از جامعه شناسی چه کاری برمی آید؟ نظام سیستماتیک را باید به کار گیرد
هیچ و هیچ!!! واقعیت را باید گفت مگر نظام سیستماتیک را به کار گرفت. هر چند روز و شبم با عشق به جامعه شناسی گذشت و می گذرد، ولی واقعیت را باید گفت. دانش آموختگان جامعه شناسی از اساتید بزرگ در جهان بگیرید تا آنان که تازه در راه کسب علم جامعه شناسی قدم نهاده اند همه و همه دغدغه دارند و نگران هستند.
دغدغه و نگرانی هایی که همه آنان که جامعه شناسی نمی دانند به آن دچار هستند!
از پیدا کردن شغل و داشتن حقوق گرفته
تا زبانی برای تفهیم خواسته هایشان به دیگران!
از درگیری ها و مشکلات که با همکاران دارند
تا ناملایماتی که در خانواده با آن دست و پنجه نرم می کنند!
از نیافتن مونسی مهربان در کنارشان گرفته
تا توبیخ ها و امر و نهی هایی که وجودشان را آزار می دهد!
از نداشتن تکیه گاهی برای پناه خستگی هاشان
تا نبودن سرمایه ای برای سر و سامان دادن به زندگیشان!
از نداشتن همتی بلند برای سختکوشی و تقابل با فشارهای اجتماعی
تا سرگیجه هایی که در گذران زندگی روزمره به آن مبتلا شده اند!
باید بس باشد نمونه هایی که ذکر شد
این نمونه ها واقعیت تلخ و ناخوشایندی را نمایان می کنند
و آن اینکه
جامعه شناسی را بدانیم و ندانیم
مشکلات، مصایب، رنج ها و آسیب ها گریبانگیر ماست و کاری از جامعه شناسی برنمی آید! و با جامعه شناسی دردی به دوا نمی رسد! و زخمی مرهم نمی یابد!
چرا؟
چرا؟
چرا؟
جامعه شناسی چنین است؟
چرا؟
چرا؟
چرا؟
جامعه شناسی کاری از دستش برنمی آید؟!
نگاهی به سایر علوم بیندازیم. مهندس عمران برای ساختن ساختمان چه می کند؟
نقشه، محاسبات، اندازه و تخمین فشار ستون ها … را انجام می دهد و تمام!
آیا ساختمان با همین کار ساخته خواهد شد؟
جواب معلوم است خیر!
مهندس عمران حداقل به دو روند دیگر نیاز دارد:
1- مصالح، مواد و لوازم …
2- همکاری با سایر افراد چون لوله کش، برق کار …
اگر این دو فرایند در کنار مهندس عمران قرار نگیرد چه خواهد شد؟
هر آنچه مهندس عمران انجام داده باشد، بی سرانجام می ماند و ساختمانی ساخته نمی شود. آنچه که بر سر جامعه شناس و جامعه شناسی آمده است!
مثال دیگر: بیمار نزد پزشک می رود. پزشک درد را تشخیص می دهد و بعد چه می شود؟
حداقل دو روند دیگر نیاز است:
1- دارو، آزمایش، تجهیزات جراحی …
2- همکاری با سایر افراد مانند رادیولوژیست، داروساز …
اگر این دو نباشند چه می شود؟ تشخیص پزشک بی حاصل می ماند! آنچه بر سر جامعه شناسی و جامعه شناس آمده است!
مثال ساده تر: معلم برای آموزش چه می کند؟ حداقل به دو روند نیاز دارد:
1- مداد و دفتری (یعنی مواد و تجهیزات …)
2- مشارکت افراد دیگر (والدین، کارگزاران مدرسه …)
اگر این دو فرایند نباشد چه می شود؟ معلم می ماند و اطلاعات دانشی که دارد! آنچه بر سر جامعه شناس آمده است!
مثال ها چنان آشکار و گویا هستند که نیازی به نتیجه گیری نیست. ولی برای تاکید بر ناکارآمدی جامعه شناسی و بی کارکردی آن لازم است به آن بیشتر پرداخته شود.
هیچ علمی به تنهایی و قائم به خویش قادر به انجام هیچ نقشی نیست و هیچ فایده و سودی را نمی تواند به وجود آورد.
علوم موفق توانسته اند نظام سیستماتیک از همکاری را بین خویش با سایر علوم ایجاد کنند. مثال: نظام سیستماتیک درمان از پزشک آغاز و به سلامت تمام می شود. بیمار (مانند ماده اولیه که وارد کارخانه می شود و در پایان کالا خارج می شود) وارد فرایند درمان می شود و در آخر سالم خارج می شود.
مثال دوم: نظام سیستماتیک ساخت و ساز از مهندس آغاز و به ساختن ساختمان ختم می شود. صاحب ملک (مانند سازمان که دستورات ابلاغ می شوند و به ترتیب کارها توسط افراد مختلف انجام می گیرد) وارد فرایند ساخت می شود و در آخر خانه اش را تحویل می گیرد.
جامعه شناسی فاقد نظام سیستماتیک (آغاز تا پایان برای همکاری با سایر واحدهای مرتبط) است و به همین دلیل بی کارکرد بر زمین مانده است و افرادی که جامعه شناسی خوانده اند درمانده از این اداره به آن اداره، از این سازمان به آن سازمان به دنبال کار می گردنند و وقتی از آنها خواسته می شود که بگویند چه کاری از دستشان برمی آید؟ خود را بی پناه می یابند!
جامعه شناسی باید مانند سایر علوم نقش آفرین شود.
اثرگذار باشد.
بازی را به دست گیرد
و بر امور فرمان براند.
اما همه این ها آرزو هستند تا زمانی که جامعه شناسی (به مانند سایر علوم) به ضرورت نظام سیستماتیک پی ببرد و درصدد ایجاد آن برآید. آنچه که باعث گردید جغرافی یا روانشناسی از جامعه شناسی پیشی گیرند.
جامعه شناسی به دو موضوع باید سر و سامان دهد تا سر و سامان گیرد:
1- مواد، مصالح، تجهیزات و وسایل … جامعه شناسی چیستند؟
2- با چه افراد، گروه ها و سازمان ها باید نظام سیستماتیک را تشکیل دهد؟
تا آن روز که جامعه شناسی به این دو سوال
نه تنها پاسخ داده باشد
که آنها را انجام دهد
باید ناگوار و اندوهناک گفت که جامعه شناسی به هیچ کاری نمی آید!
سلام
مشكل جامعه شناسی اينست كه بقول كنت جامعه شناسی جای كشيشان را گرفته است، به همين خاطر اين علم در جوامعی كه دينداران قدرت دارند به عنوان غريبه و بيگانه و خطرناك محسوب می شود.
به همين خاطر در ايران يا مرگ جامعه شناسی را اعلام كردند يا دم از جامعه شناسی اسلامی می زنند.
كسانی در جامعه شناسی ايران بعد از انقلاب فرصتی كسب كردند و غنيمتی به چنگ آوردند و مشاور و معاون و مجری طرح های ميليونی و ميلياردی شدند كه سعی كردند به شغل كشيشی نزديك شوند تا جامعه شناس وار زيست كنند و هر وقت از آن فاصله گرفتند، طرد شدند.
وضعيت جامعه شناسی خوانده های ايرانی از احسان نراقی و فرامرز رفيع پور و غلامعباس توسلی و تقی ازاد ارمكی و عماد افروغ و يوسف اباذری و … نگاه كنيد ميزان مشغوليت و اشتغال و پست هايشان ربطی به تخصص و حرفه جامعه شناسی نداشت، دقيقاً ربط به نزديك شدن و دور شدن از كشيشی داشت، هر وقت نزديك شدند پرمشغله بودند، هر وقت دور شدند بيكار و طرد شدند.
پس مساله خود جامعه شناسی نيست، مساله جامعه ماست و در اين بين چاره ای نيست و بايد به قول بورديو ورزش و تمرين مبارزه كرد
واقعیت امر یک جامعه شناس و یا جمیع اساتید جامعه شناسی و رشته جامعه شناسی را نمی توان با یک حکم بی کارکردی محکوم کرد! چرا جامعه شناسی و جامعه شناسان نتوانسته اند مانند دیگر اندیشمندان رشته های علوم طبیعی و انسانی تولیدات و موفقیت عینی تر داشته باشند؟ یکی از دلایل می تواند به تازه بودن این رشته در طی چند قرن اخیر مربوط شود، دیگری اینکه چون بنیان گذاران جامعه شناسی در ابتدا در فکر این بودند جامعه شناسی ماند دیگر علوم بویژه علوم طبیعی(نظیر فیزیک،شیمی و…) به پیشرفت ها و قانونمدندی های در زمینه نظم اجتماعی نایل گردند، هرچند چنین پیش فرض ذهنی در عمل تولیدات و نتایجی عینی در امر شناخت پدیده ها و مسائل فراگیر بشر بویژه در کشورهای اروپایی را به دنبال داشت اما در ادامه به خاطر تقلیل امر اجتماعی به رفتار و الگوهای عینی عملا دچار تقلیل گرایی در باب در فهم اصیل کنش ها و پدیده های اجتماعی گردید به خاطر چنین تقلیل و نگاه تک ساحتی بود جامعه شناسانی نظیر وبر و دیلتای موضوع جامعه شناسی را از موضوع علوم طبیعی از نظر بنیادی متفاوت می دیدند که سبب شده بوده ما با دو حوزه کاملا مستقل روبرو شویم. و نهایتا اینکه چون انسان موجودی تک ساحتی و خالص نیست نمی توان با یک روش (نظیر روش علمی)، لایه های پیچ در پیچ آن را به خوبی شناسایی کرد. در واقع مشکل ضعف کارایی عینی رشته جامعه شناسی علاوه به چند ساحتی بودن موضوع آن و ضعف روش علمی در درک معنای آن به برخورد خصمانه نظام های قدرت در جوامع بشری برمی گردد که جامعه شناس و رشته جامعه شناسی را به خاطر دیدگاه های پارادایم متنوع و انتقادی اش نسبت به ساختارهای قدرت و سلطه وبالی برگردن فرض می کند نه یاری شاطر! چرا ؟ جامعه شناس متعهد اگاه با مصالح ساختمانی، ابزار و آلات بی جان و در کنترل و محقق سروکار ندارد بلکه با موجودی و پیامدهای کنش های هدفدار و معنادار موجودی سروکار دارد که هر یک از این موجودات در خود جهانی از اسرار ، معانی، اهداف، سوگیری های ارزشی خواسته و ناخواسته و جبرهای محیطی را تجربه می کنند که حتی رشته روانشناسی با این همه پیشرفت علمی در زمینه این موجود به خوبی نمی تواند رفتارهای این موجود را توصیف، تبیین، پیش بینی و کنترل و تحلیل کند چه رسد به جمیع کنش های اجتماعی و پیامدهای کنش های اجتماعی این موجود در قالب پدیده های خرد و کلان اجتماعی! به نظرم درخواست از رشته جامعه شناسی و جامعه شناس برای تولید نتایج مادی عینی نوعی عدم فهم دریای عمیق مفاهیم و موضوعات مرتبط با این رشته را می رساند؟ فهم و درکی نزدیک به اگاهی راستین از اوضاع و مسایل اجتماعی جوامع، تلاش کمی -کیفی و انتقادی برای تحلیل و نهایتا پیشنهادهایی برای اصلاح امور خرد و کلان اجتماعی می تواند بزرگترین دستاوردهای عمیق و آگاهی بخش رشته جامعه شناسی و جامعه شناس برای جوامع باشد اگر ساختارهایی قدرت در جوامع با چنین نتایج و نقدهای علمی و آگاهانه مشکل نداشته باشند. پس همکار محترم توقع و انتظار ما از رشته جامعه باید همسو باشد با فراهم کردن فضای تحقیق و تفحص در مسائل بی شمار اجتماعی که در جامعه خودی حتی به نوعی خیلی از علوم در درمان آن بازمانده اند. جای ورود رشته جامعه شناسی و جامعه شناس متعهد و منتقد در سیستم اجتماعی ما به خاطر فضای قهری و پلیسی خالی است. نقد و تحلیل جامعه شناس برای آشکار نمودن مناسبات ناعادلانه قدرت در یک جامعه می تواند بهایی سنگین به دنبال داشته باشد! جامعه شناس و جامعه شناسی در جوامع توتالیتر تمامیت خاه نمی توانند تحقیق و نقد منصفانه داشته باشند اگر چنین امری واقع شود پیامدهای ناگوار نتایج چنین برخوردی با جامعه شناس است. جامعه شناسی و جامعه شناس بویژه در سیستم های توتالیتر تمامیت خواه به مثابه کودکان یتیم سرراهی و فضول به تصویر کشیده می شوند که نه تنها به انها بها داده نمی شود بلکه به انحاء مختلف ایزوله و تحقیر منزلتی می شوند. شما دنبال چه جامعه شناس و جامعه شناسی هستی؟ همان جامعه شناس رسمی که پاستوریزه و بی خاصیتی باشد و زبان گویای نقد و تحلیل منصفانه نداشته باشد؟
سلام
ممنون از توضیحات مبسوط شما
بنده چون قائل به این هستم که شیوه ها و برنامه های مختلفی برای هر موضوع و مسئله ای وجود دارد. لذا، نظر شما را نیز به عنوان یک دیدگاه در کنار دیدگاه مطرح شده در مقاله می نگرم. موفق باشید
با سلام وضعیت جامعه شناسی آنچنان تیره و تار نیست هنوز سازمانها و نهادهای دولتی از این رشته استخدام می نمایند.مهم آن نگاه ساختاری و کلانی است که رشته جامعه شناسی به دانش آموختگان این رشته تزریق می کند . یک انتقادی که بر جامعه شناسی وارد است بسیار خودش را درگیر رویکردهای نظری کلاسیک می کند و از جامعه شناسی عملی و تحقیقی در سطوح ارشد و دکترا غافل می ماند
سلام
فکر می کنم به دیدگاه مشترکی رسیده ایم و این که لازم است جامعه شناسی عملی شود. مطلب بنده در همین راستاست. یعنی چگونه می توان شرایط را برای در میدانِ زندگی بودنِ جامعه شناسی مهیا کرد.
با سلام
لطفاً در نوشتن واژگان و مفاهیم دقت بیشتری شود. لوازم خود کلمه جمع است. نیازی به ات ندارد. شاید منظور شما ملزومات بوده است. همچنین در ساختمان مصالح به کار می رود نه مصالحه
موفق باشید
سلام
ممنون از دقت نظر شما. اصلاح شد. سلامت و سربلند باشید