علمی تحلیلی

شناخت موسیقی

موسیقی در زبان علمی، دارای تعاریفی مشخص و البته متنوع است.

صرف نظر از تنوع و تعدد در تعاریف موجود که بعضاً جامع و مانع هم نیستند، می‏ توان موسیقی را به صورت خلاصه، هنر بیان عواطف و احساسات آدمی به وسیله صداها خواند.

براساس نظر حکما، منشأ پیدایش الحان موسیقی، فطرت‎های غریزی در انسان است.

مانند قریحه شعری، که غریزه انسان است.

نوع ادراک موسیقی در دو سطح صورت می‏گیرد:

ابتدا ادراک حسی سامعه،

و سپس در پی آن، ادراک حضوری انفعالات عاطفی حاصل شده در نفس.

البته پس از این ادراک حضوری، نفس انسان صورت‏ هایی از انفعالات عاطفی نفس را تصور می‎کند که همگی جنسی از (وهم) دارند.

بُعد حسّی و وهمی موسیقی از سنخ ادراکات حصولی است و بُعد عاطفی از سنخ ادراکات حضوری.

موسیقی به لحاظ ذاتی، اثری جز برانگیختن عواطف ندارد و مخاطب اصلی موسیقی نیز حس عاطفه انسانی است (شایسته و خسرو پناه، 1393).

هر نوا و لحنی که از درون نهاد آدمی برمی‏ خیزد، دارای محتوایی عاطفی و خاص بوده، حکایت از جهتی خاص از احساسات عاطفی او دارد و نه حکایت از ادراکات کلی عقلی او.

اگرچه ممکن است که این احساسات آدمی، بازنمود و بازتاب ادراکات عقلی و فوق عقلی او نیز باشد که البته این موضوع به لحاظ معرفت شناختی، تفاوتی در جنس احساسات و عواطف او ایجاد نمی ‏کند و تفاوت در اینجا صرفاً به لحاظ منشأ این احساسات است.

خواه این منشأ، عقلی باشد، یا وهمی باشد، یا خیالی و یا حسّی نوای موسیقی، صرفاً بازگوی عواطف آدمی بوده، سبب انفعال نفس انسان و برانگیختن احساسات عاطفی او در دیگران می‏ شود و در پی این برانگیختگی عواطف، ممکن است صورت‏ های وهمی عاطفی در نفس انسان پدید آید.

از آنجا که بین وهم و خیال انسان، ارتباطی تنگاتنگ برقرار است، در پی استماع هر قطعه موسیقی، علاوه بر برانگیختگی عواطف همگون، طایرخیال او نیز آسمان تخیلات او را در می‏ نوردد.

نکته دیگر این که محتوای موسیقی شدیداً متأثر از پدیده‏ های همراه آن است؛

عواطفی که توسط موسیقی برانگیخته می‎شوند، به طرز چشمگیری هم جهت و هم سو با مفاهیم شعری همراه آن، یا تصاویر در حال نمایش و یا اوضاع و احوال و شرایط اجرای موسیقی هستند.

به عنوان مثال اگر شعری با مفاهیم والای عرفانی را با یک قطعه موسیقی همراه سازند، فضای عاطفی ترسیم شده توسط موسیقی، کاملاً با صورت‏های خیالی ناشی از آن شعر، همراه می شود.

همچنین اگر شعری با مفاهیم ضد ارزشی و یا ضد اخلاقی را با همان قطعه موسیقی همراه سازند، باز هم فضای عاطفی ایجاد شده توسط موسیقی، هم ساز و هم آوا با صورت‏ های خیالی آن شعر خواهد بود.

از طرف دیگر، موسیقی نیز همانند دیگر شاخه‎های هنری دارای فرم و ساختار است و بن مایه اصلی شکل‏ گیری این ساختار را، نوع احساسات و تخیلات و به طور کلی فرهنگ حاکم بر نگاه آدمی رقم می‏ زند؛

و این بدان معناست که ساختار و محتوای موسیقی، کاملاً هم جهت و هم سو با عواطف و خیالات و گرایشات فرهنگی کسی است که آن قطعه موسیقی را تولید می کند.

موسيقی، به عنوان يک کالای فرهنگی عمومی، هم در گذران اوقات فراغت و هم در کار و فعاليت با توجه به ذائقة متنوع طبقات اجتماعی با دامنه‏ ای از کنسرت‏ ها و اپراها تا موسيقی‏ های خيابانی با انسان همراه شده است.

شنيدن موسيقی نيز قسمتی از حق آدميان است و هر فرد جامعه به عنوان بخشی از حقوق فرهنگی خود به شنيدن موسيقی نياز دارد؛ چرا که موسيقی قادر است خلاقيت افراد را تقويت کند.

موسيقی اغلب به دو صورت علمی و هنری بررسی می‏ شود.

به همان اندازه که می‏ توان در بُعد علمی کثرت و تنوع آرا يافت،

از آن طرف در بعد هنری تکثير و تنوعی از تعاريف و ديدگاه‏ ها را ملاحظه می‏ کنيم.

اما موسيقی مورد نظر ما علمی و هنری نيست، بلکه ما موسيقی را به عنوان پديده ‏ای فرهنگی که حاصل تمايلات فرهنگی، گروه اجتماعی خاصی باشد، مد نظر قرار می‏ دهيم.

اين پديده فرهنگی با ساخت اجتماعی روابط متقابل دارد.

يعنی گرايش به شنيدن يک موسيقی در گرو ساخت جامعه است.

امروزه موسيقی به مثابه عنصری کمابيش همه جايی شده به موضوعی ميان رشته ای تبديل شده و قدرت ارتباطی آن بيش از پيش مورد تأکيد قرار گرفته است.

در واقع موسيقی به عنوان امری اجتماعی، در همه جا شنيده می‏ شود و در همه ابعاد زندگی ما رسوخ کرده است.

به اين ترتيب شناخت بهتر آن، مانند ساير پديده های فرهنگ توده ای، ورزش، کالاهای مصرفی و… صرف نظر از اين که اين رابطه پرشور، سرسری، ايجابی يا سلبی باشد، می‎تواند ضمن برقراری ارتباط هرچه عميق تر ما با زندگی روزمره، در فهم جامعه معاصر نيز ياریمان کند (قاسمی، ميرزايی، 1385)

تئوری موسیقی

آهنگساز در ساختن موسیقی، صداها و عوامل صوتی را به کار می‎بندد.

صوت، پدیده‏ ای که انسان آن را به یاری دستگاه شنوایی خود درك می‏ کند.

صوت در نتیجه ارتعاش تولید می‏ شود و در محیط مادی مانند هوا یا آب به شکل موج انتشار می‏ یابد و به گوش ما می‏ رسد.

حرکت موجی صدا دارای ویژگی‏ های زیر است:

بسامد: تعداد نوسان در مدت زمانی مشخص را بسامد گویند. اگر زمان اندازه گیری نوسان‏ ها یک ثانیه باشد، واحد آن هرتز است. هر قدر بسامد بیشتر باشد، صدا زیرتر و هرچه کمتر باشد، صدا بم‏ تر است.

طول موج: جسم مرتعش هر تناوب کامل را در مدت زمانی مشخص انجام می‏دهد. به طول هر تناوب کامل طول موج می‏گویند که واحد آن متر است. هر چقدر طول موج کمتر باشد، صدا زیرتر و هرچه بیشتر باشد، صدا بم ‏تر است.

دامنه: این ویژگی بیانگر حداکثر مسافتی است که جسم مرتعش از نقطه تعادل خود به طرفین طی می‏ کند. هرچه دامنه صدا بزرگ‏تر باشد، صوت قويتر است.

شیوش: همان رنگ یا طنین صوتی است که با توجه به شکل موج صدا تغییر می کند. در مبحث تئوری موسیقی، صدا دارای ویژگی‏ های زیر است.

نواك: واضح است که صداهای موسیقیایی می‏ توانند در سطح‏ های مختلف زیر و بمی حاصل شوند.

دیرند: مدت زمانی را که هر صدای موسیقیایی ادامه می‏ یابد، دیرند گویند. روشن است که یک آهنگ موسیقی از صداهایی تشکیل شده که بیشتر ارزش‏ های زمانی متفاوتی دارند، یعنی برخی کوتاه‏ تر و برخی کشیده‎تر هستند. در خط موسیقی دیرندهای مختلف را با شکل مخصوص در هر نت نشان می‏ دهند.

شدت: همان قوی و ضعیف بودن اصوات نسبت به هم است. در خط موسیقی برای نمایش آن‏ها از علائمی به شکل حروف استفاده می‏ شود.

طنین و رنگ: همان صداهای مختلف است که شنیده می‏شود و هر ساز رنگ خاص خود را دارد.

نت‏ های موسیقی: برای همه صداهای موسیقی، از بم‏ترین تا زیرترین آن‏ها، فقط هفت نام وجود دارد. این نام های هفتگانه در برخی کشورهای غربی با کلمات تک هجایی، و در برخی به شکل الفبایی تلفظ می ‏شوند.

وسعت صداهای اصلی موسیقی، یعنی پهنه ای از بم ‏ترین تا زیرترین اصوات، متجاوز از 60 صوت را در برمی‏ گیرد. در حالی که نت‏ها فقط هفت نام دارند.

در واقع در این پهنه گسترده پس از هفتمین نت، تمام آن‏ها از آغاز تکرار می‏ شود.

به عبارت دیگر، در ادامه پهنه اصوات موسیقی همواره پیش از هر نت دو، نت سی و پس از هر نت سی، نت دو قرار دارد. به فاصله بین دو نت همنام متوالی اکتاو می‏ گویند (هارنوم، 2001).

گام: عبارت است از تعدادی اصوات پی در پی که با فاصله‏ های مشخص و حساب شده به دنبال هم قرار می‏ گیرند و آخرین نت آن یک اکتاو بالاتر از نت اول است. نام هر گام با توجه به نت اول و فواصل بین نت‏ های آن تعیین می‎شود.

هر نت در گام دارای درجه است. به طوری که نت اول درجه 1 و به همین ترتیب تا درجه 7 ادامه می ‏یابد که با اعداد یونانی نمایش داده می ‏شود.

هر یک از درجات دارای ویژگی و هویتی است که آن را از سایر درجات متمایز می‏ کند. در موسیقی همین تغییر درجات است که سبب، ایجاد آهنگ می‎شود.

آکورد: به چند صدا که در یک زمان با هم شنیده می‏ شوند و به عبارتی، به نواختن همزمان چند نت با هم کورد (یا آکورد) می‏ گویند.

امروزه بسیاری از آهنگ‏ ها را با آکورد می‏ نوازند با افزودن نت‏هایی به فاصله سوم و پنجم به یک درجه از یک گام، آکورد به شکل‏ های مختلف ایجاد می‏ شود.

به این شکل که شروع آکورد با نت دوم (معکوس اول) یا نت سوم (معکوس دوم) آن باشد.

موتیف: در تئوری موسیقی کوچک‏ترین واحد معنایی موسیقی، موتیف نامیده می‎شود. موتیف مانند یک سلول زنده در بدن جانداران است، یعنی کوچک‏ترین واحد دارای نغمه‏ های مختلف با وزن مشخص. تمام موسیقی از موتیف شکل می‏ گیرد.

توسط قواعد موسیقی نه تنها می‏ توان فقط با تکرار موتیف جمله موسیقیایی ساخت، بلکه می‏ توان با تکرار وارونه قرینه یک موتیف و بسیاری حالات ریاضی آهنگ تولید کرد (روغنی زاده و نصیری، 1393).

منابع

– روغنی زاده، راضیه/ نصیری مفخم، فریا (1393). ساخت هوشمند موسیقی با الگوریتم ژنتیک مبتنی بر جهش یکنواخت موتیف، دوره 5، شماره 4، زمستان 1393، صفحه 85-102

– شایسته، حسین/ خسروپناه، عبدالحسین (1393). بررسی تأثیر مبانی عرفان اسلامی بر فرم و محتوای موسیقی. نشریه هنرهای زیبا؛ هنرهای نمایشی و موسیقی، 19(1)، 36-46.

– فارابی، ابونصر (1381). فصوص الحكمة و شرحه. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

– قاسمی، وحيد (1385). جوانان و هنجارهای رسمی و غيررسمی موسيقی پاپ. پژوهشی در بين جوانان شهر اصفهان. تهران: نامه علوم اجتماعی، شماره 28

– Harnum, J. (2001). Basic Music theory, how to read, write, and understand written music. Sol-UtPress, 2001.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا