علمی توصیفی

کاستوریادیس و جامعه

به نظر کورنلیوس کاستوریادیس (فیلسوف سیاسی معاصر و متفکر یونانی تبار فرانسوی)، جامعه (همچون سوژه استعلایی) به دو بخش شکافته شده است:

یکی بخش مولد و موسس

و دیگری بخش تولیدشده و تاسیس یافته

از این طریق است که فرآیند تخیل، به عنوان تکوین بخش معنا در درون جهان‌بینی های زبانی متحول، جریان می‌یابد.

خلق هستی‌شناسانه مجموعه‌های جدید، همواره متحول و بی نظیر معانی همچون مشیت برخاسته از هستی صورت وقوع می‌پذیرد؛

معلوم نیست که چگونه فعال شدن دمیورژگونه (در فلسفه افلاطونی، صانع جهان) و تخیل آمیز حقایق تاریخی بدین شیوه قابل تبدیل به پروژه‌ای انقلابی است، پروژه‌ای که معطوف به فعالیت افراد آگاه، خودمختار و خودپرور است.

در نهایت خودمختاری و وابستگی به دیگری برحسب شفافیت درونی و اصیل جامعه‌ای ارزیابی می‌شوند که منشاء تخیلی خود را در ورای فرافکنی های فرااجتماعی پنهان نمی‌سازد و خودش را آشکارا به عنوان جامعه‌ای خود-بنیاد می‌شناسد.

 اما سوژه‌ این شناخت کیست؟

کاستوریادیس هیچ دلیلی برای انقلابی شدن جامعه‌ شیئی گشته جزء دلیلی از نوع اصالت وجودی نمی‌آورد و آن اینکه “چون ما می‌خواهیم، جامعه انقلابی می‌شود.”

بدین‌سان وی راه را برای پرسش از خویش در این مورد باز می‌گذارد که این “ما”یی که خواهان چنین تغییر رادیکالی است کیست؟

در حالیکه خود گفته است که افراد جامعه‌پذیر صرفاً به واسطه‌ “تخیل اجتماعی” “تاسیس” می‌شوند.

نقطه پایان کار کاستوریادیس، در واقع نقطه‌ آغاز کار زیمل، یعنی “فلسفه‌ حیات” است.

این وضع ناشی از مفهوم زبانی است که کاستوریادیس از هرمنوتیک و نیز از ساختگرایی گرفته است.

منبع:

An alternative way out of the philosophy of the subject: communicative versus subject – centered reason

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا