علمی تحلیلی

رادیکالیسم عملی و رادیکالیسم فکری

رادیکالیسم عملی به معنای هواخواهی و طرفداری از دگرگونی‌های بنیادی جامعه و نهادهای اجتماعی موجود است.

رادیکال ها به افرادی که خواهان تغییرات اساسی و بنیادی در جوامع هستند، اطلاق می شود.

کسانی که وضعیت موجود را غیرقابل تحمل دانسته و می خواهند طرح نو و دیگری براندازند.

رادیکال ها بخشی از تندروترین انقلابیون چپ گرا تا محافظه کاران مرتجع، افراطی و بنیادگرایان تروریست را شامل می شوند.

 جامعه ایران را باید «جامعه ای غوغا سالار» نامید.

جامعه غوغا سالار به جامعه ای گفته می شود که در آن صداهای بلند و رگ های باد کرده گردن است، که جای منطق و استدلال را می گیرد و احساسات گرایی بر شئون سیاسی و اجتماعی حاکم می شود.

در جامعه ما نخبگان، روشنفکران و صاحبان اندیشه اغلب توسط جامعه به بزدلی، کُند روی و بی عملی متهم شده و پس رانده می شود و در مقابل بنیادگرایان، چریک ها، واعظان پرشور و گاهی اوباش و گردن کشان هستند که بر تغییرات و اتفاقات مهم سیاسی و اجتماعی سوار شده و الهام بخش توده ها بوده اند.

 این شکل از گرایش به تغییرات بنیادی که اندیشه و فکر چندانی حول آن صورت نگرفته است و به تبعات حاصل از آن تغییرات نیاندیشده است را می توان” رادیکالیسم عملی” نامید و آن را در مقابل “رادیکالیسم فکری” قرار داد.

 رادیکالیسم عملی بیشتر بر جنبه ظاهری تغییرات تاکید دارد و اغلب بدون پشتوانه اندیشگانی دست به عمل می زند.

اما، در مقابل رادیکالیسم فکری بیشتر از آنکه به فکر عمل باشد به نتایج کردارهای خود می اندیشد و شکستن بُت های ذهنی خود را واجب تر از شکستن بت های بیرونی می داند.

 بدیهی است جامعه ای که به کتاب و مطالعه علاقه چندانی ندارد، رادیکالیسم عملی را به رادیکالیسم فکری ترجیح می دهد و چاره کار را بیشتر از آنکه در قیام انقلاب و شورش درونی جستجو کند، در به هم زدن ساختار سیاسی از طریق شورش و انقلاب جستجو می کند.

 نتایج رادیکالیسم عملی (نیاندیشیده شده) اغلب نتایجی تلخ، همراه با سرخوردگی های شدید است.

رادیکال های عملگرا پس از مدتی که ساختار سیاسی و اجتماعی را تغییر می دهند، متوجه می شوند که تغییر خاصی در وضعیت جامعه شان رخ نداده است و اصطلاحاً “بوی بهبودی از اوضاع جهان نمی شنوند”.

 جامعه ما به همان میزان که به رادیکالیسم عملی خو گرفته است با رادیکالیسم فکری، غریب و بیگانه است.

جامعه ما نه تنها برای فکر کردن و اهالی اندیشه ارزشی قائل نیست، بلکه مدام با تمسخر و به حاشیه راندن روشنفکران سعی می کند، گناه و بار جهل و نادانی خود را بر دوش آنها گذاشته و اهالی اندیشه را در جایگاه متهم مورد مواخذه قرار دهد.

این مسئله که عوام در جامعه ما پیشروتر از روشنفکران هستند، حقیقت غیر قابل انکاری است، اما حقیقتی است که مدام هزینه های سنگین به جامعه تحمیل کرده است.

 نکته تلخ و آزاردهنده دیگر این مسئله است که جامعه ما همیشه به رادیکالیسم عملی به عنوان یک آیتم مثبت و برتر نگریسته است و در مقابل دشمن رادیکالیسم فکری و انقلاب در ساختارهای ذهنی خود بوده است.‌

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا