علمی تحلیلی

درباره معادل های فارسی واژه های علمی

در این مقاله به برخی ملاحظات در پیشنهاد معادل‌های علمی و فنی و هنری از دید اجتماعی پرداخته شده است.

درباره ضوابط معادل‌سازی برای واژه‌های علمی و فنی بیگانه در چند دهه اخیر اقدامات قابل توجهی صورت گرفته و كتاب‌ها و مقالات بسیاری منتشر شده است.

فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز در  اصول و ضوابط واژه‌گزینی را تصویب و منتشر كرده است.

با وجود این، در این یادداشت توجه خوانندگان را به سه نكته در مورد معادل‌های زبانی جلب می‌كنم كه به نظر می‌رسد تاكنون چندان به آنها توجه نشده باشد:

یك- قاعده رواج

كار واژه گزینی و واژه‌سازی تقریباً به یكی از فعالیت‌های روزمره اغلب استادان و پژوهشگران كشور تبدیل شده است.

در انتهای بسیاری از كتاب‌ها، مترجم یا مولف فهرستی از واژه‌های علمی، هنری یا فنی خارجی را با معادل‌هایی كه خود وضع كرده، آورده است.

صرف نظر از این كه برخی از این معادل‌های زبانی خوب و بعضی بد هستند، نكته مهم این است كه اغلب نویسندگان، پیشنهاد واژه و اعلام آن را به همگان؛ «پایان كار» یا مرحله نهایی فعالیت علمی خود قلمداد می‌كنند و برآنند كه پس از آن نوبت دیگران است كه مراتب قدرشناسی خود را ابراز دارند و واژه‌های دست‌پخت (!) آنها را به كار برند.

به نظر می‌رسد كم‌تر نویسنده‌ای به این موضوع توجه داشته باشد كه پاسخ منفی یا مثبت مخاطبان وی به پیشنهاد او موجب ترویج و كاربرد آن واژه می‌شود.

بنابراین، اگر نویسنده‌ای واژه‌ای پیشنهاد كند كه پس از گذشت ده‌ها سال همچنان كسی آن را به كار نَبَرد، وظیفه اوست كه پیشنهاد خود را تغییر دهد.

متاسفانه این نكته فقط در مورد مولفان منفرد صادق نیست.

مثلاً ما واقعاً نمی‌دانیم كه آیا فرهنگستان زبان فارسی یا مركز نشر دانشگاهی این موضوع را پیش‌بینی كرده‌اند كه اگر واژه پیشنهادی آنها مقبول نیفتاد و محققان و مصنفان به كار نبردند، چه وظیفه‌ای برعهده آنهاست؟

بدون شك، صاحبان اصلی زبان و طرف گفت و گوی واژه‌سازان؛ مخاطبان آثار علمی، ادبی، هنری، فنی و غیره هستند.

از این رو اگر واژه پیشنهادی فرهنگستان و سایر مولفان و مصنفان را گروه مخاطبان نپذیرفتند، بهتر است آن را پس بگیرند و به كار نبرند.

زیرا بهترین آزمون برای مناسب و دقیق بودن یك واژه، رواج آن در بین اعضای جامعه مخاطب است.

به این ترتیب، چه بسا پیشنهادی كه پذیرفته می‌شود، بهترین پیشنهاد نباشد، اما چون زودتر مطرح شده و همه به آن عادت كرده‌اند (البته در صورتی كه غلط آشكار نباشد) دیگر باید آن را پذیرفت و واژه پیشنهادی بعدی را پس گرفت.

زیرا اگر هر مولفی بدون توجه به استقبال مخاطبان از واژه پیشنهادی طی یك دوره زمانی معین، همچنان اصطلاحات خود را به كار ببرد، «به معیارسازی» standardization هیچ وقت انجام نخواهد شد.

«به معیارسازی»، رسیدن به آرمان بلاغت و فصاحت كامل نیست، بلكه رسیدن به یك قرارداد اجتماعی بین گویندگان یك زبان است.

این فعالیت با افزایش دقت، ارتباطات زبانی را آسان می‌كند و به خلاقیت سرعت می‌بخشد.

پس باید كمال‌طلبی را رها سازیم و تا حد امكان بكوشیم كه درباره پذیرش یا عدم پذیرش واژه‌های پیشنهادی و معادل‌های زبانی، با توجه به میزان استقبال جامعه از آنها طی یك دوره زمانی معین تصمیم‌گیری كنیم.

دو- قاعده استدلال

به نظر می‌رسد، بیش‌تر كسانی كه در آثار خود واژه‌های علمی نویی به كار می‌برند، یا از میان واژه‌های موجود یكی را برمی‌گزینند، هیچ نیازی به آوردن دلیل و برهان نمی‌بینند.

این اِعلام تصمیم بدون الزام به ذكر استدلال‌های مربوط به آن، متاسفانه در كشور ما هنوز بسیار رایج است، اما حداقل در كار علمی چنین شیوه‌ای مطلوب نیست.

اگر عادت كنیم در كتاب‌ها یا مقالات درباره ابداع واژه‌های تازه یا گزینش واژه‌ای از میان سایر واژگان، دلیل بیاوریم، احتمالاً بسیاری از پیشنهادهای جدید منتفی خواهد شد و «وفاق عمومی بر سر واژگان» با سهولت بیش‌تری به دست خواهد آمد.

همچنین استدلال كردن، باب بحث و گفت و گو را باز می‌كند و همه را وامی‌دارد تا واقع‌بین تر باشند، از فردگرایی زبانی بكاهند و آن را به سمت «به معیارسازی» سوق دهند.

سه- قاعده بی‌طرفی فرهنگی

هر كدام از ما تعصبات خاص خود را داریم و این تعصبات در ترجیحات زبانی ما نیز تاثیر می‌گذارد.

برای مثال، برخی با زبان عربی آشنایند و آن را دوست دارند و احساس می‌كنند كه واژه‌های عربی، به متن فارسی وقار و شكوه می‌دهند.

این افراد، فارسی با واژه‌های عربی كم‌تر را فارسی بسیط و عامیانه می‌پندارند.

در مقابل، گروهی دیگر كه با دانش و هنر و فناوری امروزی آشنایند، چنین می‌اندیشند كه آنچه مهم است وجود هزاران مفهوم علمی نویی است كه باید آنها را شناخت و به كار گرفت.

به نظر آنها در جهانی كه دائم در حال تحول است، معادل‌سازی و لفاظی اتلاف وقت است؛ باید به محتوا پرداخت.

ترجمه همه واژه‌های فرنگی امكان ندارد و اگر هم امكان‌پذیر باشد، توجه انسان را از محتوا به شكل، و از معرفت به واژه‌پردازی و شاعری می‌كشاند.

به نظر ایشان باید معادل سازی و معادل‌های زبانی را کنار گذاشت و واژه های تخصصی  اروپایی را به کار برد.

به نظر می‌رسد هر دو گروه باید از علایق و تعصبات خود فاصله بگیرند و به طور عینی به فربهی زبان فارسی مدرن بیندیشند.

هم خلوص‌گرایی را كنار بگذارند و هم شیفتگی به زبان‌های خارجی را (اعم از آن كه در شكل عربی‌پرستی جلوه كند یا اروپایی‌پرستی).

باید بپذیریم كه اصل مطلب، برقراری ارتباط سریع و بی‌ابهام است و دیگر مجالی برای بازی با كلمات نیست.

ما هم به كلمات عربی نیاز داریم و هم به ریشه‌ها و واژه‌های اروپایی.

پاك‌سازی زبان از واژه‌های عربی و اروپایی كه فارسی گویان  آنها را پذیرفته‌اند و به ارتباط و انتقال بهتر معنا كمك می‌كنند؛ هدف نیست، بلكه هدف خلق زبانی دقیق، پرواژه و توانا در بیان معانی ظریف است و در این میان، ملاك تایید واژه‌های خلق شده؛ پذیرش گویندگان زبان است كه قرن‌هاست این زبان را حفظ كرده و به نسل بعدی سپرده‌اند.

كوشش ما باید در جهت تشخیص گونه‌های مختلف زبانی از هم و تعیین ویژگی‌های هر یك باشد.

بعضی گونه‌ها ممكن است به شدت نیازمند ریشه‌های اروپایی باشند و برخی محتاج ریشه‌های عربی و برخی دیگر نیاز كم‌تری به واژه‌های خارجی داشته باشند.

«به معیارسازی» به تفكیك گونه‌ها می‌تواند حدودی را برای استفاد ه از ریشه‌ها و واژه‌های خارجی تعیین كندكه به كار آید.

ممكن است انتخاب واژه‌ها از زبان‌های دیگر به سبك‌های گوناگون و متفاوت از هم صورت گیرد.

بنابراین، نباید جزمی و بوروكراتیك عمل كرد.

«به معیارسازی»، یعنی تعیین قراردادهایی برای این كه زبان توانایی بیش‌تری برای انتقال معناهای دقیق پیدا كند.

اگر اصل، غنا و فربهی زبان باشد، تعادل بخشیدن به تعامل میان واژه‌های بیگانه و فارسی كار دشواری نخواهد بود.

اما اگر مبنای كار را بر تعصب ورزیدن به زبان‌های خارجی استوار كنیم؛ زبان، قدرتمند نخواهد شد و سرانجام كار به لفاظی و واژه‌پردازی خواهد كشید.

نکات بسیاری درباره لوازم انتقال مفاهیم علمی و هنری از زبان های خارجی به زبان فارسی وجود دارد که در فرصت مناسب بخش هایی از آن را به صورت یادداشت در آینده در اینجا خواهم گذاشت.

دکتر پرویز اجلالی

دانشیار جامعه شناسی، عضو هیئت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران، عضو هیئت علمی بازنشسته موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا