دل نوشته علمی

درنگی در رخ‌داد قربانی نشدن اسماعیل

کتاب‌های مقدس، و من‌جمله قرآن، قصه‌های متعدد و فراوانی برای مخاطبان نقل‌ می‌کنند.

قصه‌ها و داستان‌هایی از رخ‌دادها، وقایع و یا شخصیت‌‌ها که در هر یک به موضوعی پرداخته شده است.

یکی از این قصه‌ها، داستان قربانی نشدن اسماعیل (و یا به‌روایتی اسحاق) است.

داستانی که در برخی تفسیرها با چالش اخلاقی روبرو است.

رویکردهای مختلف با دقت‌ورزی در عناصر داستان و به پرسش کشیدن هر سکانس از این سناریو، در شرح، تبیین و یا حتی نقد و موجه کردن این رخ‌داد، اهتمام ورزیده‌اند.

می‌توان انواع خوانش‌ها و برداشت‌هایی را که تاکنون از این قصه بیان شده است، احصاء و صورت‌بندی نمود و به داوری در باب هر یک از آنان پرداخت که البته کوتاه نوشته‌ حاضر، چنین قصدی ندارد.

در این‌جا مقصود، پرداختی کوتاه و برداشتی دیگر (به شرحی که خواهد آمد)، از این قصه اسماعیل است.

همه‌ آن چه خواهد آمد، توضیحی است بر این گزاره که: «هزینه‌ رستگاری‌ات را خودت باید پرداخت کنی».

تاکید بر یکی از عناصر قصه و یا بزرگ‌نمایی یک سکانس از یک سناریو و قطع ارتباط جزء با کل، مانع فهم درست معنا و مقصود قصه می‌شود.

معنا آشکارا در متن قرار ندارد، بلکه محصول بده‌بستان روایت و مخاطب است.

واحد تحلیل قصه، کلمات، جمله‌ها و یا پاره‌ای از متن نیست.

واحد تحلیل هر قصه، کل قصه است، بدون آن‌که آن‌را به عناصر و مولفه‌هایش تقلیل دهیم.

زیرا در قصه و روایت، نوعی برساختن و انتقال معنا، هدف است.

به تعبیر «جاناتان گاتشال»، قصه‌ها قادرمان می‌کنند از معنای جهان سر دربیاوریم، عواطف‌مان را برمی‌انگیزانند، هویت‌مان را تثبیت می‌کنند و ما را به سوی کنش سوق می‌دهند.

هر قصه پی‌رنگی دارد.

قصه‌ ابراهیم هم پی‌رنگ دارد.

پی‌رنگ، یعنی مجموعه‌ای از رخ‌دادهایی که از پیِ هم می‌آیند و داستان را تکمیل و قابل فهم می‌کنند.

همان‌گونه که پیش از این گفته شد، فهم داستان ابراهیم را (مانند هر قصه و داستانِ دیگر)، نباید به هر یک از عناصر تشکیل‌دهنده‌ آن تقلیل داد؛ زیرا «معنا»، در کلیت عناصر به هم‌بافته و در هم پیچیده شده‌ داستان نهفته است.

آن‌چه از این داستان می‌توان دریافت، این است که به آدمی بیاموزد، بارِ چگونه زیستن‌ات را نباید بر «دیگری»، تحمیل کنی.

اگر می‌خواهی رستگار شوی؛ اگر مقصود و معنای زندگی‌ات را از امری متعالی برمی‌گیری و سعادت را در فرمان‌برداری و اطاعت از او می‌جویی و اگر هر ایده و هدفی در سر داری، اما این‌را نیز باید بدانی که صرفاً این تو هستی که باید هزینه ایده‌ رستگاری‌ات را بر  بپردازی، حتی اگر آن دیگری، فرزند تو باشد و یا حتی اگر این بار را با رضایت از تو قبول کند.

 گویی خداوند در این قصه به ابراهیم می‌گوید:

ابراهیم، اگر می‌خواهی رضایت مرا کسب کنی، اگر می‌خواهی رستگار شوی، اگر می‌خواهی بر مدار تعالی و کمال زندگی کنی، حق نداری هزینه‌ این گونه زیستن‌ات را بر فرزندت اسماعیل تحمیل نمایی.

چرا فرزندت را قربانی خواسته‌ و تصمیم شخصی‌ات می‌کنی؟

آن «دیگری» (حتی اگر فرزند تو باشد)، از گستره‌ و جغرافیای مجاز اعمال اراده تو بیرون است.

تو مجاز نیستی برای دیگران تصمیم بگیری، حتی اگر ایمان داشته باشی در مسیر خداوند گام می‌زنی و به همین دلیل است که خداوند مانع قربانی شدن اسماعیل می‌شود.

زیرا کوله بار مسئولیتِ هر گونه زیستن هر شخص، صرفاً بر دوش خود اوست.

ایمان نیز این معادله را نمی تواند برهم بزند، حتی اگر ایمان ابراهیم باشد.

قصه‌ ابراهیم به ما می‌گوید:

«دیگری»، وسیله، نردبان و ابزارِ ارتقاء و کمال ما نیست.

حتی اگر در راهی پاک و خدایی گام می‌زنیم و تماماً در مسیر رضایت او قدم برمی‌داریم، اما همه هزینه کمال‌خواهی‌مان را خودمان باید پرداخت کنیم.

و مگر قربانی کردن آدمی، ذبح جسمانی اوست؟

قربانی کردن، شامل هر کنشی می‌شود که جلوی زیستن و چگونه زیستن آدمی را می‌گیرد.

و قربانیِ بزرگ، وقتی است که مبنایی‌ترین عنصر انسانی را که همان «انتخاب» و «آزادی» است، نادیده بگیریم.

انسان وقتی قربانی می‌شود که دیگری برای او سناریوی چگونه زیستن‌اش را بنویسد و او مجبور باشد آن‌گونه بزیید که دیگری می‌خواهد.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا