عقلانی سازی
عقلانیت (یا همان عقلانی سازی) به عنوان یک نوع ایده آل و به عنوان یک نیروی تاریخی در بسیاری از نوشته های ماکس وبر وجود دارد.
وی توسعه اَشکال عقلانی را یکی از مهم ترین شاخصه های توسعه جامعه غربی و سرمایه داری می داند.
وبر اشکال سنتی و کاریزماتیک را غیرعقلانی یا حداقل غیرعقلانی می دانست که بر دین، جادو یا ماوراء طبیعی به عنوان راهی برای توضیح جهان اجتماعی تکیه دارند و اقتدار نیز می تواند از اینها ناشی شود. اینها ممکن است هیچ شکل سیستماتیکی از رشد نداشته باشند، اما بر بینش شخصی، مکاشفه، عواطف و احساسات تکیه دارند، ویژگی هایی که شکل غیرمنطقی دارند.
در مقابل، عقلانیت شامل مجموعهای از کنشهای اجتماعی است که بر اساس عقل یا استدلال، محاسبه، بهعلاوه تعقیب حسابگرانه منافع فرد اداره میشود.
عقلانیت بخش بزرگی از اقتدار عقلانی – قانونی را تشکیل می دهد و ویژگی های متعددی وجود دارد که وبر آنها را از جنبه های عقلانیت می داند.
اقدامات در حوزه اقتصادی یا در سازمانهای رسمی مانند دانشگاهها بیشتر این ویژگیها را دارند و بسیاری از آنها را میتوان مصداق عقلانیت دانست.
ماکس وبر برای عقلانیت اصول زیر را برمی شمارد.
قابلیت محاسبه:
نتایج را می توان با اتخاذ مفروضات و در نظر گرفتن روش هایی که به وسیله آنها به نتایج دست یافت، محاسبه یا تخمین زد. این امر به ویژه در موسسات رسمی یا در مشاغل بیشتر دیده می شود.
کارایی:
بازیگران اهداف مختلفی دارند و سعی می کنند بهترین وسیله را برای رسیدن به اهداف بیابند.
قابل پیش بینی بودن:
سازمان ها قوانین و مقرراتی دارند و بازیگران تابع ساختار و اختیار هستند. این، همراه با رویهها و اهداف تعیینشده، به این معنی است که نتایج کنش اجتماعی را اغلب میتوان پیشبینی کرد، شاید نه دقیقاً، اما مطمئناً احتمالات مرتبط با نتایج را میتوان پیشبینی کرد.
استفاده از فناوری غیرانسانی:
فناوری هایی مانند ابزار، ماشین آلات و فناوری اطلاعات، قابلیت پیش بینی را بیشتر می کنند. به این معنا که این فناوری ها با اهداف خاصی ساخته شده اند و تا زمانی که در دستیابی به اهداف مورد نظر کمک کنند، نتایج به طور کلی قابل پیش بینی هستند.
کنترل بر عدم قطعیت ها:
این هرگز نمیتواند کامل باشد، اما قوانین و روشهایی اتخاذ میشوند که با بسیاری از موارد احتمالی سروکار دارند. قوانین نه چندان برای برخورد با افراد یا شخصیتهای خاص تنظیم میشوند، بلکه سعی میکنند کلی باشند و با احتمالات گوناگون سروکار داشته باشند. اینها به نتایج اجازه می دهد تا در محدوده های خاصی محدود شوند و در نتیجه عدم قطعیت در مورد نتایج را کاهش می دهند.
اصول عقلانیت
این اصول عقلانیت را می توان در بسیاری از فعالیت ها و اقدامات در حوزه اقتصادی به کار برد و در آنجا بسیار توسعه یافته و قابل مشاهده است.
در جامعه مدرن، اصول مشابهی در بیشتر حوزه های دنیای اجتماعی، حتی از جمله مذهب، سیاست، اداره، ورزش و موسیقی پدیدار می شود.
سازمانها و اقداماتی که عقلانیت بر آن حاکم است ممکن است یک عقلانیت کلی برای کل سیستم ایجاد کند، اما این یک نتیجه ضروری نیست.
به عنوان مثال، مطالعات اقتصاد نشان می دهد که چه تعداد تولیدکننده که هر یک به طور منطقی برای به حداکثر رساندن سود خود عمل می کنند، ممکن است محصولات زیادی تولید کنند. اما، پیامدهای آن برای افراد درگیر در سیستمهای عقلانی رسمی ممکن است همیشه مطلوب نباشد.
وبر عقلانیت را برای کارآمدی سازمان ها ضروری می دانست و احساس می کرد که روند این است که عقلانیت ممکن است حوزه های بیشتر و بیشتری از جامعه را در اختیار بگیرد. در همان زمان، وبر می ترسید که این امر می تواند منجر به افزایش کنترل بر کنش فردی شود، کاریزما و سنت را خفه کند، و جایگزین های کمی برای کنش خلاق انسانی بدهد.
منبع:
Autor: Paul Gingrich