علمی تحلیلی

هنر و اقتصاد بی هنر

هنر هم در کنار تمامی مشاغل زیرمجموعه ای اقتصادی دارد، با اینکه اغلب هنر را در کنار فعالیت های اجتماعی قرار می دهیم، اما باید این نکته را در نظر بگیریم که هر فعالیت اجتماعی که در آن خدماتی ارائه می شود، دارای یک بازار عرضه و تقاضاست.

چنانچه توجیه اقتصادی در فعالیت های خدماتی وجود نداشته باشد، تولید این خدمات نیز به مشکلات پی در پی مواجه خواهد شد.

هنر در عرصه اجتماعی فرهنگ ساز است و شاید این یکی از مهم ترین خصوصیت های اجتماعی هنر می باشد.

فرهنگ و ارتقاء آن مسئله ای هزینه بر و البته زمان بر است که هنر در این حوزه نقش مهمی را برای اجتماع ایفا می کند.

اگرقسمتی از بازار هنر را در ارائه خدمات تفریحی و سرگرمی و قسمت دیگر را مخصوص خود هنر و تولید و ارتقاء آن از طریق بازار عرضه و تقاضا در نظر بگیریم، متوجه می شویم که نقش هنر هم در اقتصاد و هم در جامعه بسیار حائز اهمیت است.

چه بسیار فعالیت های هنری در حوزه های مختلف از جمله موسیقی، سینما، نقاشی و … پایه گذار حرکت های عظیم اجتماعی و سیاسی در جهان، مورد توجه قرار گرفته و تاثیرگذار بوده اند.

بنابراین، اقتصاد هنر علاوه بر اینکه به رشد تولید ناخالص داخلی کمک ارزنده ای می کند، از طرف دیگر باعث رشد و ارتقاء سطح کیفی و کمی فرهنگ در جامعه می شود.

اقتصاد هنر در جوامع توسعه یافته جایگاه خود را پیدا کرده، ولی در برخی جوامع توسعه نیافته یا کمتر توسعه یافته با مشکلات ساختاری و حتی عدم شناسایی آن، به عنوان یک مولفه اقتصادی مواجه است.

این در حالی است که میزان قابل توجهی ثروت را در این اقتصاد بدون اتکاء به مواد اولیه خاص، هزینه های سنگین تولید محصولات صنعتی و … را می تواند آفرید.

باید به این نکته دقت کرد، اگر صنعتی از اقتصاد زیان ده باشد، تنها شاغلین و مصرف کنندگان همان محصول تحت تاثیر آن قرار می گیرند.

اما، در بحث هنر با اینکه ابتدا شاغلین رشته های هنری تحت تاثیر مستقیم قرار می گیرند، اما در ابعاد کلان تمام جامعه از عدم تولید محصولات هنری در طولانی مدت ضربه های بزرگ فرهنگی خواهند خورد.

هر محصولی در حوزه بازار با عرضه و تقاضا و نیازسنجی در این مسئله وارد طرح های توسعه ای یا تولید می گردد.

در صورتی که در جامعه ای در حوزه ای اقتصادی تقاضایی وجود نداشته باشد، طبعاً عرضه ای نیز یا وجود نخواهد داشت یا وسعت چندانی ندارد.

مردم اکثر کشورها در سبدخانوار قسمتی را برای هزینه مصارف فرهنگی و تفریحی در نظر می گیرند.

اما، زمانی که کشوری در بحران اقتصادی شدید فرو می رود، امکان دارد جایی برای این هزینه کرد وجود نداشته باشد، چرا که نیازهای اولیه و مهم دیگری وجود دارند.

در کشور ما متاسفانه سبدهای خانوار جایگاه پراهمیتی برای هنر معمولاً قائل نبودند، و سرریز درآمدهای بعضی از خانواده ها وارد عرصه هنر می شد.

به این صورت که مثلاً رفتن به یک کنسرت، خریدن یک تابلو نقاشی ارزنده، تماشای فیلم در سینما و رفتن به تئاتر قسمتی از هزینه های احتمالی می شد.

در کنار این بازار های آموزشی مانند موسیقی، نقاشی و … نیز قسمت دیگری را برای خانواده های طبقه متوسط به عنوان یک هزینه حداقل برای کودکان داشتند.

در کنار این مسئله هنرمندان هرچند کم، اما می توانستند معیشت قابل تحملی را داشته باشند.

با توجه به دشواری های اقتصادی، تحریم ها، کرونا و … اغلب هنرمندان و صاحبان سرمایه هنر مانند گالری دارها، صاحبان سالن های سینما و کنسرت و … دچار زیان های زیادی شده اند.

چرا که فشار اقتصادی ایجاد شده از این مسائل سبدخانواده ها را آنقدر کوچک کرده که بعضاً نیازهای اولیه با مشکل مواجه است، بنابراین جایی برای هزینه های فرهنگی نمی ماند.

در چنین شرایطی، هنرمندان ما در وضعیت بسیار بغرنجی گرفتار شدند.

اگر برای اقتصاد هنر یک توجیه اقتصادی سودآور در نظر گرفته نشود و اساساً آن را به رسمیت نشناسیم به زودی ضربه های این اهمال کاری را در عرصه های اجتماعی خواهیم دید.

همایون خشندیش

فارغ التحصیل کنسرواتوار گرایش آهنگسازی و همچنین کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی گرایش خبرنگاری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا