بازی با روح و روان آدم؛ کرونا
از ویروس کرونا خطرناکتر هم داریم و آن بازی با روح و روان آدم است …
یک نمونهاش همین خبر درگذشت استاد شجریان که بعد تکذیب شد.
این که نمیدانیم از چه طریقی ویروس کرونا وارد کشور شده؟ و چه وقتی بوده؟ و الان وضعیت شهرها چگونه است؟
این که ماسک و مواد ضدعفونی کننده کمیاب شده و هیچ مسئول بلندپایهای در این رابطه نه صحبتی کرده است و نه دستور سازندهای داده است.
در شهر (و فضای مجازی) هم عدهای مسخره میکنند از این که چرا ماسک زدهاید و میترسید و به خدا ایمان ندارید و مثل هر حادثهای که رخ میدهد، ملت برای تخلیۀ روانی خود، شروع به جوک ساختن و تمسخر و خندههای زورکی میکنند.
آنقدر این واکنشها را تکرار کردهایم که مسئولین ما هم دچارش شدند.
آن ها هم میخندند، وارونه جلوه میدهند و دست آخر برای همۀ کم کاریهایشان از ملت میخواهند تا دعا کنند که خداوند کاری بکند! و خلاصه از ماست که بر ماست…
ما در این بحران و شیوع ویروس چه میتوانیم بکنیم؟
✅ نترسیم … چرا که ترس و استرس سیستم دفاعی بدن را ضعیف میکند و این ویروس همین را میخواهد.
✅ از گرانیها و کمبودهایی که در حال اتفاق افتادن است، هُل نشویم و خودمان را در صف خرید اجناس قرار ندهیم که همین پشت صف بودنها احتمال گرفتن ویروس را دو چندان میکند و حتی باعث حملههای عصبی و قلبی خواهد شد.
✅ این فرض را باید داشته باشیم که همه مشکوک هستند و باید از جان و تنمان (وطنمان) با پیشگیری و مراقبت دفاع کنیم. پس رودربایستی را باید کنار بگذاریم و فاصله مناسب را با همه رعایت کنیم.
✅ طنز و مزاح خوب است، اما در این زمینه کاملاً جدی عمل کرده و از آنها که مسخره میکنند و یا ارزشی برای سلامتی خود و دیگران قائل نیستند، چه اکنون و چه در هر زمانی فاصله زیادی بگیریم.
✅ پیگیر اخبار (هیچ وقت واقعیت را به درستی نمیگویند) و شایعات نباشیم، میدانیم که این ویروس آمده است و در کنار آن حواشی و شایعاتی هم خواهد بود، پس آنچه که میدانیم کافی است.
بهرحال امروز میگویند فلان ماسک برای کرونا خوب است، فردا جای دیگری میگوید کلاً ماسک زدن مانع این ویروس نمیشود و پس فردا فلان نهاد یا موسسه اخبار گذشته را شایعه اعلام کرده
و میگوید ماسکهای ما استانداردهای لازم را دارد و خلاصه اگر بخواهیم این اخبار را پیگیری کنیم زمان و عمرمان را به بدترین شکل ممکن سپری کردهایم.
✅ و البته بپذیریم که در آخر قرار است با مرگ روبرو شویم.
این به این معنی نیست که خودمان را ببازیم یا بیپروا هر کاری خواستیم بکنیم!
نه … این تهدید میتواند فرصتی باشد تا دوباره به معنای زندگی و کارمان فکر کنیم.
برای عزیزانمان وقت بگذاریم و از اتفاقات کوچک خوشایند لذت ببریم.
میدانم که برای لذت بردن، باید ذهن آرامی داشت، اما زندگی سراسر چالش و رنج است که درک و فهم از آن به وجود میآید.
همین فهمیدنها، احساس کردنها، در مسیر بودنها و به قدر وسع شدن هاست که زندگی را ارزشمند میکند.