علمی توصیفی

شرایط اجتماعی چگونه است؟ از منظر چند جامعه شناس

به منظور بررسی شرایط اجتماعی، ابتدا از نظرات گیدنز، میشل فوکو، دانیل بل، مانوئل کسلز در خصوص بیان شرایط اجتماعی جامعه مدرن و شناخت و معرفت نسبی به وضعیت جامعه کنونی استفاده شده است.

بر اساس نظریه آنتونی گیدنز جامعه شناس معاصر، جامعه مدرن جامعه نظارت و کنترل است.

از جاکندگی محلی و زمانی که با دستاوردهای نوین الکترونیکی و کامپیوتری فراهم گردیده است.

سیالیت و انعطاف پذیری خاصی را ایجاد نموده که موجب ملاحظات و تشدید پیش بینی پذیری برنامه های کشوری شده است.

کنترل و نظارت لازمه جامعه و ضرورت حیاتی بقای آن قلمداد گردیده و بنابراین امنیت وجه خاص و ویژه ای یافته است.

از جانب دیگر، با برخورداری از دستاوردهای نوین صنعتی و تجهیز سیستم های کنترلی به ابزارهای کارآمد چون دوربین ها، و در سطح نظامی تسلیحات ماورای کنترلی باعث ایمنی بخشی در سطح کلان جامعه شده است (گیدنز، 1377).

پس می توان استدلال نمود که کنترل و نظارت ضامن ایمنی و آسودگی خیال خواهد بود.

گیدنز تاکید می کند علیرغم چنین شرایط کنترلی، افراد جامعه در زندگی روزانه با خطرات و مخاطرات دسته و پنجه نرم نموده و آسودگی خیال آنان فراهم نیست.

خطر با زندگی مدرن در آمیخته است، گرچه نوع خطرات و ابعاد آن تفاوت چشمگیری با گذشته دارد. گیدنز در ادامه خاطر نشان می نماید که این امر در مورد جوامعی صادق است که توانسته اند به سطح قابل قبولی از توسعه دست یابند.

در این صورت خطرات از وجه طبیعی و زیست محیطی، خشونت های فیزیکی، ملموس، عینی و در قالب جنگ خارج شده و ابعاد اجتماعی و انسانی به خود گرفته است که در تقسیم بندی اجتماعی در موقعیتی بالاتر قرار دارند و ابعاد سیاست گونه را شامل می گردند.

در این راستا، او با طرح سبک های زندگی و سیاست زندگی، بر تدابیر اندیشمندانه و تمهیدات سیاست مدارانه برای زندگی تاکید نموده و آن را لازمه امنیت زایی برای افراد می داند.

انتخاب سبک زندگی امکانات زندگی فرد را تعیین می نماید و سیاست زندگی بر علائق و انگیزه های فردی مبتنی است و شکوفایی هویت او را فراهم می نماید، دستیابی به این دو حوزه شخصی و فردی در سایه توانمندی فردی فراهم می گردد.

توانمندی که با تحقق امنیت وجودی عجین است. گیدنز به امنیت وجودی پرداخته و آن را هسته تشکیل شخصیت قلمداد نموده است و آن را پایه برخورداری از هر نوع دیگر امنیت می داند (گیدنز، 1378).

بنابراین، تاثیر کنترل به حسب مقتضیات افراد تفاوت می پذیرد.

چنان که هر چه از فضای انتخاب سبک زندگی به سوی سیاست زندگی جهت گیری شود، سیستم های نظارتی برای تحقق ایمنی ناکارآمدتر خواهند بود، و چند جانبه نگری و پذیرش قواعد، معیارها و هنجارهای رفتاری متفاوت ممکن خواهد شد.

افراد از پذیرش بیشتری نسبت به یکدیگر برخوردار خواهند بود و در درک تفاوت ها دارای قابلیت بیشتری هستند، در حالی که در انتخاب سبک زندگی رقابت و قدرت مستولی شده و یک جانبه نگری غلبه می یابد (گرگور، 1380: 90-41).

بنابراین می توان مطلب را به این شرح بیان داشت: افرادی از جامعه که درگیر انتخاب سبک زندگی هستند، و در عین حال بر نوع خاصی از سبک زندگی تاکید دارند و یک جانبه نگری را پیشه نموده اند، بر ابزارهای کنترلی بیشتر تاکید دارند، در حالی که افرادی که دغدغه انتخاب سیاست زندگی را دارند و از قابلیت چند جانبه نگری برخوردارند، بر ابزارهای کنترلی تاکیدی نداشته و کسب فرصت ها و امکانات را برای تحقق شکوفایی خویش عامل کلیدی ایمنی و رهایی از نگرانی و اضطراب در نظر می گیرند.

از سوی دیگر، میشل فوکو قائل به شناسایی ارتباط تنگاتنگ بین کنترل، قدرت و دانش بود.

او می دانست که جامعه تنها زمانی می تواند از ویژگی های خاص خود حفاظت نماید که قادر به کنترل مستمر افراد جامعه باشد.

ضامن کنترل و نظارت بر جامعه را قدرت قلمداد نموده است که با افزایش حوزه علم از وجه سخت، خشن، غیر انسانی به شکل قدرت مشرف به حیات در آمده است.

کنترل شکل نامحسوس و ابعاد عمیق تری از حیات را در بر گرفته است (دریفوس، 1376: 260- 233).

پس می توان نتیجه گرفت تمایزی آشکار بین ایمنی ناشی از کنترل های محسوس و نامحسوس وجود خواهد داشت.  

میشل فوکو از قدرت مشرف به حیات سخن گفته است.

او معتقد است برای یکه تازی قوانین علمی و سلطه گری بر جهان ابزارهایی لازم است.

قدرت یکی از ابزارهای انکار ناپذیر در این راستا می باشد.

جریان گرفتن قدرت در چهره های جدید اجتماعی مدیون ابزارهای نوین قدرت است که از قالب سخت به نرم تغییر یافته است.

قدرت نرم به همراه تکنیک های جدید نامرئی کنترل به پیشرفت و موفقیت سلطه گری دامن زده است.

به گونه ای که شرایط کنترلی غیر خشونت آمیز و نامحسوس گردیده و ایمنی پیامد مشروع آن قلمداد گردیده است (کلگ، 1379: 273- 266).

او این موضوع را نیز بر  پایه تئوری انضباط مجدداً مطرح نموده و معتقد است انقیاد از شکل تن و فیزیک به شکل روانی و شخصیتی در آمده است (فوکو، 1378).

دانیل بل با طرح جامعه فراصنعتی، به نقش عمده مشاغل خدماتی که با افزایش بهره وری ظهور یافته، اشاره نموده است و معتقد است ابعاد فراصنعت گرایی به کاربرد فزاینده اطلاعات انجامیده است.

اطلاعات به جهت سیالیت خویش انحصار و محدودیت را در هم شکسته و در قالب منطقه یا محله خاص باقی نمی ماند.

از اینرو، آگاهی به خطرات و آسیب ها منحصر به یک موقعیت مکانی نبوده و شناخت خطرات و تهدیدات در پهنه وسیعی توزیع می گردد.

بنابراین، می توان گفت افرادی که در مشاغل اطلاعاتی مشغول هستند، احتمالاً درک بیشتری از خطرات و تهدیدات دارند.

بنابراین، ایمنی آنان تحت تاثیر میزان اطلاعات دریافتی آنان قرار دارد.

از سوی دیگر، بل ادعا می کند برخلاف جامعه صنعتی که بازی بر علیه هستی مصنوعی بود، در جامعه فراصنعتی زندگی بازی میان اشخاص است، در این حالت آنچه به حساب می آید، نیروی عضلانی غیر ماهر یا انرژی نیست، بلکه اطلاعات است (وبستر، 1383: 81).

بازی میان اشخاص بازی است که اطلاعات در آن سرمایه ای اساسی است. بانکداران، مدیران، روانپزشکان و غیره مشاغل خدماتی هستند که مبتنی بر اطلاعات می باشند.

با افزایش این حرف، جامعه تغییرات کیفی تعیین کننده ای را از سر می گذارند.

حرفه ای ها به برنامه ریزی گرایش دارند و دور اندیشی را جایگزین دست های پنهان می کنند و به اداره جامعه شناسانه یعنی رسیدگی به نیازهای جامعه بیشتر علاقه نشان می دهند.

مانوئل کاستلز ضمن تفکیک شیوه تولید سرمایه داری (شیوه سازماندهی جوامع) و شیوه توسعه (ابزارهای نیل به بهره وری) بر فرایند اطلاعاتی به عنوان ویژگی عصر حاضر تاکید نموده و بر اساس آن به بررسی ساختار طبقاتی در شهر اطلاعاتی می پردازد.

او بیان می کند در حالی که کلان شهرها افزایش حرفه های اطلاعاتی را همراه با کاهش تعداد افراد کارگر ایجاد کرده اند، همچنین رونق اقتصادی و بالندگی قابل توجهی را در مشاغل خدماتی کم درآمد، کم مهارت، بدون نیاز به تحصیلات مانند نظافتچی، مستخدمان هتل ها، پرستاران کودک، آموزگاران خصوصی، کارگران فروشگاه ها را ایجاد نموده اند.

بنابراین، شاهد رشد طبقه ضعیف هستیم که نیازمند قرار گرفتن در کنار طبقه مدیریتی حرفه ای بالنده در شهر اطلاعاتی است.

کاستلز معتقد است آنچه اکنون در حال گسترش است شهری است که با دو قطبی شدن مشخص شده یا شهری دوگانه است که در آن بدون اغراق دارای گروهی از افراد طبقه پایین شدیداً محروم و گروه دیگر نخبه در حرفه های اقتصاد اطلاعاتی و مرفه هستیم (وبستر، 1383: 426).

پس می توان نتیجه گرفت که در سایه آمیزش و مراودات دوستانه بین گروه های اجتماعی مختلف، همچنین بالا بردن تحمل گروه ها نسبت به تفاوت های هنجاری و قواعد رفتاری، لازم است به کیفیت شرایط اجتماعی نظر داشت.

منابع

– دریفوس، هیوبرت/ رابینو، پل، میشل فوکو؛ فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک، حسین بشیریه، تهران: نشر نی، 1376

– رابرتسون، رونالد، جهانی شدن؛ تئوریهای اجتماعی و فرهنگ جهانی، کمال پولادی، تهران: نشر ثالث، 1382

– فوکو، میشل، مراقبت و تنبیه؛ تولد زندان، نیکو سرخوش/ افشین جهاندیده، تهران: نشر نی، 1378

– کاستلز، استفان/ دیویدسون، آلیستر، مهاجرت و شهروندی، فرامرز تقی لو، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی،1382

– کلگ، استوارت، چهارچوبهای قدرت، مصطفی یونسی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1379

– کوهن، پرسای اس، نظریه اجتماعی نوین، یوسف نراقی، تهران: انتشار،1381

– گرگور، مک لنن، کثرت گرایی، نسرین طباطبائی، تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات، 1380

– گیدنز، آنتونی، تجدد و تشخص؛ جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ناصر موفقیان، تهران: نی، 1378

– گیدنز، آنتونی، پیامدهای مدرنیت، محسن ثلاثی، تهران: نشر مرکز، 1377

– وبستر، فرانک، نظریه های جامعه اطلاعاتی، اسماعیل قدیمی، تهران: قصیده سرا، 1383

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا