علمی تحلیلی

کمک به دیگران «کارکردی» است؟

برای پاسخ به سوال کمک کردن به دیگران کارکردی است؟ ابتدا لازم است کارکرد را تعریف کنیم.

کارکرد (Function) سه تعریف اصلی دارد:

الف) سود و فایده

ب) نقش یا وظیفه ای که در بقا و حفظ مجموعه به عهده دارد.

ج) پیامد و نتیجه عمل.

بر مبنای همین سه تعریف به سراغ کمک به دیگران می رویم.

کمک کردن به دیگران چه سود و فایده ای دارد؟

در وهله اول، شاید به نظر برسد که فقط برای کسی که کمک را دریافت می کند، سودآور است.

گرچه همین هم قابل تامل است، چون خیرخواهی و نوع دوستی را به وجود می آورد.

ولی برخلاف آن که فکر می شود، فقط برای دریافت کننده کمک، فایده و سودآور است، بیشتر برای کمک کننده سودآور است.

چون او به ارزش خویش پی می برد و به قابلیت و توانایی خویش آگاه می شود.

هویت یعنی من کیستم؟

وقتی به کسی کمک می کنیم، در واقع خودمان را می شناسیم و کیستی خودمان برایمان آشکار می شود.

هر چقدر از کمک کردن دریغ کنیم، آنچه در روزگار امروز شاهد هستیم، صرف نظر از این که تنها می شویم و تنها می مانیم، موجب می شود که ارزش و قدر خویش را ندانیم.

زود افسرده می شویم و به گوشه ای پناه می بریم.

اما وقتی هر روز با کمکی آغاز شود، به یُمن همان کمک، احساس بودن و احساس هویت و احساس ارزش می کنیم.

و احساس ارزش کردن باعث می شود که جایگاه و پایگاهی در خور برای خویش دست و پا کنیم و به اندک موضوع و اندک چیزها خم نشویم.

کمک کردن چه نقشی در بقا و حفظ کانون زندگی دارد؟

فکر نمی کنم نیاز به توضیح داشته باشد.

همه می دانیم که همه، از عهده همه کارها بر نمی آییم و امور زندگی به کمک همدیگر می گذرد.

آنچه نیاز به توضیح دارد این است که علیرغم این آگاهی، چرا کمک کردن به خصوص در زمانه امروز، سخت و دشوار است؟

و آدم ها حاضر نیستند، به یکدیگر کمک کنند؟

ازشون که می پرسید، می گویند:

وقت نداریم،

مشغله داریم،

خودمان هشتمان گره نهمان است و خلاصه انواع بهانه ها!

چرا حاضرند همه جور بهانه بیاورند که از کمک کردن طفره روند؟

 چون فکر می کنند که کمک کردن یعنی بار دیگری را به دوش کشیدن.

 و خوب معلوم است، هیچ کس دوست ندارد بار دیگری را به دوش بکشد.

ولی این نگاه اشتباه است.

کمک کردن یعنی یاد بدهیم هر کس چگونه کار خودش را انجام بدهد.

ولی ما، وقتی می رویم کمک کنیم، یعنی می رویم کار را انجام دهیم.

مثل بچه وقتی نقاشی بلد نیست، کمک می کنیم، یعنی یادش می دهیم که نقاشی بکشد.

بنابراین، کمک کردن یعنی یاد دادن.

پس وقتی ما به کمک کردن می پردازیم، یعنی داریم به دیگران یاد می دهیم که چگونه از پس کارهایشان برآیند.

در نتیجه به مهارت و ورزیدگی خودمان افزوده می شود.

به توانمندی و مهارت خودمان اضافه می شود.

حتی، اگر کمک کردن در شرایطی به عهده گرفتن کارهای دیگری هم باشد، باز هم موجب افزایش مهارت و توانمندی ما خواهد شد.

یکی از دلایلی که امروزه، اینقدر این کلاس و آن کلاس می روند،

آن است که از کمک کردن به دیگران دریغ می کنیم،

والا چه کلاسی بهتر از زندگی که در آن،

با کمک کردن به دیگران،

به پرورش مهارت ها و توانایی خود بپردازیم.

پیامد و نتیجه کمک کردن چیست؟

افزایش سرمایه اجتماعی.

سرمایه را به «چسب» تشبیه می کنم.

هر چه چسب شما به دیگران بیشتر باشد، یعنی سرمایه اجتماعی بیشتری دارید.

خوب چسب بیشتر، یعنی رها و جدا نیستید و هر چه دیگران دارند و هستند، چون شما به آنها چسب خورده اید، از آنها منتفع می شوید.

از طرف دیگر، سرمایه اجتماعی یعنی همان نوع دوستی و خیر خواهی.

یعنی دیگران خیر ما را می خواهند و ما هم خیر دیگران را می خواهیم.

هر چه در امتیازات برخورداری از سرمایه اجتماعی گفته شود، کافی نیست و کسانی که از این نعمت برخوردارند، به تجربه امیتازات آن را لمس کرده اند.

نتیجه کلام:

کمک کردن به دیگران، بیشتر از آن که متوجه دیگران باشد، برای کمک کننده مواهب به همراه می آورد.

فقط دیدن و درک این مواهب، نیازمند کمی تامل و تفکر است.   

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا