علمی تحلیلی

جامعه شناسی معرفت ماکس شلر

هدف شلر (Max Scheler) از واکاوی نظام های شناختی، برخلاف نوکانتی ها، بازنمایی ریشه های اجتماعی آنها نیست، بلکه او بدنبال این واقعیت است که یک وضعیت اجتماعی خاص، چگونه می تواند اندیشه مخصوص به خود را پرورش دهد.

درواقع، آنچه که متاثر از کانتکس (زمینه) اجتماعی و فرهنگی است خود اندیشه نیست، بلکه زمینه های تکوین اندیشه هست.

به عبارتی، جامعه برای وجود افکار موثر اصلی است، ولی در ایجاد ذات آن نقشی ندارد.

شلر رابطه فکر و هستی را به صورت مارکسیستی عامیانه آن همانند «باز نمود هستی در فکر» تلقی نمی کرد، او محتوای اصلی اندیشه را تابع قواعد مستقلی می دانست.

او معتقد بود که معرفت را نمی توان محصول جریان مادی دانست .

برخی از عوامل از جمله: اقتصادی (نفع طلبی) و زیستی (قوم، نژاد و خون) که در روح جمعی به عنوان یک جهان بینی طبیعی بر افراد متجلی می شود در قالب یک ساختار مطلق، بخش ثابت ذهن را تشکیل می دهد.

دیگر عامل تولید معرفت، گروه الیت (نخبه) جامعه می باشند.

این افراد با انتخاب عناصری از جهان مطلق ایده ها، اشکالی از معرفت را بین توده های مقلد رواج می دهند.

از منظر شلر، ارزش نهادن به شناخت، دارای ضرورتی پیشینی و فراعقلانی است که مستقل از افکار و عقاید آگاهانه انسان روی می دهد.

چرا که ارزش شناسی و ارزش نهادن به یک چیز همانند: عطش دانستن، به برداشت های پیش ادراکی انسان بر می گردد.

به مانند: احساس خوشایندی به هنگام تلذذ، از چیزی که قبل از ادراک و آگاهی نیت مندانه اساساً در ما موجود است.

بطور مثال: قبل از خوردن شیرینی به نحو سائقی، خوشایند بودن آن را احساس می کنیم که این پیش ادراک به سطح آگاهی ما ارتقاء پیدا می کند .

او با این تحلیل به این نتیجه می رسد که توده ها بر اساس موقعیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شان افکاری رادیکالی دارند، حال آن که طبقات فرادست و نخبگان اجتماعی عموماً رویکردی محافظه کارانه دارند.

ماکس شلر معتقد است بنیان های معرفت شناسی از متن اجتماعی تکوین پیدا نمی کند بلکه اندیشه ها در بسترهای واقعی زندگی از شکل بالقوه به حالت بالفعل تبدیل می شوند.

او معتقد بود که عوامل آرمانی به عنوان روبنا و عوامل واقعی زیربنا هستند، اندیشه زمانی از قدرت لازم برخوردار است که با کشش های سائقی در هم آمیزد.

درواقع، عوامل واقعی و آرمانی به طور مشترک باعت تعین می شوند و محتوای یک گروه انسانی بر اساس تعامل عوامل آرمانی و واقعی شکل می گیرد.

همچنین تعامل بین ساختارهای ذهنی و سائقی نیز مطمح نظر است، با کمک احتمالات تحلیلی بررسی می شود که این عوامل چه تاثیری بر جریانات و تحولات اجتماعی و تاریخی دارند.

ماکس شلر ضمن تاکید بر شناخت پراگماتیکی که برای تغییر و تسلط بر جهان  ضروری بنظر می رسد، اما معتقد است که علوم تجربی تنها یکی از جنبه های معرفت شناسی و نه تمام فعالیت های خردمندی ماست.

با مطالعه تاریخ تمدن بشری در خواهیم یافت که تفکرات پوزیتیویستی و پراگماتیستی کنونی حاکم بر جهان، بیشتر برای شناخت سطحی و تکنولوژیکی دارای ارزش و ارجحیت است.

بنظر شلر وابستگی محض به معرفت علمی – عملی، ما را به پراگماتیسم سطحی دچار و از سوی دیگر پیروی افراطی از شناخت فلسفی نیز ما را در دام رومانتیک پرطمطراق گرفتار خواهد کرد.

ماکس شلر در رساله «انسان در دوران تعادل تخالف آمیز» شاخصه اصلی دنیای امروز را «تعادل» معرفی می کند، هر چند در طی فراگرد «تعادل»، رفتارهای غیرعقلانی نیز مشاهده می گردد.

دکتر مصطفی آب روشن

پژوهشگر. دکتری جامعه شناسی. حوزه تحقیقات؛ آسیب های اجتماعی و جرم شناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا