علمی توصیفی

نگاهی به تاریخ اجتماعی بیماری های همه گیر

مورخان معتقدند بیماری‌هایی چون ویروس آبله از دوران کشاورزی بین انسان ها رواج داشت، یعنی چیزی حدود ۱۰۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و بشر در تکاپو بود که برای مبارزه با بیماری ها از امکانات محدودی  که در دسترس داشت و همچنین به طبیعت متوسل می شد، تا امروز هم در جوامع سنتی در جامعه خودمان می‌بینیم که از گیاهان و برگ درختان برای دارو و به صورت جوشانده استفاده می شود.

با توجه به منابع تاریخی و پژوهش های موجود چالش و گرفتاری با بیماری در بین گذشتگان ما و تلاش آنها برای دستیابی به دارو و درمان نشان داده می شود.

نگرانی از بیماری در اندیشه مردمان ایران باستان آن چنان ریشه دوانیده بود که عوامل بیماری زا را نیروهای اهریمنی می پنداشتند و باز مهر مادرانه سبب شده بود که نخستین پزشکان مادرانی باشند که به دلیل بیماری فرزندانشان نه ‌تنها درصدد شناخت عوامل بیماری، بلکه به دنبال راه مبارزه با آن باشند.

دستاوردهای علمی ایرانیان در عرصه پزشکی قابل توجه است، زیرا آنان با تخصصی کردن شاخه های گوناگون پزشکی، روانپزشکی، تن پزشکی و کار کشاورزی در پیشرفت علم پزشکی گام برداشتند و در این راستا، نگرشی جداگانه به بیماری های زنان و بهداشت فردی و عمومی شکل گرفت.

فردوسی رحمه الله علیه پادشاهی جمشید را دوران آغاز آشنایی مردمان با داروها و پیدایش دانش پزشکی می دانند و چنین آورده است:

چوبان و چو کافور و چون مشک ناب/ چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب

پزشکی و درمان هر دردمند/ در تندرستی و راه گزند

 همین رازها کرد نیز آشکار /جهان را نیامد چنو خواستار

 «تندرستی» را با علم بهداشت و راه «گزند» را با علم آسیب‌شناسی همانند کرده‌اند، یا زمانی که رودابه همسر زال برای به دنیا آوردن رستم دچار مشکل بود می بینیم که سیمرغ پرنده ای که در تاریخ اساطیری ما جایگاه برجسته‌ای داشت، دستورهای پزشکی را برای عمل سزارین به زال می دهد و از او می‌خواهد که با می رودابه را از هوش برده و آنگاه با دستوری که سیمرغ داده بود توسط یک روحانی زرتشتی روی مادر عمل سزارین را انجام دهد (ولایتی، علی اکبر؛ 1396، ص 277).  

در اینجا، علاوه بر اینکه می رساند ایرانیان با داروهای آشنا بودند که درد بیمار را کم کند و یا همان مقوله سزارین که مقوله کوچکی نیست، به این نکته می رسیم که سیمرغ به مثابه یک داروساز و یا عطاری نسخه می پیچد که فردوسی رحمت الله علیه آن را را به نظم در آورده است بدین‌گونه؛

 گیاهی که گویمت با شیر و مشک/ بکوب و بکن هرسه در سایه خشک

 بسای و بیالای بر خستگیش/ ببینی همان روز پیوستگیش

 بر او مال از آن پس یکی پر من/ خجسته بود سایه فر من

که گیاهانی را به او معرفی و روش درست کردن داروی گیاهی را به او یاد داده که بر زخم (خستگیش منظور همان زخم است) پهلوی رودابه بگذارد و چنان زود اثر می کند که می گوید همان روز التیام و جوش خوردن (پیوستگیش) زخم را مشاهده می کنید.

از موارد دیگر؛  می توان به نوشته های گزنفون مورخ نامدار یونانی در قرن چهارم پیش از میلاد اشاره کرد که آورده است کوروش به اهمیت سلامت مردم و تاثیر آن در بهبود وضعیت فردی و اجتماعی آگاه بود و  ایشان پزشکان مجرب را گرد خود می خواند و در اینجا نکته مهم انواع معجون ها و شربت ها و عصاره های مفید را در جایی برای استفاده فراهم می ساختند.

یا هرودوت، دیگر مورخ نامدار درباره امور بهداشتی دوران هخامنشی به ویژه بهداشت آب آورده است.

هر وقت پادشاه ایران جنگ کند از رودخانه خواسپ (همان کرخه امروزی که از وسط شهر شوش جاری است) برای او آب همراه می بردند و  مقادیر زیادی آب جوشانده در کوزه های سیمین همراه خود برای ادامه مسافرت حمل می کردند.

همچنین به واسطه تاریخ نامه های یونانی از بروز برخی بیماری های واگیردار سخت در ایران آگاه می شویم.

مثلاً هرودوت در مورد بازگشت خشایارشاه از یونان به آسیا که ۴۵ روز طول کشید وبا و اسهال را در بین لشکریانش گزارش کرده که در اثر بروز این امراض تلف شدند و یا از روی ناچاری در راه ماندند (همان، ص۳۱۹-۳۱۸).

در ادامه بحث قبل از اینکه وارد مقوله کرونا به صورت کلی جامعه شناسی شوم لازم می‌دانم تاریخچه مختصر از بیماری های واگیردار را بیان کنم که به درازای تاریخ بشر بسیاری از جمعیت جهان را از بین می‌برد و پیامدهایی چون مثلاً طاعون بذر رنسانس را در غرب کاشت و یا در بحث بیماری وبا در اواخر قاجاریه و واکنش‌های منور الفکران ایرانی باعث تقویت انجمن‌های مخفی انقلابی و انقلاب مشروطه در ایران در سال ۱۲۸۴ در تهران شد.

 اما، طاعون وحشتناک یا مرگ سیاه که در قرن چهاردهم میلادی چنان ابعاد وحشتناک به خود گرفت که یک منطقه از جهان از آن بی‌نصیب نماند، در سال ۱۳۴۶ میلادی (نیمه های قرن چهاردهم میلادی) شایعه ظهور طاعون خانمان‌سوز در چین پدید آمده و بعد از راه تاتارستان یعنی آسیای میانه به هند، ایران، بین النهرین، سوریه و مصر رسید، تمام آسیای صغیر را فرا گرفت.

می‌گویند ابعاد چنان بود که هند از سکنه خالی شد و اجساد مردگان همه جا را فرا گرفته بود.

با کشتی هایی که بازرگانان و کالاهای شان را به اروپا می برد، این بیماری به ایتالیا رسید و در سال ۱۳۴۸ میلادی طاعون از طریق باز هم دریا از بندر مارسی وارد فرانسه شده، به شمال آفریقا می رسد.

این  بیماری بنیان برافکن به وسیله کشتی های دریایی تمام جهان را فرا گرفت اسپانیا، فرانسه، ایتالیا، سپس جنوب انگلستان و سر از سوئیس درآورد و مجارستان و تا نیمه‌های ۱۳۵۰ میلادی بیشتر خاک اروپا را فرا گرفت، به گونه ای که جمعیت شناسان به این نتیجه رسیدند که یک سوم دنیا بر اثر این بیماری از بین رفتند.

مورخان شرایط آن روزگار را چنین آورده اند:

«گویی سراسر جهان در چنگال شر گرفتار آمده است» یا دیگری آورده است «این روزها، خاکسپاری بدون گریه است و عروسی بدون خنده».

یکی از شهرهای ایتالیا که در این بیماری در آن اوج فاجعه را می توان تصور کرد، شهر سی ینا بود که تا امروز به خاطر نیمه کاره ماندن کلیسای جامع آن که در آن زمان در حال ساخت بود و بخاطر اینکه طاعون نیمی از جمعیت شهر را از بین برد و معماران و کارگران باقی مانده دچار افسردگی و دل شکستگی شده بودند، ساختمان را نیمه کاره رها کرده و  یادگاری از آن شبیخون را می توانیم تا به امروز به عنوان گواه زنده  سال های طاعونی را ببینیم.

یک رویدادنگار سی ینایی از هراس اجتماعی مردم از طاعون چنین آورده است:

«پدر از فرزند دوری می جست و زن از شوهر و برادر از برادر، چون گویا طاعون با نفس و نگاه نیز منتقل می‌شود، آن ها می مردند و کسی نبود که به خاطر پول یا رفاقت مرده ای را دفن کند، من آن انیولودی ملقب به فربه، پنج فرزندم را با دستان خود به خاک سپردم و بسیاری دیگر نیز چون من چنین کردند».

اهالی اسکاندیناوی معتقد بودند؛ دختر طاعون به شکل جهان مردهای برمی خیزد و به پرواز در می آید خانه همسایه را آلوده می کند یا مردم لیتوانی می گفتند: این دختر از لای در یا پنجره دستمال سرخی را تکان می دهد و طاعون را به داخل دعوت می کند.

لذا می بینیم که جوامع و فرهنگ های مختلف در  بحران طاعون هم با باورهای خود به افسانه و داستان سرایی نیز پرداخته اند … و البته در تلاش برای رهایی و زنده ماندن.

در روزگار طاعون که پزشکان از درمان ناتوان شده بودند، تنها کاری که از دستشان بر می آمد را به مردم گوشزد می کردند؛ مواد خوشبو بسوزانند، از ضماد داغ یا سرکه و گلاب برای شستشو دست ها و بینی استفاده کنند، از هیجان بپرهیزند، عصبانی نشوند، ورزش ملایم دور از باتلاق انجام دهند، که می بینیم به دستورات علمی امروز یعنی قرن بیست و یکم نزدیک هستند، چون استفاده از سرکه و گلاب برای شستشو کف اتاق ها، دست و بینی و غیره.

در بسیاری از شهرهای اروپایی در سال های طاعونی قرنطینه شد مثلاً در یکی از شهرها به نام پیتزا که شهر طاعونی شده بود، مقامات شهر همسایه به نام پیستویا اعلام کردند شهروندانی که برای ملاقات یا معامله به شهرهای مبتلا رفته‌اند، حق بازگشت ندارند و ورود پشم و کتان به شهر ممنوع شد، یا حاکم و شورای شهر ونیز دفن اجساد در عمق کمتر از ۲ متر را در جزایر ممنوع و خدمات قایقی رانی ویژه ای برای انتقال مردگان وضع کردند.

پاندمی طاعون در اوضاع اجتماعی بشر آن روز و سبک زندگی و مناسبات انسانی و اجتماعی او تغییراتی ایجاد کرد.

مثلاً نویسنده‌ای به نام سیمون دوکووینو معتقد بود که طاعون در اخلاق تاثیر منفی به جا گذاشته و تقوا را در جهان تنزل داده، اما ژیل لی موزی بر اساس واقعیات معتقد بود، اخلاق عمومی رشد یافته است، چرا که بسیاری از مردان که زن موقت داشتند طبق مقررات آنها را به عقد دائم خود در آوردند، قمار و ناسزاگویی کاهش یافت، تاس سازان برای ذکرگویان تصمیم می ساختند، که البته در ادامه می‌گوید به واسطه یتیم شدن بسیاری از زن ها، بعضی ها سعی کردند با آنها ازدواج کنند که به مال و مکنتی دست یابند، ریخت و پاش ها و اسراف بعد از آن بسیار شد، به گونه‌ای که شهردار سی ینا قوانین ضد اسراف خود را بار دیگر برقرار ساخت، و همچنین طاعون موازنه ثروت بین ارباب و رعیت را به نفع رعیت تغییر داد، چرا که نیروی کار نبود و اربابان مجبور بودند از یک یا دو سال زمین را ببخشند تا کشت زمین هایشان متوقف نشود.

موج مرگ از میزان تولید کاست و در نتیجه کالاها کمیاب شد و قیمت ها بالا رفت و در سال ۱۳۵۰ میلادی قیمت گندم در فرانسه ۴ برابر شد، کمبود نیروی کار به بزرگترین اختلال اجتماعی ناشی از طاعون مجال بروز داد و آن هم مطالبه دسته جمعی مزد بیشتر توسط روستاییان بود.

خلاصه اینکه مناسبات اجتماعی و انسانی را دستخوش تغییر فراوانی کرد و به زعم باربارا تاکمن طاعون باعث نگرانی و نومیدی شد، پیوندهای دیرین گسسته شد و خصومت ها در جامعه زیاد شد، طاعون یا مرگ سیاه معادل جنگ جهانی اول تلفات داد، بگونه ای که پنجاه سال طول کشید تا آثار روانی اش به وضوح نمایان شد.

و اما اپیدمی ها در ایران؛ 

بیماری های واگیردار در کشور خود ما که منظور ما از عهد قاجاریه به این سو است، به واسطه عدم گزارش های شفاف (و البته در مقایسه با غرب، این تفاوت که در غرب هم  بخاطر وجود افراد باسواد و هم دوران شکوفایی و پیشرفت، پژوهشگر می تواند بر صدر و ذیل مسئله مورد بحث اشراف لازم را پیدا کند) اطلاعات ما کامل نیست و همین اطلاعات که البته ذی قیمت است هم از سفرنامه ها و گزارش‌های سفیران، گردشگران، پزشکان دربار و رویدادنگاران غربی به دست ما رسیده است.

مثلاً یکی از پزشکان دکتر یاکوب پولاک اتریشی که در سفرنامه خود در عهد ناصری مطالب ارزشمندی از همه گیری بیماری ها آورده است است و از بیماری هایی چون سرخجه، آبله، سرخک، مخملک، جذام، اسهال، وبا، سیاه سرفه، سل و غیره نام برده است.

وی  به پیامد شیوع چنین بیماری هایی بر کاهش جمعیت و کندی رشد جمعیت ایران بسیار تاکید کرده است.

دکتر پولاک می گوید: انواع بیماری ها در اینجا کمتر از اروپاست، اما در عوض هر بیماری تعداد بسیار بیشتری را دچار می سازد و در اینجا با یک مقایسه ما می توانیم متوجه شویم به خاطر اینکه در اروپا شهرنشینی رشد یافته و تراکم جمعیت بالاست؛ بیماری های بیشتری شیوع اما به واسطه اینکه علم پزشکی رشد داشته و در غرب با رشد علم شیمی دارو از حالت کالای لوکس خارج شده و در دسترس مردم قرار می گرفت، مرگ و میر از طریق بیماری‌ها کمتر می‌شد.

 یکی دیگر از خارجی هایی که از آن دوران گزارش آورده است وزیر دارایی ژاپن در ۱۸۸۰ میلادی به نام فورو کاوا که سفرنامه خود را به نام سفرنامه فورو کاوا در بازدید از ایران نوشته است:

از بیماری های بومی در ایران تب نوبه است که راه فرار از آن رفتن به ولایات دیگری است، وی همچنین وبا را بیماری شایع ایران می داند که می گوید چند سال پیش گویا مردم بسیاری از وبا در ایران مرده‌اند.

در گزارش‌های اولین ورود وبا در ایران در زمان قاجاریه به پادشاهی فتحعلی شاه می رسد، کولرا که به وبای هندی یا آسیای معروف بود، شناسایی شد و در سال ۱۲۳۶ قمری پس از اینکه کلکته و بمبئی و دهلی را فراگرفت از راه مسقط و از طریق خلیج فارس به ایران رسید و دو سوم جمعیت شیراز را از بین برد (چراکه استان فارس از دیرباز با حوزه خلیج فارس ارتباطات تجاری و آمده شد زیاد داشت که تا امروز هم شاهد هستیم، بسیاری از خانواده های لاری شیرازی و جنوب کشور در کشورهای حوزه خلیج فارس ساکن شده‌اند)، تا پاییز سال بعد ده‌ها هزار نفر از ایران توسط وبا از بین رفتند از ۱۲۰۰ شمسی تا ۱۲۳۵ هشت بار وبا به صورت مهلک و چون شبیخون بر مردم ایران وارد آمد که باعث شد جمعیت بسیاری از مردم ایران از بین بروند که البته بعد از آن نیز هر چند سال وبا که به عنوان بیماری بومی در ایران خوش کرده بود، بخشی از مردم را به کام مرگ فرو می‌برد.

در ۱۲۶۹ شمسی یکی از پاندمی های بزرگ وبا در جهان به ایران رسید که به گفته دکتر تولوزان پزشک دربار ناصری می‌گوید:

در مدت ۳۰ سال که من در ایران بودم این سخت ترین و گسترده ترین وبایی بود که شاهدش بودم.

و باز در دوران قاجار در ۱۲۹۷ شمسی همزمان با جنگ جهانی، آنفولانزای اسپانیایی به ایران رسید که بنا به نوشته ها و منابع بالغ بر پنجاه میلیون نفر را در جهان از پای درآورد، این پاندومی از سه مسیر در ایران وارد و شایعه شد؛ به واسطه روس ها از عشق آباد به مشهد، و از باکو به انزلی و همچنین از دو ناحیه بندرعباس و بوشهر در جنوب و از طریق بین النهرین در غرب به کشور ما وارد شد.

این نیروهای روس، بریتانیا و عثمانی بودند که این بیماری را وارد کردند.

این  پاندمی ۱۰ تا ۲۰ درصد جمعیت ایران را به کام مرگ کشاند.

همانطور که عرض کردم در انتقال بیماری ها مهاجرت ها، تجارت، جنگ ها و همچنین مسافران و زوار عامل شیوع بیماری های واگیر در جهان بودند.

اما، کرونا ویروس یک پدیده چند وجهی بود که به عنوان ابر بحران در روزگار ما به عنوان امری فراتر از مسئله ای پزشکی، ساحت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حوزه ارتباطات بین الملل را نیز متاثر کرد و اندیشمندان علوم انسانی و علوم شناختی و حتی متفکران دانش های تمدنی و فلسفه تاریخ را در کنار فعالان و متخصصان حوزه رسانه به خود مشغول کرده است.

مسئله اجتماعی که اندیشمندان نامدار هر کدام به شکلی درباره آن نظر داده‌اند.

اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصر در مورد کرونا می گوید:

ما به یک فاجعه نیاز داشتیم تا به یک جامعه جایگزین بیاندیشیم، بدون فاجعه قادر نبودیم در مورد مسائل اساسی جامعه بازاندیشی کنیم.

یورگن هابرماس در مصاحبه ها و صحبت هایش در مورد کرونا می گوید:

ویروس کرونا آگاهی انسان را نسبت به نادانی خود افزود و به عبارتی ویروس کرونا بسان والدینی که کودک خود را به خاطر عملی ناشایست به اتاقش می فرستند تا در را به روی خود ببندد و به کارهای خود فکر کند

کند جامعه و در دنیای شلوغ و پر از مخاطرات مجالی برای تعامل کردن، بیابد. در عصر جدید به ویژه بعد از انقلاب صنعتی همانطور که مسائل و آسیب‌های بروز و ظهور کردند که قبلاً وجود نداشت، بیماری‌هایی نیز بروز و ظهور کرد که قبلاً به این گستردگی نبود.

اولریش بک فیلسوف جامعه شناس آلمانی معاصر  از جامعه پر از مخاطره یا ریسکی صحبت کرده است.

جامعه ای که در آن نگرانی افراد از آفات و بلایای طبیعی به سمت مخاطرات ناشی از فعالیت های انسانی که اغلب شکل جهانی و اپیدمیک دارند، می رود.

به تعبیر بک که واضح این نظریه است؛ اگر قوه محرکه جامعه طبقاتی و صنعتی در این شعار خلاصه می‌شد که «گرسنه‌ام »، شعار جدید این است «می ترسم» یا «نگرانم».

به عبارتی، در جامعه طبقاتی سابق، مسئله داشتن سهمی از درآمدها و مزایای اجتماع و برابری یا نابرابری آن بود، اما ایده محوری و مرکزی کنونی ایمنی است و هر کسی می کوشد از مخاطرات و ریسک ها ایمن بماند.

ویروس کرونا به صورت کلی تاثیرات و پیامدهای مختلفی را بر جهان امروز داشت، به گونه ای که بسیاری از اندیشمندان از جهان ماقبل کرونا و مابعد کرونا صحبت می کنند.

آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل، بحران کرونا را بعد از جنگ جهانی دوم بزرگترین بحران جهان خواند، بحرانی که نظم بین الملل، نظم جوامع و زندگی را تحت تاثیر قرار داد.

 ماهیت این بیماری باعث شد که چالش های نظام های بهداشتی همگانی مشخص شود و اینکه علیرغم سرمایه گذاری های دولتی و آنچه به عنوان سیستم بهداشت و درمان می‌بینیم همچنان بسیاری از افراد از دسترسی به مراکز درمانی و مراقبت‌های بهداشتی محرومند.

تاثیرات و پیامدها و درس‌های کرونا

در این یادداشت که فرصت قلم زدن برای تمامی تاثیرات و پیامدها نیست، سعی کرده ام به صورت خلاصه به تاثیرات پیامدها و درس‌های کرونا بپردازم.

به صورت کلی تاثیرات و پیامدهای کرونا را می توان به طور خلاصه در بُعد اجتماعی چنین آورد:

تولید وحشت و هراس اجتماعی، کاهش روابط اجتماعی، درد و رنج حاصل از بیماری خود و اطرافیان، انزوای بیماران و خانواده ها، ایجاد فاصله اجتماعی، ابهام و سردرگمی، سلب آزادی فردی، روزمرگی این ایام، ناامیدی، حذف نشاط و شادی از جامعه، تغییر در مفهوم مرگ و بروز آسیب های اجتماعی مثل مصرف مشروبات الکلی، اعتیاد و مواد مخدر، مشاجرات خانوادگی، جرم و بیکاری هایی که منجر به بزه و آسیب های فراوانی شدند.

اما، کرونا علیرغم این همه آسیب های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، ما انسان‌ها را به تعامل واداشت و نکاتی مهم را به ما گوشزد کرد که علیرغم غرور ما در قرن بیست و یکم، هنوز درک ما از جهان از طبیعت، از جامعه، از اقتصاد و سیاست بسیار کم است و اینکه بشر گمان می‌کرد برای هر مسئله‌ای برنامه‌ای دارد این سیاست‌ها و برنامه‌ها می‌تواند اشتباه باشد و اینکه بسیاری از رهبران جهان گمان می‌کردند با برنامه‌های خود برای جهان از پیش نقشه کشیده اند و می توانند با این نقشه های از پیش تعیین شده، جهان را به سر منزل مقصود برسانند، با این پریشان خاطری که کرونا در همه ابعاد به وجود آورد چنین تفکراتی به چالش کشیده شدند.

البته این خود بسیاری درس برای بشریت دارد که ضمن توجه به مدیریت بحران و آمادگی لازم برای هرگونه مخاطرات، هم به دولت بهینه نیازمندند و هم به بخش خصوصی قدرتمند و مصداق هر چیزی به جای خویش نیکوست، در دولت های اقتدارگرا که کمتر به جامعه مدنی توجه می شود در چنین شرایطی با تمام وجود می فهمند که به تنهایی قادر به حل مشکلات نیستند و بدون جامعه شکست می خورند و اقتدار را هم که داشتند از دست می دهند.

دولت ها نیازمند جامعه مدنی اند از آن سو، جامعه مدنی هم فرصت می کند و این بحران‌ها توانمندی و صلاحیت و کارآمدی خود را نشان بدهد .

لذا بایستی احتمال شرایط بحرانی را برای همه اوقات پذیرفت و بودجه‌ای را برای چنین شرایطی پیش بینی کرد.

مقوله دیگر، اینکه جهان خانه ماست و جای زندگی کردن ما، البته مواردی قبل از کرونا چون سیل، گرمایش زمین، آلودگی هوا در قرن بیست و یکم، بشر را به تامل واداشت که نگاه و فهم پوزیتیویستی از جهان فاجعه آفرین است، نمی‌شود که جز با منطق سود و زیان و بُرد خود ما به طبیعت نگاه کنیم و انتظار هیچ گونه واکنشی از طبیعت نداشته باشیم.

انتظار می رود، ما نسبت به زیست جهان توجه بیشتری داشته باشیم و بدانیم که مخاطرات بی تفاوتی بسیار سنگین است.

در این شرایط کرونایی، بسیاری از نواقص زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما بیرون زد.

نابرابری، کمبودهای بودجه درمانی و مشکلات ساختاری بهداشتی و درمانی، و بی‌توجهی به قشرهایی چون پرستاران، بی توجهی به طبیعت، فساد، منفعت طلبی، مصرف گرایی، تعصبات بی جا، جاه‌طلبی سیاسیون و دیگر افراد، از مواردی بود که در دوران کرونا ما به آنها پی بردیم .

اما با بروز و ظهور کرونا ما شاهد شروع یک هم اندیشی برنامه ریزی نشده و بدون توافق قبلی در سطح بین المللی بین جهانی آن بودیم و واقعی ترین تضارب افکار شکل گرفت.

از دانشمندان و اساتید صاحب کرسی مراکز علمی تا مردم کوچه و بازار، با توجه به دسترسی به شبکه‌های اجتماعی چون اینستاگرام، فیسبوک و توییتر را به سهم خودم هم می‌پنداشتند، به اشتراک می گذاشتند و در این شبیخون کرونا ما شاهد متن ها، مقاله ها و یادداشت‌هایی بودیم که می‌توان گفت متعلق به هیچ فرد خاصی نیست و محصول تفکر و تعامل فکری جهانی در گستره فضای مجازی است.

از نکات مهم در دوران کرونا، مقوله استفاده درست و یا بهتر بگویم سواد رسانه‌ای بود.

 نکته‌ای که در این باره یونس خوب به منظور مقابله با شبه علم و جلوگیری از مولفه‌های غیرعلمی و اخبار نادرست وارد میدان شد و اعلام کرد یونسکو در ترویج علم به منظور مقابله با شبه علم اخبار غیرعلمی و باورهای غلطی که این روزها پیرامون کرونا ویروس جدید در جامعه منتشر شده، پویشی را به نام «علمی شو» راه اندازی کرده است و اینگونه دعوت کرده است:

«با کمال احترام از حضرتعالی تقاضا می شود با تولید و ارسال پیام های کوتاه صوتی تصویری و متنی در راستای جایگزینی اندیشه و رفتار صحیح علمی در جامعه به جای هراس از این بیماری ما را یاری فرمایید» و در ادامه ایمیل، اینستاگرام و تلگرام را نیز معرفی کرد.

لذا در اینجا می بینیم که نیاز به سواد رسانه ای در قرن ۲۱ در دوران کرونا، بیش از پیش ضرورت خود را نشان داد.

تجربه بیماری ویروسی کرونا، لااقل این را روشن کرد که ضعف تاب آوری اجتماعی و سازمانی از عوامل بزرگتر شدن و آثار تخریبی بحران کرونا و یا هر بحرانی است.

اگر به شاخص های آن و راهکارهای رفع نارسایی های تاب آوری و اجرای پروژه های توانمندسازی حکومت و جامعه توجه نشود، در بحران دیگری ممکن است، گرفتاری بیشتری نصیب سیستم و جامعه شود و با چالش‌های بزرگتر و سهمگین تری روبه رو شویم.

کرونا در این مدت یک سال بر ابعاد مختلف زیست جهان ما و سبک زندگی ما تاثیر گذاشته و ممکن است بسیاری از رفتارهای ماقبل کرونا، بعد از این به خاطره بپیوندد و تغییرات ماندگاری را ببینیم، همانطور که بسیاری نیز موقتی است.

اما، خصلت مثبت این ویروس به زعم هابرماس این بود که اندیشیدن را نزد همه جهانیان تقویت کرد.

نوع تفکری که تاکنون منحصر به کارشناسان بود، حالا نزد مردم عادی بیشتر شده، هر کس باید تصمیم بگیرد و دست به عمل بزند، آنهم با آگاهی از ندانستن.

منابع:

۱- ولایتی، علی اکبر (1396)، پزشکی در ایران پیش از اسلام و جندی شاپور، جلد چهارم، انتشارات موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی، چاپ اول.

۲- عالمگیر (1399)، کووید ۱۹ اسلاوی  ژیژک، ترجمه هوشمند دهقان، انتشارات صدای معاصر.

۳- شیرعلی، اسماعیل (1399)، کرونا؛ ویروسی سیاسی یا اجتماعی، انتشارات اندیشه احسان، چاپ اول.

۴- شاهنامه ابوالقاسم فردوسی (1393)، انتشارات پارمیس، چاپ چهارم.

۵- فصل نامه سیاست نامه، شماره ۱۴، سال چهارم، تابستان ۱۳۹۹.

۶- فصل نامه آگاهی نو، شماره ۱، سال اول، پاییز۱۳۹۹

۷- ماهنامه اندیشه پویا، سال نهم، شماره۶۶

۸- ماهنامه اندیشه پویا، سال نهم، شماره ۷۲

امیرحسین زندی دره غریبی

دکترای جامعه شناسی گروه های اجتماعی، مدرس دانشکده خبر، علوم انتظامی و استقلال اهواز

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا