند که به میزان شایستگی و استحقاق شان از قدرت و ثروت برخوردارند، آن گاه می توان از آزادی و برابری به نحوی سخن گفت که حقیقتاً در تمامی لایه ها و ارکان جامعه ساری و جاری است و همگان بهره و حظی از آن ها دارند.

ایجاد هرگونه محدودیت در برخورداری از آزادی و برابری در جامعه به معنای این است که استبداد تمامی فرصت های موجود را به انحصار خود درآورده و اکثریت افراد جامعه را از این فرصت ها محروم نموده و نوعی اندک سالاری را ترویج داده است.

وجود اندک سالاری در حکومت های استبدادی راه را بر هرگونه دست یابی به تمامی فرصت های زندگی انسانی و اخلاقی برای دیگران می بندد و این خود بدترین و شنیع ترین عمل و اقدام غیر انسانی و غیر اخلاقی محسوب می شود.

از سوی دیگر، استبداد، با در دست گرفتن مکانیسم توزیع قدرت و ثروت آن گونه که خود تشخیص می دهد و می خواهد اکثریت افراد جامعه را از بسیاری از حقوق انسانی و اجتماعی شان محروم می سازد و طُرفَه آن که ادعا می کند به دنبال بسط و گسترش عدالت است و حقیقتاً آدمی در می ماند که بر این کار بخندد یا بگرید؟؟!!!!

آخر باید پرسید که محروم کردن اکثریت افراد جامعه از حقوق مسلم انسانی و اجتماعی شان کجا نام عدالت بر خود می گیرد و چگونه می توان این اقدام نادرست و غیر اخلاقی را عدالت نامید؟!!

مرور کارنامه تمامی حکومت های استبدادی نشان می دهد که همه آنان مدعی برقراری عدالت در جامعه بودند، اما در عمل دیدیم که چه کارنامه وحشتناکی از خود بر جای گذاشتند.

چرا راه دوری برویم در قرن بیستم حکومت های کمونیستی مردمان جامعه خود را از بدی های نظام سرمایه داری و لیبرالیسم می ترساندند و مدعی بودند که ما می خواهیم برای شما عدالت بیاوریم و جامعه را به بهشتی برین تبدیل کنیم و دیدیم که چه جهنمی برای شان خلق کردند!!!!!

استالین نمونه اعلای این قضیه بود که حدود 20 میلیون انسان را سر به نیست کرد و چنان سنگدلی و قساوتی از خود نشان داده بود که در تاریخ نظیر آن را کمتر می توان سراغ گرفت تا جایی که میلوان جیلاس نویسنده مشهور یوگسلاویایی در کتاب «گفتگو با استالین به ترجمه عنایت الله رضا آورده است که:

دعا کنید استالین سنگدل ترین انسان تاریخ بماند». یعنی این که دیگر بعد از او سنگدلی پیدا نشود که چنین بی رحمی هایی را نسبت به مردمان جامعه خویش روا بدارد.

باری، این گونه  است که استبداد که خود بدترینِ بدی ها محسوب می شود، ادعا دارد که می خواهد بدی ها را از جامعه بزداید و این یکی از طنزهای تلخ و غم بار زندگی بشری در این جهان خاکی است.

دکتر محمدباقر تاج الدین

جامعه شناس، استاد دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا