انتقال دموکراسی به سزاریسم
باگسترش و ارتقاء شهری، عقل، پول، و بورژوازی رهبری جامعه را در دست می گیرند و به جای پایگاه های اجتماعی پیشین (اشرافیت و روحانیت)، احزاب پدید می آید.
اولین حزب بر اساس پول، عقل، آزادمنشی کلان شهری است. آریستوکراسی در مرحله بلوغ فرهنگی و دموکراسی در تمدن های فرسوده جهانی در برابر یکدیگر صف آرایی می کنند تا اینکه سرانجام هر دو به نظام سزاریسمی فرو می غلتند.
شکل حاکمیت اقلیت به تدریج از پایگاه های اجتماعی به سوی حزب و از حزب، به سوی استبداد فردی (سزاریسم) می گراید.
پایگاه های اجتماعی دارای انگیزه، حزب دارای برنامه، سزاریسم دارای ناخدا و فرمانده است.
انتقال دموکراسی به سزاریسم، یعنی بازگشت به نظام خودکامگی و استبداد فردی با ویژگی ها و مراحل زیر همراه است:
در نخستین مراحل دموکراسی، ابتکار عمل در دست افراد آگاه، شرافتمند و هوشمند است.
ابتدا از حقوق بشر و برابری و آزادی در چهارچوب قانون دم می زنند.
اما دیری نمی پاید که این شعارها مسخ می شود و حقوق مدنی جامعه در اختیار صاحبان زر و زور قرار می گیرد.
رهبری روشنفکران و آرمان گرایان به سرمایه داران و پولسازان زیرک و کهنه کار منتقل می شود که با ابزار سیاسی تعداد آراء و صاحبان آراء را تحت سیطره خود در می آورند.
مطبوعات به عنوان قوی ترین سلاح تبلیغاتی، به مهم ترین راه های نفوذ و دسیسه تبدیل می شود.
دموکراسی به مدد روزنامه ها و مجله های عامه پسند، کتاب را از زندگی فکری مردم خارج می کند.
از طریق مطبوعات و «آموزش توده ای» و تبلیغات انبوه به مردم می آموزند که چگونه کمتر و کمتر بیندیشند و به آنچه که از طریق مطبوعات (رادیو و تلویزیون) به آنها عرضه می شود، بیشتر بپذیرند.
جهان کتاب که انگیزه ای نیرومند برای اندیشه فردی و انتخاب و انتقاد است، اکنون تنها در تملک گروه معدودی قرار دارد.
مردم تنها یک روزنامه یا درواقع تنها روزنامه مورد علاقه خودشان را می خوانند که از بام تا شام ذهنشان را به خود مشغول می کند.
کتاب های ارزنده و جدی فراموش می شوند.
کتاب هایی ارجح شمرده می شوند که آن روزنامه می خواهد و کتاب هایی فراموش و محو می شوند که از سوی روزنامه ها مورد تردید قرار گیرد.
حقیقت در نظام دموکراسی چیست؟
هر آنچه مطبوعات بخواهد. مطبوعات فرمان می رانند، مطالب دلخواه را برمی گزینند، و قلب ماهیت می کنند.
کافی است سه هفته مطبوعات مطالعه شود تا «حقیقت» آموخته شود. آموزش توده ای مردم را به پهنه قدرت روزنامه ها سوق می دهد.
البته در نظام دموکراسی آزادی بیان وجود دارد، اما مطبوعات نیز به نوبه خود آزادند تا گفته های «شهروندان» خود را بپذیرند، و آن را در صفحات روزنامه خود درج و منعکس کنند و یا با بی اعتنایی از کنار آن بگذرند.
مطبوعات می توانند با نادیده گرفتن واقعیت ها و درج و مخابره ننمودن و سکوت آن موجب مرگ و محکومیت حقیقتی شوند.
چنین مطبوعاتی و چنین آموزش توده ای می تواند راه را برای ظهور سزارها همواره کنند.
رهبران خودکامه احزاب برای حمایت خود به رسانه ها متوسل می شوند و می کوشند تا روح و روان پیروان خود را زیر رگبار مسلسل مقاله ها، تلگرام ها و پوسترها خُرد کنند که این امر به مراتب موثرتر از ضربه های فیزیکی یا اعمال قدرت نظامی است.
به این ترتیب، توده ها چنان مسخ می شوند که بانک اعتراض آنان برای تجهیز سلاح های مرگبار از هر سو به گوش می رسد و خود خواهان خودکامگی رهبرانی می شوند که دقیقاً برای چنین روزی از مدت ها قبل مهیا شده اند.
این پایان دموکراسی است! اگر در جهان حقیقت عقل و استدلال است که بر همه شئون زندگی فرمان می راند، در جهان دموکراسی موفقیت به هر شکل خود اصل است. موفقیت یعنی پیروزی یکی بر دیگران.
از طریق مطبوعات و دیگر وسائل ارتباطی است که ذهن و فکر و اعمال توده ها تحت انضباط آهنین احزاب درمی آید که او نیز به نوبه خود در خدمت عده معدودی از اربابان مستبد و خودکامه است.
پارلمان ها، کنگره ها و انتخابات درواقع نوعی نمایش مضحک و سناریوی از پیش ساخته ای تحت عنوان تعین سرنوشت مردم به دست مردم است.
هنگامی که پول بر اندیشه فائق آمد، دموکراسی نیز به صورت ویران کننده خویش درمی آید.
رهبران فکری و اخلاقی نخستین مرحله دموکراسی، اکنون جای خود را به سیاستمدارانی غیرروشنفکر و فاقد اصول اخلاقی می سپارند.
رهبر یک حزب جانشین رهبر حزب دیگری می شود. جنگ، دلهره و ناامنی بر همه شئون اجتماعی سایه می گستراند.
در نتیجه انسان از ارزش های پولی خسته و بیزار می شود و در آرزوی رستگاری به این جا و آن جا پناه می برد و به سراغ احیای ارزش های کهن، فروتنی، افتخار، اصالت فطری و یا در انتظار ورود منجی جدید روزشماری می کند.
به این ترتیب، سزاریسم بر ویرانه های منحط و سترون دموکراسی می روید و دیر یا زود بر آن فائق می آید و اقتصاد پولی و نظم مطلق سیاسی برقرار می کند.
بنابراین، سزاریسم نهائی ترین نمایش تمدن در زمینه های ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.
وحشی گری و ددمنشی پا به عرصه اجتماعی می گذارد و شکل اجتماعی فرهنگ به تدریج از هم فرو می پاشد.
این مرحله با دومین موج مذهب گرایی پایان می گیرد و با شکل نظام های مذهبی خویش ازجمله کلیسا خود را بر باقیمانده چرخه حیات فرهنگ تحمیل می کند و به این طریق تاریخ اجتماعی آن پایان می گیرد.
منبع:
سوروکین، الکساندر پیتریم (1377)، نظریه های جامعه شناسی و فلسفه های نوین تاریخ، ترجمه دکتر اسدالله (امیر) نوروزی، رشت: انتشارات حق شناس، ص 129-127.