بررسی جامعهشناختی سفر و الگوهای جابهجایی
کاهش انتشار گازهای گلخانهای به عنوان یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی جهان شناخته میشود.
مدلسازی گزینههای کاهش انتشار نشان داده است که پیشرفتهای تکنولوژیکی، اگرچه ضروری هستند، به تنهایی کافی نخواهند بود تا کاهشهای لازم در انتشار تجمعی CO2 از بخش حملونقل جادهای را فراهم کنند. تغییرات در رفتار سفر که احتمالاً میتواند زودتر به دست آید، نیز ضروری خواهد بود.
مداخلاتی که با هدف ایجاد تغییر رفتار در بخش حملونقل انجام میشوند، اغلب تلاش کردهاند تغییرات رفتاری و انتخابهای افراد را تشویق کنند (از طریق نوع ابتکاراتی که بهعنوان مثال در مطالعات Cairns و همکاران، ۲۰۰۸ و Graham-Rowe و همکاران، ۲۰۱۱ مورد بحث قرار گرفتهاند).
با این حال، این تمرکز ممکن است فرصت رسیدن به سطوح بالاتری از تحول را از طریق تغییر در سطوح نهادها و جوامع از دست بدهد — موضوعی که در جریان بررسی رفتار تغییر توسط مجلس اعیان بریتانیا مطرح شده است.
بهویژه در بحث تغییرات اقلیمی، جامعهشناسان به نحوهای که سیاستگذاران تلاش کردهاند رفتار را تغییر دهند، انتقاد داشتهاند. برای مثال، وب (۲۰۱۲) بیان میکند: «چارچوببندی مسئله بهعنوان یک موضوع اصلاح رفتارهای فردی بر اساس منافع شخصی، فهمهای جایگزین از جامعه بهعنوان یک دستاورد جمعی را پنهان میکند».
در همین حال، شوو (۲۰۱۰) درباره «آنچه به نظر میرسد یک شکاف عمیق بین سهم بالقوه علوم اجتماعی و مدلها و مفاهیم محدود شده تغییر اجتماعی است که در سیاستهای زیستمحیطی معاصر جای گرفتهاند» اظهار نظر میکند.

در این مقاله، ما تلاش میکنیم تا این شکاف ظاهری را از طریق یک مرور روایی از ادبیات جامعهشناختی در زمینه سفر و جابهجایی که بهطور مستقیمتری با سیاستگذاری و عملکرد حملونقل مرتبط است، پر کنیم.
برخی از مضامین و ایدههای کلیدی شناسایی شدهاند و ما دیدگاههایی را نیز مطرح کردهایم که نشان میدهد این ایدهها چگونه میتوانند درک کنونی ما از تغییر رفتار سفر – که از رشتههایی مانند روانشناسی و اقتصاد برگرفته شدهاند – را تکمیل یا حتی با آنها تناقض داشته باشند.
ما این مرور را بهعنوان پژوهشگران حوزه حملونقل انجام دادهایم که علاقهمند به بررسی این موضوع هستند که چگونه پژوهشهای جامعهشناختی میتوانند درک ما از سفر و جابهجایی، تدوین سیاستهای حملونقل و اجرای عملی آنها را تقویت، به چالش کشیده یا تغییر دهند؛ گرچه خودمان جامعهشناس نیستیم.

این مرور بر چهار محور کلی از ادبیات جامعهشناختی تمرکز دارد.
محور نخست، تمرکز بر «کنشهای سفر» بهعنوان واحدهای تحلیل است، نه صرفاً رفتارهای فردی.
محور دوم بر این ایده استوار است که ماهیت بنیادین جوامع و هویتهای اجتماعی بهگونههای مختلفی در حال تغییر است که این تغییرات بر شیوه سفر افراد و در نتیجه بر سیاستگذاری حملونقل تاثیر میگذارد. برای مثال، خودآفرینی هویت بهطور فزایندهای اهمیت یافته و نقش مصرف (از جمله سفر) بهعنوان ابزاری برای ساختن هویت، مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. همچنین، تغییر در ساختار خانواده و الگوهای زندگی تاثیرات مهمی به همراه دارد.
در محور سوم، جامعهشناسان موضوع وابستگی به خودرو را از جنبههای گوناگونی بررسی و تفسیر کردهاند، از جمله ابعاد اخلاقی، تجربی و عاطفی مرتبط با استفاده از خودرو؛ نقشهای نمادین آن در جامعهای که بهطور فزایندهای بر مصرف تاکید دارد؛ و نقشهای متفاوت آن در فرهنگهای مختلف.
محور چهارم، «پارادایم جدید جابهجاییها» به مسائلی مانند پیوند روزافزون میان سفر و فناوریهای نوین، و اهمیت محوری شبکههای اجتماعی در تعیین تصمیمات مربوط به سفر میپردازد.
در مجموع، شاید پیام کلیدی برای سیاستگذاری حملونقل در آینده این باشد که تشویق به سفر پایدارتر نیازمند ایجاد تغییراتی در زمینهای است که تصمیمات فردی در آن اتخاذ میشود (یا کنشها در آن اجرا میشوند) – امری که بهطور اجتنابناپذیر پیچیده و چندوجهی خواهد بود.

نکات برجسته
- ایجاد تغییر در الگوهای سفر نباید صرفاً بر انتخابهای فردی متمرکز باشد.
- سفر را میتوان بهجای رفتارهای فردی، در قالب کنشهای اجتماعی تحلیل کرد.
- تاکید اجتماعی بر خودآفرینی هویت، بر انتخابهای حملونقلی نیز تاثیرگذار خواهد بود.
- طرفداران شیوههای حملونقل غیرخودرویی باید با پیچیدگی کامل وابستگی به خودرو مواجه شوند.
- فناوریهای حملونقل و ارتباطات روزبهروز بهطور جداییناپذیری در هم تنیده میشوند.
منبع:
https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0965856414000202
Transportation Research Part A: Policy and Practice, volume 63, may 2014, page 107-117