علمی توصیفی

جامعه شناس ریمون آرون (1905-1983)

ریمون آرون (Raymond Aron) 1904 در خانواده بورژوازی پاریسی به دنیا آمد.

آرون کار جامعه‌شناختی خود را با پژوهش‌هایی در باره نظریه شناخت در علوم اجتماعی و تاریخی، همچنین مطالعاتی درباره سیاست بین‌الملل و سرمقاله نویسی در روزنامه‌های پاریس ازجمله فیگارو و مجله خبری اکسپرس شروع کرد.

او پس از اشغال فرانسه توسط آلمان‌ها به جنبش مقاومت در لندن پیوست و عضو تحریریه ماهنامه «فرانسه آزاد» (Free France) شد که در لندن انتشار می‌یافت. آرون 1983 از دنیا رفت.

  • آثار

ریمون آرون پژوهش‌های جامعه‌شناختی خود را به شکل تک‌نگاری‌ها در سه جلد درباره جامعه‌شناسی سیاسی جامعه صنعتی انتشار داد.

این آثار درس‌هایی بودند که او از 1955 تا 1958 در سوربن ارائه داد.

این آثار در مجموعه‌ای با عنوان «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی» (1967) با ترجمه باقر پرهام به فارسی ترجمه شد.

علاوه بر این، بخش بزرگی از آثار او مقالات پراکنده‌ای هستند که به اشکال گوناگون ازجمله در مجموعه‌ها چاپ ‌شده‌اند.

آثار جامعه‌شناختی ریمون آرون با شاخص تاریخی در چهار دوره تولید شدند:

1) 1930 تا 1944:

آرون در این دوره جامعه‌شناسی آلمان در سه ده اول قرن بیستم عمدتاً شامل آثار ماکس وبر، جورج زیمل و نویسندگانی مانند هینریش ریکرت و ویلهلم دیلتای بررسی کرد که به عینیت علوم تاریخی علاقه‌مند بودند. آرون به‌علاوه مراحل اجتماعی ظهور سوسیالیست‌های ملی (نازی‌ها) را با استفاده از نظریه خُبرگان پارتو از 1937 بررسی کرد.

2) 1944 تا 1955:

آرون در این دوره ساختار جامعه فرانسه را تحلیل کرد. او در این روند به موضوعاتی مانند اصلاح نظام آموزشی و جامعه‌شناسی مارکسیستی پرداخت و با توجه به زمینه جنگ سرد گرایش فزاینده به بررسی سیاست‌های بین‌المللی پیدا کرد.

3) 1955 تا 1967:

آرون در این دوره استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه سوربن شد. او در این دوران مطالعاتی درباره جامعه صنعتی انجام داد که حاصل آن همان کتاب «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی» بود که به آن اشاره شد. همچنین اثر بزرگ و منتظم آرون درباره سیاست‌های بین‌المللی با نام «جنگ و صلح میان ملت‌ها» (Paix et guerre entre les nations) در این دوره خلق شد.

این کتاب حاوی بخش مشروحی در باره جامعه‌شناسی روابط بین‌المللی است. این دوره با انتشار کتاب «پندارهای بربادرفته پیشرفت» (Les dèsillusions du progrés) 1969 با جهت‌گیری تاریخی ـ فلسفی و تاریخ جهانی و عنوان فرعی گفتاری «در باب دیالکتیک مدرن» (Essai sur al dialectique de la modernité) به پایان رسید.

4) 1970 تا 1983:

محورهای آرون در این دوره سیاست‌های بین‌المللی به‌ویژه تضاد میان شرق و غرب بود. اثر دوجلدی و «تک‌نگاری کلاوزه‌ویتس: فکر جنگ» (Penser la guerre, Clausewitz) حاصل این دوران است.

حضور او در کالج فرانسه (1970) و تحلیل منتشرشده 1973 از دیدگاه جامعه‌شناسی (Critique de la raison dialectique) در این بازه زمانی اهمیت دارد.

این اثر حاوی ملاحظات جامعه‌شناختی در انتقاد به «نظریه شناخت و نقد دیالکتیک عقلی (Histoire et dialectique de la violence) ژان پل سارتر است.

«خاطرات زندگی» که چند هفته پیش از مرگ آرون 1983 انتشار یافت نیز ارزش جامعه‌شناختی دارد.

  • پرسش‌های اصلی جامعه‌شناسی ریمون آرون

ریمون آرون به دنبال پاسخ به پرسش‌های بنیادی زیر بود: تاریخ انسان، فلسفه و علوم اجتماعی در دوران معاصر و تحول هنوز ناتمام آن، چه نقشی دارد؟

جامعه‌شناسی در این کارزار با نتایج نامشخص میان نیروهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی چه وظیفه‌ای دارد؟

آیا جامعه‌شناسی باید نقش تثبیت‌کننده جامعه را داشته باشد؟

آیا جامعه‌شناسی باید زمینه‌ساز تغییر و اصلاح در جامعه باشد؟ و اگر پاسخ آری است در کدام جهت؟

مقولات و موضوع‌های پژوهشی علم جامعه باید با کدام جهت‌گیری تدوین شوند؟

کدام‌یک از عرصه‌های شناختی این علم اولویت و اعتبار حقیقی دارد؟ ریمون آرون در زندگی علمی خود درصدد پاسخ این پرسش‌ها بود.

  • جامعه‌شناسی آرون

ریمون آرون کار جامعه‌شناسی را با مطالعه برای فهم علت حمایت بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مردم آلمانی از نازی‌ها شروع کرد.

آرون معتقد بود که این فقط عوام نیستند که از هیتلر حمایت می‌کنند، نُخبگان خشونت‌طلب متشکل از قشری از سیاست‌ورزان غیرمسئول، هواداران الگوهای فکری سنتی و غیر دموکراتیک نیز از نازی‌ها حمایت می‌کنند.

مارکسیست‌ها ادعا می‌کردند که هیتلر به کمک سرمایه بزرگ به قدرت رسید.

این در واقع موضع استالین در بین‌الملل کمونیستی مشهور به کومینترن (The communist International (Comintern) (بین‌الملل سوم) (1919-1943) بود.

کومینترن ادعا می‌کرد نازی‌ها نماینده «نیروهای ارتجاعی» سرمایه‌داری هستند. این‌گونه تعمق‌ها به کتاب «جامعه‌شناسی آلمان در دوران معاصر» منجر شد.

موضوع دیگر موردعلاقه آرون پروژه بنیادی شناخت در علوم اجتماعی و تاریخی بود که نتیجه این‌گونه پژوهش‌های او دو اثر «درآمدی به فلسفه تاریخ» و «فلسفه انتقادی تاریخ» بود.

او در این آثار مدعی شد که فرآیند شناخت در علوم اجتماعی با دو مانع روبه‌رو است: 1) فهمیدن؛ 2) شناخت با اعتبار عمومی.

او ادعا کرد که شناخت‌هایی که اعتبار عمومی دارند، لزوماً علّی نیستند؛ بنابراین، نباید در شناخت جامعه‌شناسی مانند اثبات‌گراها به دنبال شناخت علّی بود.

او موضع مارکس وبر را دراین‌باره ترجیح می‌داد که به دنبال رابطه علّی در جامعه‌شناسی نبود.

او مانند وبر «صحت علّی» (causal adequacy) و «صحت معنایی» (Meaningful) را کافی می‌دانست، یعنی اگر معنایی در وضعیت خاص درست تلقی می‌شود، کافی است.

موضوع اصلی شناخت در علوم انسانی از نظر آرون این بود که کنش انسان از خصوصیت باز بودن و غریزی نبودن برخوردار است.

حوادث تاریخی نیز از یک‌سو از ویژگی تصادفی برخوردارند، در همان حال تحت تاثیر «ضرورت»های اجتماعی ـ اقتصادی قرار دارند؛ بنابراین کنش انسان، تحت تاثیر این دو عامل باز بودن کنش و تصادفی و الزامات تاریخی حوادث- قرار دارد.

آرون با جامعه‌شناسی سیاسی خود درصدد توضیح مشروعیت در جوامع صنعتی و نظام‌هایی است که مشروعیت آن‌ها با آزادی‌های سیاسی کسب می‌شود.

آرون معتقد بود که نظام‌های دموکراتیک با طبیعت انسان سازگار است.

آرون در اثر خود تحت عنوان «پندارهای بربادرفته پیشرفت» به این نتیجه رسید که ما در جوامع امروزی نیز شاهد انسان جدید و فرهنگی جهانی فراگیر نیستم.

توسعه اقتصادی ناهماهنگ در جوامع گوناگون، ایدئولوژی‌ها، تعلق‌های قومی، ملی‌گرایی‌ها، جنبش‌های استقلال‌طلب و همچنین رویدادهای ناشی از کنش انسانی که عواقب آن روشن نیست، سبب می‌شوند تا تاریخ غیرمنطقی و «آبستن حوادث»(dramatic) باقی بماند.

  • جامعه صنعتی

آرون در دوران زندگی دانشگاهی خود در سوربن (1955-1967) به موضوع جامعه صنعتی پرداخت.

او در این دوره دو نظام اقتصادی سرمایه‌داری و سوسیالیستی را مطالعه تطبیقی کرد.

پرسش او این بود: آیا درست است که ساختار طبقاتی نظام‌های سرمایه‌داری متکی بر بازار و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ضرورتاً به نابرابری اقتصادی، فقدان آزادی سیاسی، مبارزه میان طبقات اجتماعی و همچنین روند الزامی و بحرانی فرایندهای اقتصادی منجر می‌شود که نتیجه الزامی آن درنهایت خود ویرانی نظام سرمایه‌داری است؟

آن‌طور که مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها ادعا می‌کنند. پاسخ او خیر بود.

او در نهایت به این نتیجه رسید که جوامع صنعتی صرف‌نظر از این‌که اقتصاد بازاری یا با برنامه مانند کشورهای سوسیالیستی داشته باشند، ضرورتاً از دیدگاه جامعه‌شناختی تکثرگرا هستند.

فرق جامعه سرمایه‌داری و سوسیالیستی فقط در این است که این کثرت‌گرایی در جوامع سوسیالیستی زیرپوشش واحد و هماهنگ حکومت نُخبگان و با تلاش برای حفظ ظاهر مشابه تحقق پیدا می‌کند.

او به‌علاوه نتیجه گرفت که گرایش اشرافی در نظام‌های دموکراتیک باوجود کثرت‌گرایی گروهی در این نظام تعدیل می‌شود؛ بنابراین آن‌طور که مخالفان این نظام ادعا می‌کنند، نابودی نظام سرمایه‌داری به دلایل اقتصادی به‌هیچ‌وجه سرنوشت محتوم آن نیست.

اقتصاد با برنامه نیز به نظر آرون از امکان ادامه حیات برخوردار است.

آرون فکر می‌کرد این رژیم‌ها از اقبال خوبی برای ادامه حیات برخوردار هستند.

تغییر نظام، یعنی انقلاب «بورژوازی» در اتحاد جماهیر شوروی، فقط زمانی قابل‌تصور است که اقلیت صاحب‌امتیاز حاکم انشعاب کنند.

انشعاب نُخبگان حاکم پس از به قدرت رسیدن میکائیل گورباچوف 1985 اتفاق افتاد، لیکن نتیجه چنین انشعابی شورش توده‌ها نبود، بلکه انقلاب بورژوازی در روسیه در سطوح رهبری این کشور تحقق پیدا کرد.

 آرون در نهایت به این نتیجه رسید که جامعه صنعتی با سه «دیالکتیک» 1) برابری، 2) جامعه‌پذیری و 3) جهانی‌شدن، همواره در حال تغییر و درنتیجه در عدم تعادل باقی خواهد ماند.

مشکل برابری همواره باقی خواهد ماند. هر چه شرایط ظاهری زندگی انسان‌ها به یکدیگر شبیه شود، نیاز آن‌ها به متمایز کردن خود از طریق منزلت و پایگاه اجتماعی افزایش پیدا می‌کند.

  • روشنفکران

آرون از رفتار روشنفکران مارکسیست و چپ فرانسه در جریان هجوم آلمان به فرانسه راضی نبود.

موضع روشنفکران چپ در مقابل هیتلر که اقتباس موضع استالین و سازگار با منافع اتحاد جماهیر شوروی بود را نادرست و به زیان ملت فرانسه می‌دانست.

آن‌ها ظهور هیتلر در آلمان نازی را با تحلیل از نظام سرمایه‌داری و ناشی از معضلات این نظام ارزیابی می‌کردند و نتیجه می‌گرفتند که مبارزه با نظام سرمایه‌داری از اولویت برخوردار است و به‌این‌ترتیب آب به آسیاب نازی‌ها در آلمان‌ می‌ریختند.

آرون در عصر مقاومت و اقامت در لندن 1944 در دو مقاله روشنفکران چپ هوادار کمونیست روسی را نقد کرد.

او مدعی شد که این‌ها پیرو «دین دنیایی» (Religion séculiére) هستند.

کتاب «افیون روشنفکران» (Opium des intellectuels) چاپ 1955 حاوی انتقادهایی از ایدئولوژی با چنین مضمونی است.

کمونیست‌ها بیکار نبودند. انتشار این کتاب سبب شد تا او در فرانسه و آلمان انگ «راست» بخورد.

آرون در باره رویدادهای «مه 68» نیز موضع انتقادی داشت، به‌ویژه انتشار «انقلاب گم‌شده» (La révolution introuvable) رابطه او را حتی با پیر بوردیو تیره کرد و سبب اختلاف‌نظر آن‌ها شد.

  • جهانی‌شدن

آرون ادعا می‌کرد که پروژه جهانی تمدن علمی فنی منجر به شکل‌گیری جامعه جهانی نخواهد شد.

«دیالکتیک جهانی‌شدن» در این است که تمام جوامع و فرهنگ‌ها در آینده در فرایند سرتاسری تولید و بازار درگیر می‌شوند و تاریخی یگانه و مشترک خواهند داشت.

البته او می‌دانست: جهانی‌شدن فنّاوری و ارتباطات فقط یکی از مسیرهای تحول تاریخی است.

ادیان، فرهنگ‌ها و ایدئولوژی‌ها همچنان انسان‌ها را از یکدیگر جدا نگاه می‌دارند.

به‌علاوه، ترکیبی پیچیده از قدرت شکل می‌گیرد.

بسیار از دولت‌ها به‌طور مستقل در باره نظام حقوقی‌شان تصمیم می‌گیرند.

آرون در اواسط دهه 60 پذیرفت که سیاست اقتصادی مشترک و اتحادیه پولی دولت‌های اروپایی به معنای یکی شدن سیاست‌های خارجی آن‌ها نیست.

  • پیش‌بین‌های آرون برای تحولات آینده

ریمون آرون بر این نظر بود که تاریخ دنیا «آبستن حوادث» خواهد ماند و در درون جوامع صنعتی ترکیبی از ناهنجاری و سازش‌ناپذیری وجود خواهد داشت.

همچنان افراد و گروه‌ها به علت فقدان نظم جهانی الزامی همچنان دارای جهت‌گیری‌های فردی خواهند بود، از سوی دیگر اکثریت خود را کم ‌یا بیش داوطلبانه با نظم زیست‌جهان و ضرورت‌های زندگی روزانه تلفیق خواهد داد.

آرون در عبارتی ژرف‌اندیشانه می‌نویسد: آزادی و هستی آزاد از یوغ ازخودبیگانگی و رسیدن به خودشکوفایی، اگر اصلاً وجود داشته باشد، فقط در اوقات فراغت ممکن خواهد بود.

پیشرفت فنی ـ علمی سبب رفاه و زندگی طولانی‌تر می‌شود، لیکن «وضعیت انسان»، انتخاب طرح زندگی با توجه به باز بودن تاریخ، تغییر نخواهد کرد.

پرسش‌های بنیادی آرون برای آینده عبارت‌اند از: تا کجا جوامع می‌توانند فکر بنیادی برابری را پیگیری کنند؟

تمدن صنعتی تا کجا فکر برابری، فردیت و جهانی‌شدن را تحقق می‌بخشد؟

پرسشی که «علت و العلل» (raison d´ être) تمام آثار او را می‌سازد، پرسشی جامعه‌شناختی نیست، بلکه پرسشی در حوزه فلسفه سیاسی است: چگونه آزادی سیاسی نگهبانی و حفظ می‌شود؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا