دل نوشته علمی

نوروز ایرانی است و نه آریایی

در فضای مجازی از آریایی بودن نوروز سخن ها می گویند و همچون موارد مشابه دیگر، هر چیز خوب و پسندیده ای در فرهنگ کهن ایران را به آریایی ها نسبت می دهند که این رویکرد قوم گرایانه در جهان مدرن هم جای تاسف دارد و هم از ناآگاهی تاریخی سرچشمه می گیرد.

حقیقت این است که آریایی ها حدود 3500 سال پیش و حداکثر 4 هزار سال پیش وارد سرزمین ایران شده اند و هزاران سال پیش از ورود آنها به سرزمین ایران، مردم بومی ایران در سرزمین ایران ساکن و مستقر بودند و از آریایی های مهاجر در دوره پیشرفته تری قرار داشتند، چرا که ایرانیان بومی در دوره کشاورزی به سر می بردند و آریایی ها در دوره شبانی یعنی گله داری.

سیَلْک کاشان با قدمتی حدود 9 هزار سال و تپه حصار گرگان با قدمتی حدود 8 هزار سال سابقه سکونتگاهی در ایران کهن دارند.

در منطقه زاگروس، ابزار کشاورزی متعلق به حدود 8 هزار سال پیش کشف گردیده و باید توجه داشت که دوره کشاورزی مرحله ای متاخر در حیات جمعی یک ملت است، یعنی اینکه پس از طی هزاران سال که از دوره شکار و گردآوری خوراک و نظام شبانی گذشته باشد، دوره کشاورزی آغاز می شود.

به بیانی واضح تر؛ منطقه زاگروس دست کم 15 هزار سال قدمت سکونتگاهی دارد و بنابراین 11 هزار سال پیش از ورود آریایی ها به ایران، سکونتگاه مردم بوده است.

از سوی دیگر، نوروز در ایران آنچنان قدیم و کهن است که سرآغاز پیدایش آن با کهن ترین اسطوره های این سرزمین پیوند می خورد و درواقع در دل تاریخ گم و محو می شود.

سرآغاز نوروز را ازجمله به جمشیدشاه نسبت می دهند که شخصیتی اسطوره ای است و زمان حضور او آنچنان قدیم است که نمی شود برای آن تاریخی تعیین نمود.

پس نوروز خیلی قدیمی تر از آریایی هاست، هزاران سال قدیمی تر.

آریایی ها خود را به مرور با رسوم ایرانیان وفق دادند.

البته در برابر پذیرش دین زردتشت بسیار مقاومت کردند و حتا پس از پذیرش آن، اوستا را به انحراف کشاندند، آنچنان که اوستای موجود براستی کتابی است دوپاره با دو نوع نظام متضاد باورمندی یکی در گات ها که معرف دین اصیل زردتشت است و دیگری بقیه قسمت های اوستاست که به ویژه رد پای مکتوب آریایی های اسطوره باور در آن هویداست.

باری نوروز هر چه باشد با «اسطوره گیاهی شهید شونده» در باور ایرانیان کهن ارتباط دارد که این اسطوره در ایران: «سیاوش» نام داشت و در تمدن های بین النهرینی: «دُموزی» و در تمدن آناتولی: «آتیس».

اعتقاد بر این بود که این اسطوره در ابتدای زمستان توسط اسطوره رقیب کشته می شود و در آخر زمستان دوباره زنده می گردد.

مرگ او را به مرگ طبیعت نسبت می دادند و بر مرگ او عزاداری می کردند و دمیدن نخستین آثار بهار را به زنده شدن دوباره او نسبت می دادند و این تحول طبیعی را جشن می گرفتند.

و نوروز جشن زنده شدن دوباره این اسطوره و حیات دوباره طبیعت بود که علیرغم همه تحولات تاریخی در حیات مردم ایران و نیز در حیات جمعی مردم سرزمین های پیرامونی، حفظ گردید.

هم اکنون نیز جشن نوروز، جشن نو شدن طبیعت، زمین، هوا، فصل، سال و ماه و روز و زمان و زمانه است و ایرانیان از جمله مردمی هستند که اینهمه نوشدگی را شایسته جشن می دانند و با آن به تمامی همراهی می کنند.

نوروز خجسته باد

دکتر بهروز مرادی

جامعه شناس، استاد دانشگاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا