جهانی شدن و زبان فارسی
پرسش این است که در این دنیای جهانی شده، آینده زبان فارسی و زبان های مشابه را چگونه می توان تصویر کرد؟
آیا گسترش زبان های جهانی، و در رأس همه آنها، زبان قدرتمند انگلیسی، زبان فارسی را تهدید می کند؟
آیا زبان ما در معرض خطر قرار دارد؟ آیا باید از آن محافظت کنیم؟ چگونه؟
آیا باید قاطعانه جلو ورود واژه های بیگانه را به زبان فارسی بگیریم؟
آیا باید از رشد و گسترش زبان های رقیب، به ویژه زبان انگلیسی در کشور خودمان جلوگیری کنیم تا زبان فارسی مجال رشد و بروز پیدا کند؟
آیا حوزه های وظیفه ای زبان فارسی و زبان های دیگر از هم تفکیک ناپذیر هستند یا متداخل اند؟
آیا گسترش یادگیری زبان های خارجی (به ویژه اروپایی) در ایران به نفع زبان فارسی است یا به حال آن مضر است یا تأثیری بر آن ندارد؟
البته پیش بینی آینده دشوار است. شاید روزگاری بیاید که همه مردم جهان به یک زبان سخن بگویند.
اما اگر به آنچه بر جهان گذشته است و آنچه از جلو چشمان ما می گذرد نگاه کنیم، به بقای زبان های ملی می توان امیدوار بود.
روزگاری در تمام جهان اسلام، عربی زبان غالب بود. همة ملت هایی که به خلافت پیوسته بودند، زبان های خود را از دست داده بودند. فارسی میانه هم از میان رفته بود.
علاوه بر اینکه زبان عربی زبان کسانی بود که عملاً بر ایران حکومت می کردند. عربی زبان آیینی بود که اکثر ایرانیان آن را پذیرفته و به آن دل بسته بودند.
زبانی که کلام خدا به آن زبان جاری شده بود. زبانی که احکام حکومتی را با آن ابلاغ می کردند.
زبان علم، زبان ادب و زبانی که از زبان های گوناگون جهان اسلام واژه قرض گرفته و فربه و دقیق شده بود و اتفاقاً در به معیارسازی آن ایرانیان فارسی زبان نقش درخور توجهی داشتند.
احتمالاً اقتدار زبان عربی در دنیای آن روز به مراتب بیش از اقتدار زبان انگلیسی در جهان امروز بود.
عربی، زبان دین و دنیا، آسمان و زمین، علم و ادب، شأن و منزلت بود. بیهوده نبود که حتی در قرن هشتم هجری حافظ می سرود:
اگرچه عرض ادب پیش یار بی ادبی است زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
با وجود این، زبان فارسی دری بر ویرانه های فارسی قدیم و با تغذیه از واژه ها و ریشه های عربی جوانه زد و بالید و استوار شد و هنوز هم به حیات خود ادامه می دهد.
آیا خود این تجربة شگفت انگیز از چگونگی پیدایی فارسی دری و بالیدن آن در جهان “پر از عربی” نمی تواند پاسخ پرسش ما را بدهد؟
فارسی زبانان چه کردند؟
آیا قاطعانه از ورود واژه های عربی به زبان فارسی ممانعت کردند؟ یا برعکس، انعطاف و نرمی به خرج دادند و تا می توانستند با استفاده از ریشه های عربی، فعل، و اسم و صفت مرکب ساختند؟
آیا مانع آموزش زبان عربی شدند؟ یا دستور زبان عربی را کامل کردند و عربی را به خوبی و به دقت فراگرفتند؟
البته نمی توان ادعا کرد که گسترش زبان عربی به نفع زبان فارسی بود و سلطه این زبان، فارسی را به ضعف واژگان و مشکلات دیگر دچار نکرد. اما این واقعیتی است که در هر منطقه ای که به جهان اسلام می پیوست، هم زبان عربی وارد می شد و هم فارسی.
وقتی طوفان می آید درختان سخت ساقِ انعطاف ناپذیر می شکنند، اما بید مجنون که تنی نرم دارد و انعطاف میپذیرد، جان سالم به در می برد.
راز بقای زبان های ملی در دنیای جهانی شده امروز ستیزه جویی با زبان میانجی منحصر به فرد آن، یعنی زبان انگلیسی، نیست.
راه حل همزیستی است.
پس با درس گرفتن از گذشته به این نتیجه می رسیم که راه حل بقای زبان های ملی، همزیستی با زبان های جهانی به ویژه انگلیسی، توسعه و به معیارسازی زبان ملی است.
اما آنچه امروزه در جهان می گذرد نیز درس هایی برای خود دارد.
درست است که زبان انگلیسی در همه جا رایج است و رایج تر هم می شود، ولی نفوذ این زبان همه حوزه ها را در برنمی گیرد. شهروند ایتالیایی که در شرکتی فراملیتی کار می کند، باید انگلیسی بداند و با انگلیسی کار کند. اما برای او مطالعه ادبیات و شعر ایتالیایی سرگرمی اوقات فراغت و کار دوم قلمداد می شود.
در عوض همکار آمریکایی او که معماری می خواند، مجبور است ایتالیایی یاد بگیرد، چون ایتالیایی زبان میانجی معماران جهان است.
گروه های قومی و ملیت های مختلف در حالی که برای ارتباط با مردم دیگر به انگلیسی روی می آورند، روز به روز بیشتر به زبان ملی و قومی خود علاقمند می شوند.
در قرن اخیر زبان های بسیاری که صورت مکتوب نداشته اند، با کوشش گویندگان خود به فهرست زبان های کامل دنیا اضافه شده اند.
در موارد بسیاری دولت ها به ناگزیر زبان اقلیت های قومی را به رسمیت شناخته اند (زبان تامی در سریلانکا و کاتالانی و باسکی در اسپانیا).
این دو روند در کنار هم در حال وقوع است: گسترش زبان های جهانی (به ویژه انگلیسی) برای برقراری ارتباط میان مردمی با خاستگاه های قومی و نژادی گوناگون، و رشد و تکامل زبان های ملی و بومی و قومی به منزله مبانی هویت افراد.
در کشورهای بزرگ چندقومی، به ویژه ایالات متحده، فزونی علاقه به زبان های قومی کاملاً مشهود است.
از آنچه آمد چنین نتیجه می شود که تعامل جهانی به نحو گریزناپذیری هجوم واژه های خارجی به زبان ملی را در بر دارد.
سیاست خلوص گرا و جلوگیری مطلق از وام گیری میان زبان ها، نه ممکن است نه مطلوب. به جای آن باید سیاست قرض گیری مدیریت شده را برگزید.
در این سیاست، هدف فربهی و کارآیی زبان است، نه دشمنی یا شیفتگی نسبت به زبان خارجی.
این سیاست جذب واژه خارجی را، وقتی به توانمندی و دقت زبان می افزاید، مجاز می شمارد.
ولی هرگاه نقشی در ارتقاء غنا و توانمندی زبان نداشته باشد و به دلایلی مثل شیفتگی به زبان های اروپایی یا عربی و از آن بدتر بخاطر ناتوانی فارسی زبانان بد آموزش دیده به یافتن معادل فارسی واژه جذب شده باشد، توصیه می کند که با استفاده از رسانه ها و آموزش رسمی با رواج آن مقابله شود.
اما، راه حل نهایی این است که فارسی زبانان با زبان خود خوب آشنا شوند و توانایی های آن را خوب یاد بگیرند و زیبایی هایش را حس کنند و البته درکنار آن زبان جهانی را هم درست یاد بگیرند [1].
زیرا کسانی که با پدیده ای تازه آشنا می شوند و به زیستن با آن پدیده عادت نکرده اند، از آن برای فخر فروشی استفاده می کنند، نه آن ها که با آن پدیده به خوبی آشنایند.
بنابراین، آن ها که خوب زبان خارجی و فارسی را یادگرفته اند، معمولاً از هر زبان در جای خود استفاده می کنند.
معرفی معادل های مناسب فارسی برای واژه های بیگانه، یعنی کاری که مترجمان و نویسندگان و فرهنگستان ها می کنند، کاری است لازم و مفید.
اما، اگر بخواهیم که مردم از این واژه ها استقبال کنند، باید آن ها را همزمان و یا در فاصله نزدیک با ورود واژه خارجی به زبان ملی ساخته و معرفی شوند.
به عنوان مثال می توان به واژه هایی مثل خودرو و رایانه اشاره کرد که درحالی که هم از نظر معنا و هم آواشناسی به درستی ساخته شده اند، اما از آنجا که بسیار دیرتر از ورود اتوموبیل و کامپیوتر به فارسی زبانان معرفی شدند، هرگز قبول عام نیافتند و برعکس واژه هایی مثل پوشک و خودپرداز، نرم افزار و بدافزار که به موقع مطرح شدند، قبول عام یافته اند [2].
با وجود این، نمی توان گفت که مسیر آینده زبان فارسی کاملاً هموار و بی خطر است.
رابطه زبان فارسی و زبان جهانی (که امروزه انگلیسی است)، تاکنون به شیوه ای بوده است که برخلاف نظر خلوص گرایان یا طرفداران فارسی سره خطری برای زبان فارسی محسوب نمی شده است.
این نوع رابطه را پیش از این، فارسی گویان با زبان عربی تجربه کرده بودند و همة زبان های زنده دنیا تجربه کرده و می کنند. ویژگی های این نوع رابطه را می توان چنین برشمرد.
نخست اینکه زبان فارسی هیچ تاثیری در سطح واج ها از زبان خارجی نگرفته است.
به سخن دیگر واج های واژه های خارجی که وارد زبان فارسی می شده اند با واج های نزدیک آن ها در زبان فارسی جابه جا می شده اند، به شکلی که واژه با آواشناسی فارسی دری امروز سازگار می شده است [3].
دوم این که اساس این رابطه بر وام گیری واژه [4] بوده است.
بدین ترتیب که وقتی پدیده نویی، مثلاً پدیده تکنولوژیک، رسم و شیوه زندگی و یا مفهوم علمی، سیاسی یا هنری نویی وارد فرهنگ می شده همراه با آن پدیده، واژه ای از زبان خارجی به واژگان مورد استفاده گویندگان زبان فارسی اضافه می شده و پس از تغییراتی در تلفظ برای سازگار شدن با آواشناسی زبان فارسی، توسط فارسی زبانان به کار می رفته است.
واژه هایی مثل تلویزیون، اتوموبیل، کنترل، لیبرالیسم، رمانتیسم، اسید، باز، موتور و تعداد بسیار زیادی واژهایی این چنین از آغاز آشنایی فارسی زبانان با جهان مدرن وارد زبان فارسی شده است.
برای برخی از این واژه ها، معادل های فارسی ساخته شده؛ برخی پذیرفته و با اقبال عمومی مواجه شده و برخی نه.
اما، حتا اگر برای هیچکدام از این واژه ها که به پدیده های نو اطلاق شده اند، هم معادل فارسی ساخته نمی شد، به زبان فارسی آسیب جدی نمی رسید و حیات آن تهدید نمی شد.
بویژه اگر در این وام گیری ها، از صورت های بسیط واژه خارجی استفاده می شد و در نظام اشتقاق زبان فارسی می رفت.
صدها واژه این چنینی همچون تلگراف زدن، کنترل کردن، درام نویس، آرماتوربند … زبان فارسی را غنی تر و در انتقال معنا توانمندتر ساخته است.
اما، در دو دهه اخیر در اثر بالا رفتن میزان تحصیلات، افزایش رفت و آمد شهروندان معمولی متعلق به طبقات متوسط و پایین به خارج از کشور و تاثیرپذیری ایرانیان داخل کشور از سبک سخن گفتن ایرانیان مقیم خارج، و همراه با آن گسترش وسیع استفاده از لپ تاپ، گوشی های همراه و انواع نرم افزارهای اینترنتی و تلویزیون های ماهواره ای علاقه و نیاز به یادگیری و استفاده از زبان انگلیسی را بشدت افزایش داده است.
اما، متاسفانه این آشنایی، نه در اثر آموزش درست زبان انگلیسی در مدرسه و دانشگاه، بلکه در اثر وررفتن و بازی کردن با ابزارهای دیجیتال شکل گرفته.
این ویژگی، در کنار ضعف آموزش زبان فارسی در مدارس و جذابیت غرب برای گروه هایی از جوانان منجر به پدیده ای شده است که بر خلاف گذشته رابطه ای میان زبان جهانی و فارسی ایجاد می کند که برای زبان فارسی خطرناک است و زبان شناسان اجتماعی آن را آغاز انحطاط زبان [5] می دانند.
انحطاط زبان با دو تغییر در زبان شروع می شود.
اول جایگزینی واژه [6] و دوم آسان سازی و تقلیل دستور زبان.
اولی به این معناست که گویندگان به دلایل گوناگون شروع به جایگزینی واژه های زبان ملی با زبان خارجی می کنند.
و دوم این که با آسان گیری دستور زبان و بی توجهی به آواشناسی از دقت و توانمندی زبان ملی می کاهند (فرگوسن، 72-73:2006 مک ماهون 1994، جونز 1998).
هرچند که سخن گفتن از آغاز فرایند انحطاط زبان فارسی، با توجه به این همه کار وکوششی که فارسی زبانان در تالیف و ترجمه علمی و ادبی و هنری انجام می دهند، اصلاً واقع بینانه نیست؛ اما غفلت از این تغییرات زبانی که در زبان گفتاری و اندک اندک نوشتاری نسل جدید فارسی زبانان مشاهده می شود هم نمی تواند واقع گرایانه باشد.
به عنوان مثال به جایگزینی تدریجی واژه تایم [7] به جای وقت و زمان که کاربرد وسیعی یافته و یا اصطلاحاتی مثل منشن کردن [8] به جای اشاره کردن، اکی ام به جای خوبم و ده ها واژه دیگر، می توان اشاره کرد که جای واژه های معمولی فارسی رایج تا چند سال پیش را گرفته اند.
نشانه دوم آغاز فرایند انحطاط زبان، آسان گیری و ساده سازی دستور زبان است که به شدت از دقت زبان کم می کند.
نمونه بسیار رایج آن که علاوه بر زبان گفتار با ورود نسل جوان به نویسندگان رسانه ها در رسانه ها هم دیده و شنیده می شود، حذف ترکیب “مالِ به اضافه ضمیر فاعلی” برای نشان دادن مالکیت و به جای آن استفاده از حرف اضافه “برای” است که کاربرد دیگری دارد.
مثلاً به جای جمله “این بسته مال من است” می گویند “این بسته برای من است”.
در حالی که در فارسی ترکیب مالِ به اضافه ضمیر فاعلی مالکیت را می رساند و نقش ضمیر ملکی را ایفا می کند.
درحالی که حرف اضافه ” برای” نشانگر حرکت چیزی یا کسی به سوی مرجعِ حرف اضافه است.
پس “این بسته مال من است” که معادل انگلیسی اش می شود: this pact is mine تعلق بسته را به من می رساند اما “این بسته برای من است” که معادل انگلیسی اش می شود this pack is for me بدین معناست که این بسته از جایی برای من ارسال شده است.
در واقع، این جمله حرکت بسته به سوی من را می رساند.
اما، در فارسی نسل جدید این تفکیک از میان برداشته شده و دقت زبان برای برای بیان موقعیت های مختلف رابطه میان بسته و من از میان رفته است، خوشبحتانه این پدیده در آواشناسی ملاحظه نمی شود. (برای تفصیل بیشتر، نک Ejlali.2017).
1– امروزه در برخی کشورها در مدرسه غیر از زبان مادری دو زبان خارجی یا حتا بیشتر می آموزند. مثلًا در کشور پرتقال، علاوه بر پرتقالی دانش آموزان هم فرانسه می خوانند، هم انگلیسی و البته کمی هم لاتین. در بعضی کشورها هم که چند زبان رسمی دارند، شهروندان ناگزیر باید بیش از یک زبان بدانند.
2- برای بحث مفصل درباره قواعد رواج معادل های واژه های خارجی در ایران و سوابق آن نگاه کنید به (اجلالی، 1382، 172-182).
3– بدیهی است که این تغییرات و سازگاری ها متناسب با ویژگی های آواشناسی زبان معیار فارسی و گویش های گوناگون فارسی اتفاق می افتاده اند و در گونه های مختلف زبانی ممکن بوده است که متفاوت باشند. مثلاً واژه دموکراسی در گونه زبانی معیار با کسره و درگویش کرمانی با ضمه دال تلفظ می شود.
4– به این عمل word borrowing و به واژه وام گرفته شده loan-word گفته می شود.
[5] language obsolescence
[6] relexification
[7]time
[8] to mention