علمی تحلیلی

ویژگی ها و مزیت‌‌های کار میدانی مردم نگارانه

انسان‌شناسی زادگاه کار میدانی مردم نگارانه (اتنوگرافیک) و زمان تولد آن اوایل قرن بیستم است.

کار ‌‌میدانی مردم نگارانه اساساً به شما تجربه دست‌‌ اولی از امر واقع می‌‌دهد.

مزیت کار میدانی مردم نگارانه را می توان به اجمال به چهار مورد خلاصه کرد که شرح اختصار آنها به این قرار است:

1) حضور بی‌‌واسطه

انسان شناس که به «میدان» می رود، هدفش این است که واقعیت اجتماعی را مستقیماً درک و تجربه کند.

در واقع، به این شکل داریم گونه‌ای از «روش‌‌شناسی متصل» را در تقابل با «روش‌‌شناسی‌‌های منفصل» به کار می‌بندیم.

مصادیق روش‌شناسی‌های منفصل یا گسسته را می‌توانید در روش‌‌های کتابخانه‌‌ای، اسنادی یا حتی پیمایش بیابید که امکان ارتباط مستقیم شما با افراد را نمی‌‌دهند.

در مردم نگاری (اتنوگرافی)، تقریباً می‌‌شود گفت که تمام واسطه‌‌ها کنار زده می‌‌شود.

تنها یک واسطه می‌‌ماند و آن، «ادراکات حسی» انسان شناس است.

از دیدن، شنیدن، بوکردن، لمس کردن و بقیه حس‌‌ها استفاده می‌‌شود تا بتوان عرصه‌‌‌‌ای یا میدانی را که انتخاب شده است، به تجربه درآورد.

کار میدانی مردم نگارانه به تعبیر «کلیفورد گیرتز» تجربه‌ای شخصی است.

تجربه‌‌ای نیست که عام شده باشد و اصول عامی برای آن تعریف شده باشد، تا بتوانیم ذیل آن «عمومیت» به مخاطب بگوییم شما بر اساس اصول معینی به میدان می‌روید و کارتان هم در میدان این است و انتظار داریم با نتایج معین و از پیش تعیین‌شده‌ای نیز بازگردید.

در کار میدانی مردم نگارانه حداکثر می‌‌توانیم بگوییم «فنون» داریم؛ اعم از مشاهده، گفتگو یا مصاحبه و یا مشاهده‌‌ ‌‌مشارکتی.

لحظه‌‌ اتنوگرافیک به قول یکی از انسان شناسان دیگر، «مرلین استراترن»، «لحظه‌‌ غوطه‌‌ورانه» است.

پژوهش‌گر در حالی غرقه ‌شدن در واقعیت را برمی‌گزیند که واقف است به این‌که مسیر روشنی برای خروج از این شرایط غوطه‌ورانه متصور نیست.

مسیر، بستگی بسیار زیادی دارد به آن اتفاق‌‌هایی که در آن‌‌جا می‌‌افتد و بستگی بسیار زیادی دارد به شخصیت شما.  آنچه «نانسی شپرهیوز»،که از انسان شناسان برتر معاصر است، در برزیل و در خلال مواجهه‌ میدانی با زنان برزیلی تجربه کرد.

پیش از آن شپرهیوز دارد کار دانشگاهی‌‌اش را انجام می‌‌دهد.

می‌‌گوید: من طبق معمول می‌‌رفتم می‌‌نشستم در گوشه‌‌ای و می‌‌نوشتم که چه اتفاقاتی می‌‌افتد، بر اساس الگوهایی که داشتم.

پس از مدتی، تعدادی از آن زنان آمدند پیش من و گفتند: «نانسی تو داری چکار می‌‌کنی؟».

شپرهیوز در پاسخ گفته بود: «من دارم برای دانشگاه کتاب می‌‌نویسم، ما باید کتابی بنویسیم که دانشگاه از ما بپذیرد و کارهایمان را انجام دهیم و ببریم جلو».

زن‌‌ها گفتند: «پس ما چه می‌‌شویم؟ تو مسائل و مشکلات ما را نمی‌‌بینی؟ درد و مسائل روزانه ما چه می‌‌شود؟».

در نتیجه‌ همین تجربه است که پروژه‌ دانشگاهی شپرهیوز ویران می‌شود و شکل و محتوای تازه‌ای به خود می‌گیرد.

او سپس کتابی می‌نویسد به نام «مرگ بی‌‌عزا: خشونت زندگی هرروزه در برزیل».

او به معنای دقیق کلمه «عوض می‌شود» و سپس آن مقاله مشهورش را می‌‌نویسد «اولویت امر اخلاقی: پیشنهادهایی برای انسان‌شناسی مبارز».

این صرفاً مثالی است که نشان می دهد شیوه کار پژوهشی مردم نگارانه، شیوه‌‌ای از بالا به پایین نیست.

بسیار اتفاق‌‌ها می‌‌افتد که خود شخص اتنوگرافر را دگرگون می‌‌کند

این، از جمله مزیت‌‌های کار میدانی مردم نگارانه قلمداد می شود.

کار میدانی مردم نگارانه (اتنوگرافیک)، این امکان را به ما می‌‌دهد که از جهان کتاب‌‌ها یا جهان محصور و در بسته دانشگاه، از آن کرسی‌ها و صندلی‌های آلوده به ادراک هندسی، از آن چارچوب‌های آمیخته به دیوارهای ساده و بی‌رنگ، رها و خارج شویم و به «دیدار» واقعیت برویم.

2) شاگردی‌کردن

اگر یکی از ویژگی‌های کار مردم نگارانه را حضور بی‌‌واسطه در واقعیت بدانیم، ویژگی دیگر آن، «شاگردی‌کردن» است.

در منابع و در میان انسان‌‌شناسان، عمدتاً گفته می‌‌شود که افراد مورد مطالعه نسبت‌‌شان با پژوهشگر، نسبت معلم و شاگرد است.

برای همین، آن‌‌ها را از موضع برتر و نخبه‌‌گرایانه که «ما می‌‌رویم و شما را مطالعه می‌‌کنیم» پایین می‌‌آورد.

 کسی که کار میدانی مردم نگارانه انجام می‌‌دهد، آماده است که درس بگیرد و معلم‌‌های میدانی‌اش در بطن همان میدان که جایگزین کلاس‌های فاخر دانشگاهی شده، به او سویه‌های مختلف واقعیت و شیوه‌های نگریستن در آن سویه‌ها را بیاموزند.

3) دوستی

همان‌‌طور که می‌‌دانیم گونه‌ای معمول از رابطه، رابطه‌‌ مسلط است که مهم‌ترین مصداق آن همان رابطه‌‌ سوژه و ابژه است.

یعنی یک فرد فعال و تصمیم‌‌گیر به نام پژوهش‌گر وارد میدان و جمع مردمانی می‌‌شود که کاملاً منفعل‌‌اند و او می‌‌تواند به انحای مختلف دست‌‌کاری‌‌شان کند.

تصویر آزمایشگاه را بیاورید جلوی چشم‌‌تان که ذیل چشم خیره‌‌ پژوهشگر است.

در کار مردم نگارانه اما، رابطه تبدیل می‌‌شود به رابطه‌‌ سوژه – سوژه، یعنی هر چقدر که پژوهشگر فعال است، فرد مورد مطالعه هم فعال است.

او از جایگاه ابژه‌وار خویش بیرون می‌‌آید و می‌‌تواند هم‌‌چون شما نقش فعالی داشته باشد و به کار شما جهت بدهد.

فرا‌‌تر از همه‌‌ این‌‌ها، رابطه‌‌ای  که شکل می‌‌گیرد دیگر رابطه‌‌ علمی نیست، بل‌‌که رابطه‌ا‌‌ی دوستانه است.

رابطه‌‌ای است که در یک کار مردم نگارانه شکل می گیرد و این جا آن ویژگی‌‌های انسانی روش اتنوگرافی، علاوه بر ویژگی‌‌های علمی، نمایان می شوند.  

4) نویسندگی

ویژگی غالب دیگر در اتنوگرافی برخورداری از مهارت‌ها و قدرت‌های نویسندگی است.

به این معنا که ابزار برای بیان واقعیت، عبارت‌‌ها و واژه‌‌ها و جمله‌‌سازی‌‌هایی است که در قالب پاراگراف‌‌هایی قرار می‌‌گیرند که به نحوهای مختلفی به هم وصل می‌‌شوند و انسان شناس نهایتاً یک روایت را می‌‌پردازد و یا به تعبیر دیگر، «داستان‌‌گویی» می‌‌کند.

ابزار بیان‌‌گری‌‌ دیگر اعداد و پیوندهای میان اعداد نیستند و از همین رو است که اتنوگرافی از رویکردهای «کمی» فاصله‌ پارادایمی می‌گیرد و ذیل روش‌‌های کیفی قرار می گیرد.  

با این روش، واقعیت از خلال ساختن جمله‌‌ها بیان می‌‌ شود

و این‌‌که تا چه حدی بتوان از واژه‌‌ها استفاده کرد؟

به چه نحوی جملات را ساخت؟

چگونه بتوان احساسات یا تجربه‌‌هایی را که به میانجی دیالوگ‌ها و تماس‌های میدانی، درک شده اند، دیده لمس و حس شده اند، به بیان آیند؟

کاملاً وابسته به توان و مهارت نویسندگی انسان شناس است.

دقت کنید که این استفاده از واژه‌‌ داستان، به هیچ‌وجه مترادف با درغلتیدن به حوزه تخیل انتزاعی نیست، بل‌‌که صرفاً فرمت یا الگوی حاکم بر کار را بیان می‌کند. این‌جا، واژه‌ها را در خدمت بیان آن چیزی قرار می‌گیرد که در قامت یک «رخداد» در حال پدیداری است.

دکتر اصغر ایزدی جیران

انسان شناس فرهنگی و پزشکی، عضو هیات علمی دانشگاه تبریز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا