علمی توصیفی

دجّال؛ مسیحیت یا انگل مقدس!

فریدریش نیچه در کتاب «دجّال» این سوال را مطرح می کند که دشمن واقعی زندگی کیست؟!

بعد این گونه پاسخ می دهد، همان هایی که در روند زندگی مانع ایجاد می کنند؛ یعنی کشیشان!

ما عادت گستاخانه کشیشان را در همه کسانی که خود را آرمان گرا نامیده اند، دیده ایم.

زیرا کشیشان زندگی را برای ما مسموم کرده اند؛ چرا که همواره در حال تولید افتراء و دروغ هستند. درواقع، آن ها وکیل مدافع پستی و نیستی هستند.

به همین خاطر من علیه همه کشیشان اعلام جنگ می کنم!

مبنای تئولوژیک، ایمان است، مبنای ایمان، غریزه است و مبنای غریزه احساس است.

این تمام چشم انداز یک کشیش است، که می خواهد از طریق آن، دنیا، فضیلت، اخلاق و تقدس را برای خود معنا کند و از همین مسیر به خداوند، رستگاری و جاودانگی هم دست یابد.

در صورتی که مسیر او اشتباه محض است، چرا که مسیر او راه مقدس نیست، بلکه راه قدرت است! به همین خاطر او در راه قدرت به جای صعود به تعالی به سقوط در دره نیستی می رسد.

اما با یک مکانیسم فریب، سقوط خودش را وارونه جلوه می دهد، و آن تحریف است. بنابراین، او همه مفاهیم تئولوژیک را تحریف می کند.

بدین گونه نافرمانی از خداوند، عملاً به معنای نافرمانی از دستورات کشیش است که به یک قانون تبدیل می شود، که آن را گناه می نامد.

بر این اساس تنها راه آشتی با خداوند آن است که به دستورات کشیش عمل و رضایت او را جلب کنید. زیرا تنها اوست که می تواند انسان را نجات دهد.

لذا هر جامعه ای که بر پایه کشیش اداره شود، پایه اصلی آن وقوع گناه است. زیرا ایشان از طریق گناه امرار معاش می کنند. بنابراین، وقوع گناه برای تداوم حیات آن ها ضروری است.

از نظر آن ها برترین قانون این است که خدواند توبه گناهکاران را می بخشد. به زبان ساده یعنی هر کس از دستورات و تفسیرات کشیش پیروی کند، بخشیده خواهد شد.

جهان عجیب و بیماری که انجیل ها پیش روی ما می گشایند، همانند جهانی است که در رمان های روسی مشاهده می کنیم؛ در این رمان ها از جوامع کثیف، بیماری های عصبی و کوته فکری های کودکانه گفت و گو می شود. در انجیل نیز همین را شاهد هستیم.

سیاست ما هم که بیمار است، زیرا شهامت خود را از دست داده است تا به مبارزه علیه دجّال برخیزد! زیرا، آن هایی که معتقدند خداوند در مقام قضاوت نشسته است خودشان به قضاوت برخواسته اند.

اما، وای به روزی که انسان عالم و دانا شود!

کار دجّال تمام است! زیرا که در آن روز بر انسان مکشوف خواهد شد که دشمنان حقیقت در مرحله اول، دروغ و در مرحله دوم ایمان است.

دجّال یا همان مسیحت، روح انسان را با اختراع گناه به فساد کشانده است. بنابراین، دجّال را محکوم می کنم. زیرا از نظر من، مسیحیت بالاترین شکل از تباهی که در بدترین حالت وجود داشته است، می باشد.

فساد و تباهی کلیسا گریبان گیر همه چیز شده است؛ ارزش ها را به بی ارزشی تبدیل کرده است، حقیقت را به دروغ و همچنین صداقت را به پستی تبدیل کرده است.

به نظر من زندگی انگلی تنها کار کلیسا است، چون ضعیف شدن و کم خون شدن انسان را کمال مطلوب خود می داند‌. مسیحیت نه تنها یک نفرین بزرگ، بلکه همان دجّال کبیر است. بنابراین، مسیحیت را لکه ننگ ابدی دامن نسل بشر می دانم!

منبع: فریدریش ویلهلم نیچه (1401)، دجّال؛ تلاشی برای نقد مسیحیت، مترجم سعید فیروزآبادی، تهران: انتشارات جامی.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا