علمی پژوهشی

گوی بلورین: گذار از اتاق شیشه ای به حیاط شفاف و فرابُعدی حیات

شتاب روزافزون انسان در گذار از دهلیزهای هزارتو و تودرتوی علم، و فناوری؛ و گذار پی درپی از پوسته های جوراجور شعورمتعارف، به سرعت شتاب را نیز از گویایی بازمی دارد.

نیاز به کاربرد «ریشتر Richter»، در این زمینه دیر یا زود خود را بر ادبیات موضوع تحمیل خواهد کرد.

این شتاب در ساحت فناوری های ارتباط؛ خود را بیش از گذشته؛ و در شکل آرایشی فراشتاب؛ به نمایش می نهد.

در سال 1967 مک ماهان از دهکده جهانی سخن به میان می آورد.

در 2005 توماس فریدمن به جهان مسطح یا یکدست شده اشاره دارد.

در سال 2010 بود که به اتاق شیشه ای، و در سال 2015 بر آن شدم که از اتاق شیشه ای عبور کرده و از گوی بلورین سخن به میان آوردم.

در آستانه ی ورود به 2018 در یافته ام که این معنا نیز در حال گذار است.

گوی بلورین نیز در آینده ای نه چندان دور، دیگر پاسخگو نیست.

اکنون که به فلک آبگونه می اندیشم؛ درمی یابم زمان آن فرارسیده است که در مجموعه سه گانه های آبگینه شامل «اتاق شیشه ای، گوی بلورین و فلک آبگونه»، به شایستگی ابعاد مختلف پنداشته گوی بلورین را بازشکافم.

سخن گفتن از “فلک آبگونه” که ارتباط را از مرزهای فرادیجیتالی در عصر ارتباط های نهادینه شده نمادین در فضای واقعیت های موازی؛ گذر داده و به ارتباط میان انسان زمینی با موجودات فرازمینی عبور می دهد، زمانه ای سوا فرامی خواند.

اما، به نظر می رسد بازشکافی ظرفیت های گوناگون «مکعب فروریزش مرگ فاصله ها»، در گوی بلورین، زمانی مناسب بازیافته است.

این جستار بر ان است تا گوی بلورین را به روشنگری نشیند.

مقدمه

شتاب روزافزون انسان در گذار از دهلیزهای هزارتو و تودرتوی علم، و فناوری؛ و گذار پی درپی از پوسته های جوراجور شعورمتعارف، به سرعت شتاب را نیز از گویایی بازمی دارد. نیاز به کاربرد «ریشترRichter»، در این زمینه دیر یا زود خود را بر ادبیات موضوع، تحمیل خواهد کرد

این شتاب در ساحت فناوری های ارتباط؛ خود را بیش از گذشته؛ و در شکل آرایشی فراشتاب؛ به نمایش می نهد. در دهکده جهانی لوهان[1]، سلسله مراتب عمودی ارتباط حاکم بود.

ارتباطات به پیروی از همین معنا در هندسه برج گونه قدرت مدیریت می شد.

در جهان مسطح یا یکدست شده فریدمن[2]؛ شاهد افقی شدن این ارتباط اثریافته از درهم تنیدگی عناصر مکان و زمان بودیم.

در پنداشته ی فریدمن جهان در پرتو رشد فناوری های ارتباطاتی؛ عمود پنداری ارتباط را به ارتباط افقی اذهان؛ می کشاند و سلسله مراتب برج گونه قدرت و کاخ نشینانه اربابان ارتباط را به چالش فرامی خواند.

کشور ایده آل در جهان یکدست شده یا مسطح فریدمن، دارای هیچ گونه منابع طبیعی نیست.

زیرا به درون کاوی خویش گرایش دارد و به جای کندن چاه های نفت، از انرژی های کارآفرینی، خلاقیت و هوش مردان و زنان خود بهره می برد.

ارتباطات در نظریه فریدمن افق محور است؛ اما هنوز دربند مدیریت ارتباط به دست اربابان ارتباطات است (فریدمن، توماس:1388).

برج های عمودی قدرت در ارتباطات به گستره باغ وسیع و باند پرپهنای اینترنت آمده اند.

«پایین نشین»، شده اند ولی از بالا به مخاطب می نگرند و او را مصرف کنندی کنش پذیری می بینند که می توانند در وسعت پیام آفرینی خود و رمزگذاری پیام هایشان؛ مخاطب را به پیام گیران پذیرا تبدیل سازند و با ارسال انبوه اطلاعات به ذهن آن ها، با منگ کردن پی در پی و پیوسته آن ها؛ «پیام گیرا»هایی را بیافرینند که به هرکجا که میلشان است بکشانند.

در اینجا مخاطب سازمانی موجود در دهکده جهانی مک لوهان هنوز هم همان مخاطب سازمانی است که می توان نه تنها به او گفت به چه فکر کن؛ بلکه می توان به او تلقین کرد که چگونه فکر کند.

مرکزیت طلبی و هیمنه طلبی سازمان رسانه ای هنوز در آن وجود دارد.

تنها تفاوت آن است که به جای نشستن در کاخ کدخدای دهکده به باغ کدخدا و آکادموس – یا آکادمی های – ارتباط، آمده است.

در اتاق شیشه ای؛ این «انسان سازمانی» در پهنای باند پرگستره ارتباطات و رشد فناور های ارتباطاتی نه تنها “مرگ فاصله “ی لوهان در دهکده جهانی، و جهان یکدست شده فریدمن را جشن می گیرد که بر آن می شود که تولد جدید هویتی خویش را به عنوان پیام اندیش و پیام ساز به پایکوبی نشیند.

در اینترنت سلسله مراتب و دیوان سالاری برج نشینان کاخ ارتباطات؛ فرو ریخته است.

به این ترتیب ارتباط در فضای اتاق شیشه ای پلی برای گذر از – انسان سازمانی – به – سازمان انسانی – را فراگرد آورده است.

برداشته شدن دیواره های آکادمی ارتباط و برداشتن حصارهای آن در اوترنت یا اینترنت جهانی بدون مرز، «اتاق شیشه ای»، را به «گوی بلورین»، تبدیل خواهد کرد.

فروریزش بزرگ فرازبانی یا آنچه به اختصار «فروریزش عظیم،big crunch»،خوانده ام.

این تولد هویتی با پیشرفت در خط استمراری هویت خود، خواهد توانست به زودی پیام اندیشان پیام آفرین را به آفرینش یک دموکراسی عظیم جهانی سوق دهد که کیفی سازی حضور مردم را در گستره ارتباط جهانی معنا بخشد.

نه تنها دموکراسی را در مرزهای تعریف شده و نیم بند ملی فراهم سازد که قدرتمندانه خواهان دموکراسی بین المللی و جهانی شود.

انسان با هویت تک سرنشین دانش بنیاد خود در این گوی بلورین همه چیز را خواهد دید.

بر همه چیز نظارت خواهد کرد، و برای همه چیز حکم صادر خواهد نمود.

در گوی بلورین مازاد نشانگان به اوج خواند نشست، و به خلق نشانگانی اعجاب آور خواهد انجامید.

جهان به یک «سازمانِ انسانی جهانی شده» تبدیل خواهد شد که خدای آزادی و خدای نظم را در بی نظمی های پی در پی خواسته های خود رهبری خواهد نمود.

«مکعب مرگ فاصله ها»، در گوی بلورین کامل خواهد شد.

اهمیت رسانه ها در عصر حاضر و آینده زمان

رسانه ها، وسایل شگرفی هستند كه در پیدایی عادات تازه، تكوین فرهنگ های جدید جهانی، تغییر در رفتار و خلق و خوی انسان ها و روش های زندگی و بالاخره كوچك شدن كره زمین و همسایگی ملل دوردست سهمی شگرف بر عهده گرفته اند.

چنانکه برخی عصر حاضر را عصر ارتباطات خوانده و میزان پیوند یک جامعه را با افق شگرف تغییرات نوین تحرک آن در زمینه ارتباطات می دانند.

«ارتباطات، به معنی به اشتراک گذاشتن معانی از مجرای تبادل اطلاعات – به وسیله رسانه ها – است. فراگرد ارتباطات، به واسطه فناوری ارتباطات، ویژگی های فرستندگان و گیرندگان اطلاعات، رمزگان فرهنگی مرجع و پروتکل های ارتباطی آن و نیز دامنه فراگرد ارتباطی مورد نظر تعریف می شود» (کاستلز 143:1393).

رسانه با توجه به ژرفای تاثیرگذاری های خود بر اندیشه ی ذهنی و رفتارها، و کنش های عینی مخاطبان چه به صورت تبعیت های اقناعی و چه پیروی های اغواگرایانه نقش مهمی در حیات اجتماعی بشر دارند و هرچه می گذرد و رسانه های فراگیرتر و تاثیرگزارتر آشکار می شوند؛ ما شاهد ایجاد فضای تاثیرگزاری بیشتر رسانه ها در ابعاد گوناگون حیات اجتماعی هستیم (مطهرنیا مهدی، 62:1395).

جهان آینده یا آینده جهان

جهان آینده جهانی میکرو ماکرو شده ی جهانی خواهد بود.

سیگنال های فراوان موجود ضد جهانی شدن؛ در اکنونِ زمان، آنتی تزی طبیعی در برابر تز درهم تنیدگی عناصر زمان و مکان در قالب توسعه و رشد فناوری های رسانه ای است که با درهم تنیدگی با عنصر فضا جهان آینده را به سمتِ سنتز «گوی بلورین» خواهد راند.

ابعاد دیگری از حیات انسان جدای ابعاد سه گانه در گوی بلورین انعکاس پیدا خواهد کرد.

اتاق شیشه ای galas ball  نه به کوچک شدن که به میکروزه شدن جهان و گذار از دهکده جهانی به جهان مسطح، و اتاق شیشه ای، و از آن به گوی بلورین خواهد انجامید.

این نیز به نوبه ی خود در پرتو آینده پیشرفت های فناورانه بشر در صنعت فوق پیشرفته، به «فلک آبگونه sphere Glassware » تبدیل خواهد شد.

مهم ترین وجه پیشران های موجود در این صنعت فوق پیشرفته در توسعه کیفی فناوری های رسانه ای خواهد بود.

فناوری هایی که دهکده جهانی و جهان مسطح را به اتاق شیشه ای تبدیل خواهند کرد؛ در پرتو آفرینش گری های مدام خود؛ اتاق شیشه ای را به گوی بلورین مبدّل خواهند نمود

در این جا است که سخن گفتن از آینده جهان، دیگر جذابیت و معنا نخواهد داشت.

از این رو دوستاران آینده Future friendly باید نه به آینده جهان که به جهانِ آینده بیاندیشند.

رسانه، آینده رسانه ها و رسانه های آینده

رسانه مجموعه افزارمندی ها – وسایل و مکانیسم هایی – که امواج معانی را در قالب پیام های گوناگون با رمزگان متفاوت به اذهان مخاطب انتقال می دهند، و به این وسیله دانش، رفتار، و کنش های مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار می دهند.

از این رو ابزار رسانه ای همان رساناها استند؛ و روش های رسانه ای اثرگذاری، و اثرگزاری بر ذهن های پیام خواهان، و گیرندگان پیام ها، همان مکانیسم های رسانه ای هستند که در مجموع «افزارمندی های رسانه ای» را شکل و محتوا می بخشند.

در دریچه نگرش آینده جهان و جهان آینده نمی توان از نقش ارتباط، و ارتباطات، و «مرگ فاصله ها»، و مهم تر از همه آن ها آن چه من «مرگ مالکیت ذهنی، و هویت ملی»، می خوانم؛ گریزی داشت.

در نگاه آینده پژوهانه به آینده رسانه؛ خواه ناخواه رسانه های آینده نیز در زاویه دید قرار می گیرند.

در نهایت باید اذعان داشت که آینده رسانه ها، با پروای تعریفی که از رسانه به میان آمد در پرتو رسانه های آینده تعریف پذیر می شود.

اگر چهار دانشواژه «دریچه نگرش»، «زاویه دید»، «مرکز نگاه»، و «نقطه صفر»، را در یک پیوستار معنادار برای بررسی پدیده ای به نام آینده رسانه در نظر گیریم؛ باید اذعان داریم که از دریچه نگرش این تعریف باید زاویه دید نگاه به «آینده ی رسانه ها»؛ اختصاص، «مرکز نگاه» پژوهش، بر «رسانه های آینده»، استقرار یابد.

چرا که:

  • رسانه ها وسایل شگرفی هستند كه مظهر ارتقای تكنولوژیكی انسانند.
    • رسانه ها پرتاب جوامع را به سوی آینده موجب می شوند.
    • رسانه ها در پیدایی عادات تازه، تكوین فرهنگ های جدید جهانی، تغییر در رفتار و خلق و خوی انسان ها و روش های زندگی و بالاخره كوچك شدن كره زمین و همسایگی ملل دوردست سهمی شگرف بر عهده گرفته اند.

زمانی که این ویژگی ها در هم تنیده می شوند آینده رسانه معنایی خاص پیدا می کند و بر موجودیت رسانه ای آینده انطباق شکلی پیدا می کند. این انطباق شکلی آینده رسانه ها با رسانه های آینده در دو وجه:

  • آرایش شکلی
    • آرایش محتوایی

قابل تصور است. از منظر آرایه شکلی این فناوری رسانه ای و شکوفایی آن است که موجب درهم تنیدگی عناصر آینده رسانه با رسانه های آینده می شود.

این در حالی است که از منظر محتوایی این پرتابگری رسانه ها به سوی آینده، و نقش آن ها در پیدایی عادات تازه، تكوین فرهنگ های جدید جهانی، تغییر در رفتار و خلق و خوی انسان ها و روش های زندگی و بالاخره كوچك شدن كره زمین و همسایگی ملل دوردست است که موجب انطباق و در هم تنیدگی آرایش محتوایی دو مفهوم آینده رسانه ها و رسانه های آینده می گردد.

از همین رو بر آنیم که در این مقاله با در نظرداشت آنچه تاکنون آمده است با بیان یک مبنای معرفت شناسانه مورد نیاز و شش جهت گیری تئوریک به بیان این مهم و رسیدن به هدف مورد نظر تعریف شده در آن دست یابیم.

خردورزی انتقادی  Critical Notion و پارادایم آینده پردازی futures Processing

در پرتو سه مبنای معرفت شناختانه پوزیتویستی، پساپوزیتویستی، و پساپساپوزیتویستی؛ آینده پژوهی اکنون دارای سه پارادایم پیش بینی، پیش نگری، و پیش نگاری است.

اکنون بر آن است که با مطرح کردن نظریه معرفت شناختانه پست پساپسا پوزیتویستی یا «خردورزی انتقادی»، پارادایم پیش نگاری را به بیان نشسته و با آن «گوی بلورین» آینده را آینده پردازی نماید.

مغز انسان، که آن را «کائنات یک و نیم کیلویی» هم می نامند، همه را به حیرت واداشته است.

“مغز شما نه تنها دنیا را تفسیر، بلکه خلق می کند (چوپرا، تانزی، 13:1394).

در این نگرش، عقل انتقادی به سمت خردورزی انتقادی گرایش پیدا می کند.

در این گستره معنایی است که خرد؛ به عنوانِ نقطه غایی عقل، و سقفِ سطح عقلانیت، در می آید.

در این نگاه، انسان با عقل خود وضع موجود را درک می کند و به مدیریت حالِ زمان بر اساس یافته ها و انباشته های خود در گذشته زمان نایل می آید؛ و با خردِ خود در مقامِ نقطه ی تکامل یافته عقلانیت خویش، تصویر مطلوب و برتری یافته حیات خود را ترسیم و برای رسیدن به آن، نقشه راه بهینه را ترسیم می نماید.

خردورزی انتقادی معطوف به سورئالیسم surrealism یا فراراست گرایی است.

موارد مورد نظر در این نگرش آن است که:

علم تنها مجموعه ای از گزاره‌های عددی یا زبان‌شناختی، درباره ماهیت واقعیت نیست، بله این گزاره های عددی در مقام تبیین «امر واقع» هستند.

در کنار این ها، این عقل علّی است که مجموعه دانش بشری را در خدمت تبیین واقعیت امر قرار می دهد و در نهایت این عقل تکاملی انسانی یا خردورزی انتقادی اوست که در مقام استفاده از «آگاهی تاریخی» و تببین های صورت پذیرفته در این زمینه، به «عمل تاریخی»، در پرتو تخیل پروری آگاهانه برای پرداخت، و سپس ساخت آینده می اندیشد.

به این ترتیب نه تنها، علم پیکره‌ای از گزاره‌های عددی یا زبان‌شناختی، درباره ماهیت «امر واقع» است، نه تنها نگرشی معطوف به تبیین «واقعیت امر» و نه تنها توجه به فعالیت‌های دانشمندان، تاریخ علم و نهادهای علمی است؛ که افزون بر آن علم شاملِ تخیل های آگاهانه متکی برخردورزی های خلاقانه در پرداخت و ساخت آینده نیز هست.

علم، افزون بر ساختار منطقی و انسجام این گزاره‌ها به سودمندی آن ها برای دخل و تصرف در جهان نیز اهمیت می دهد.

دخل و تصرفی كه در راستای رسیدن به اهداف بشر صورت می پذیرد و فرایند آگاهانه استفاده از روابط علّیِ شناخته ‌شده در راستای تحقق اهداف مطلوب، از نمونه‌های آن به شمار می‌آید.

ترسیم این اهداف مطلوب به “معرفت های جانشین”، باز می گردد که در گذشته زمان بایستگی های خود را نشان داده و انباشته شده اند.

اما، بیش از آن به «معرفت های هم نشین»، وابسته است که خردورزی آگاهانه در ترسیم مطلوبیت های آینده پیوسته است.

گرچه بسیاری از جنبه‌های واقعیت برای همیشه فراتر از سطح مشاهده و ادراک بشر باقی خواهند ماند.

اما علم بر این پیش‌فرض تکیه می کند که نه واقعیتِ جهان، که امور واقع در جهان، نقشی سرنوشت ‌ساز در دستاوردهای علم دارند.

بشر می تواند در قلمرو حواس و ادراك خود، شناختی از حقیقت به دست آورد، این شناخت واقعی است ولی ضرورتاً؛ حقیقی نیست.

این شناخت غیر مطلق، خلل‌پذیر، مبتنی بر حدس و گمان، مشروط، تصحیح ‌پذیر، احتمالی، مبتنی بر قضاوت‌های كیفی و متأثر از پیش ‌فرض‌های پژوهش‌گر خواهد بود.

امكان صدور گزاره‌های موجه بر حسب امر واقع پذیرفته شده معین برای بشر، وجود دارد.

از این رو چون این شناخت چالش برانگیز است؛ برخی گزاره‌های آن می تواند صادق و برخی كاذب باشند.

ما اغلب می توانیم با توسل به تجربه یا منطق، باور خود را درباره صدق و كذب گزاره‌ها، تصدیق كنیم.

و سرانجام، “منازعات علمی تنها زمانی پایان می پذیرند که در نهایت سلسله براهینی جدید و قاطع، حقانیت یکی از طرفین را بر همگان آشكار سازند” علم به میزان بسیار زیادی انباشتنی است و حتا جهش‌های علمی نیز اغلب با بسیاری از یافته ها و باورهای علمی رایج درمی آمیزند.

اما بیش از آنکه علم انباشتنی باشد؛ تکاملی و خردورزانه است.

علم نیز در پرتو خردورزی خلاقلانه و تخیل گرایانه تکامل می پذیرد.

فرهنگ در گستره و ژرفای خردورزی انتقادی، بخش انسان پرداخته و جمعیت پذیرفته حیات آدمی است.

از این رو نه تنها، جهت‌گیری‌های فرهنگی احتمالی به بهانه آن که ممكن است حقیقت را تحریف کنند، تهدیدی برای اعتبار علم به شمار نمی آیند؛ بلکه این علم است که می تواند با فهم و درکِ دقیق فرهنگ، و انباشته های پذیرفته شده آن توسط جماعت های تعریف شده؛ آگاهی تاریخی خود را به عمل تاریخی یا همان باریخ Huistory”” (مطهرنیا:4:1394)، در آینده تبدیل سازد.

به همین ترتیب، جهت‌گیری‌های احتمالیِ برآمده از شخصیت و جایگاه اجتماعی پژوهشگر نیز اعتبار علم را تهدید نمی‌كنند.

چرا که می توان در پرتو مدیریت خردورزانه آگهی تاریخی، و با کمک شیوه‌هایی خودآگاهانه و کمابیش کارآمد، نه تنها از گزند این جهت‌گیری های ـ فرهنگی، شخصیتی و اجتماعی ـ در امان بود؛ بلکه با ارزش‌یابی چند مشاهدتی یافته‌های پژوهشی و تصویر پردازی خردمندانه از آینده ی مطلوب، امکان تصحیح آن ها را به نفع آرامش و آسایش بشری فراهم آورد.

به این ترتیب، دستیابی به نگرشی بی‌ طرفانه و غیرجانبدارانه اگرچه سخت؛ ولی، امکان‌ پذیر خواهد بود.

علم دربرگیرنده نظریه ها یا سنت‌هایی پژوهشی است كه معمولاً با یكدیگر هم ‌پوشانی دارند.

این هم ‌پوشانی به اندازه‌ای است که نه تنها می توان به برخی تناقض‌های موجود میان آن ها پی برد و آن ها را منتقدانه آزمود؛ بلکه این توانایی در علم وجود دارد که با هم پوشانی ناشی از عقلانیت یا آگاهی انتقادی تاریخی، با تکیه برخردورزی انتقادی و ترسیم تصویری مطلوب از آینده متکی بر انباشته ها و داشته های ناشی از آگاهی تاریخی؛ به پرداخت و ساخت آینده زمان و کنش تاریخی مطلوب نایل آید.

ایده های تازه، هم از راه افزایش‌های كوچك، اما پیوسته و هم از راه طرح ایده های ناپیوسته (ایده‌هایی که امتداد نظریه‌های پیشین نیستند)، به علم راه دارند.

علمِ پیش‌پارادایمی، علم عادی و علم انقلابی به تدریج و در قالب چرخه‌ای منظم، جایگزین یكدیگر نمی شوند و حتا چه ‌بسا همگی همزمان پدید آیند.

 اگر ایده های تازه برساختگی علمی را به عهده می گیرد؛ خردورزی انتقادی زایشگر و زایشگاهِ ایده های تازه است.

 علم در پرتو عقل وحدت نمی پذیرد؛ این خرد یعنی وجه تکاملی عقل معطوف به تخیل گرایی بالنده و سازنده است که به وحدت علم می انجامد.

ایده های تازه‌ای به حوزه علم راه می یابند که تداوم ‌اندیشه‌های پیشین نیستند.

خردگرایی انتقادی در این مسیر بر آن است تا با تصویر پردازی ایده ها در قالب های خلاقانه و خلاقیت های عملگرایانه به باردار شدن علم با ابداعات جدید و بارور شدن دانایی بشر در عمل تاریخی نایل آید.

در چارچوب این نگرش معرفت شناسانه است که برای تبیین «گوی بلورین»، و ترسیم آینده رسانه ها و نقش آن ها در شکل بخشی و محتواپردازی گوی بلورین وارد سناریوپردازی – فرپندارپردازی – در این زمینه می شویم.

مکعب مرگ فاصله ها

فرو ریختن “مكعب فاصله ها”، در گوی – بلورین، در چهار وجه مربعی این مکعب کامل و در ابعاد زیر چهره نشان خواهد داد:

١ – فرو ریختن دیوار فاصله های مكانی

٢ – فروریختن دیوار فاصله های جسمانی

٣ – فرو ریختن دیوار فاصله های زبانی

٤  فرو ریختن دیوار فاصله های ذهنی و روحانی

در گوی – بلورین ارتباط مستقیم و بدون وسایل ارتباطاتی خود را برخواهد ساخت؛ “حاكمیت اخلاق بر همه ی ابعاد زندگی بشر ” نزدیك است.

كسب و كارهای آینده روحی از ایده و كالبدی از واژگان و لباسی از جنس دانایی بر تن خواهند داشت.

جهان در حال زایشی خونبار برای گذشتن از این دالان عبور است.

این فروریزش با:

1- توسعه و برتری نقش کنشگران رسمی و غیر رسمی جهان آزاد در برابر کنشگران رسمی و غیر رسمی دولت – کشورهای موجود در باند پرپهنای جهانی

2- رسمیت یافتن رسانه – دولت های شبکه ای در نظام بین الملل و استقرار رسمی دولت رسانه ها در گستره جهانی

دو وجه زیرین و زبرین این مکعب را کامل خواهد گرفت. فروریزش کامل خواهد شد. گوی بلورین به مرحله تکاملی خود خواهد رسید.

انسان حاکم بر زمان و رهبری انسان رسانه ی جهانی شده در گوی بلورین

تحلیل تاثیر فرایند ها: بر اساسِ نگرش ترجیح گرای مطلوب و پیش بینی نیوغ آمیز Genius Forecasting هرمان کانی در ارتباط با تاثیر رسانه های آینده بر آینده جهان و با پروای آنچه در باب خردورزی انتقادی آمد؛ و تکیه بر این منطق که رشد فناوری های رسانه ای در نهایت به تاثیرگذاری بر طیف گسترده ای از مخاطبان در “دولت – رسانه ها و رسانه شبکه ی جهانی”، یا اتاق شیشه ای خواهد انجامید؛ پیشران های هشتگانه زیر را به عنوان پیشران های بنیادین در تصویر سازی مورد پروا قرار می دهد:

قطعیت ها :

  • میزان توجه مخاطبان
  • میزان دسترسی مخاطبان
  • میزان تاثیرگذاری رسانه بر مخاطب
  • میزان تاثیر پذیری رسانه از مخاطب
  • رمزگذاری هوشیارانه پیام ها
  • دانش بیشتر به سلایق مخاطبان
  • میزان باروری پیام ها بر مخاطب
  • افزایش نفوذ و اقتدار رسانه ها نسبت به مخاطبان

عدم قطعیت ها

  • فروریختن دیوار فاصله های جسمانی
    • فرو ریختن دیوار فاصله های زبانی
    • فرو ریختن دیوار فاصله های ذهنی و روحانی
    • توسعه و برتری نقش کنشگران رسمی و غیر رسمی جهان آزاد
    • رسمیت یافتن رسانه – دولت های شبکه ای در نظام بین الملل و استقرار رسمی دولت رسانه ها

توضیح روند داستان:

با پروای پیشران های موثر؛ چون تکیه بر تجارب ناشی از روش سناریو نویسی در کمپانی های نفتی 1970 به بعد، افزایش سطح تاثیر فناوری های رسانه ای در شکل دهی به دنیای ارتباط از راه دور 2015.

و در مجموع، با گسترش فناوری های رسانه ای، به “دنیای رهبری دمکراتیک رسانه ای بر جوامع ملی” وارد خواهیم شد.

رسانه ها به عنوان هویت بخش جوامع و جماعت های متکثرِ مخاطب محور در شبکه ی جهانی ارتباطات سیاسی شده ی دمکراتیک قرار خواهندگرفت.

اتاق شیشه ای“، حیات آدمی شکل و در آن امنیت فکری از اعتباری بالا برخوردار خواهد شد.

دنیای آن زمان دنیایی از ملت – دولت های رسانه ای خواهد بود، دولت هایی كه مدت هاست آغاز به شكل گرفتن نموده اند، درست همان گونه كه در گذشته انجمن های مختلفی میان ملت ها وجود داشت، و تمایلات تمرگز گرایی امپراتورمنشانه را با چالش روبرو ساخت.

سیگنال های موجود نشان می دهد که این معنا به گونه ای دیگر، ملت – دولت ها و دولت – کشورهای کنونی را به چالش خواهند گرفت؛ و انواع دیگری از گونه های حیات سیاسی؛ كه كاملاً هم دولت های ملی نخواهند بود، و جهت گیری های بین المللی را در بستر هویت های تک سرنشین دانش بنیاد رسانه ای دنبال خواهد کرد؛ به وجود خواهند آورد.

پارادایم حاکم بر حیات اجتماعی بشر از وحدت به کثرت، و کثرت به وحدت؛ به پارادایم “کثرت های وحدت گرا، و وحدت آفرینی های کثرت باور”؛ تیدبل و بشر طعم خوش فراغت برای خدایی کردن بر اساس اندیشه ورزی خردورزانه ی خود را بیش از پیش در اختیار خواهد داشت.

بهشت اندیشه ورزی و آرامش و آسایش معنوی و جسمانی برای بشر فراهم خواهد شد.

فناوری های فوق پیشرفته تمام فعالیت های مورد نیاز بشر برای ادامه بقای مادی را فراهم خواهند کرد و انسان به مانند شهروندان آزاد جامعه آتنی خواهد توانست در پرتو جهانی شدن آسان و درهم تنیدگی مرزهای زمان، مکان و فضا، بَعد چهارم حیات را درنوردد و وارد گوی بلورین شود.

انسان با ورود به عصر فرا انیشتینی خواهد توانست فضای موجود را خم کند و فضای مدور حیات را برای بشر عینیت بخشد.

گرانش کهکشان ها باعث خمیدگی فضا می شود، بطوری که نور در حال گذر از این فضا هم خم می گردد.

خمش نور، زمینه را برای اخترشناسان مهیا می کند تا به اندازه گیری توزیع گرانش در کهکشان ها بپردازند، حتی فواصلی که صدها برابر بزرگتر از خود کهکشان باشند.

انسان اینده از این دستاوردهای علمی استفاده و زندگی هلوگرافیک خویش را رقم خواهد زد.

اتحادیه های متفاوتی میان این ملت – دولت های رسانه ای شكل خواهد گرفت.

دیگر چنین نخواهد بود كه تنها یك سازمان از دولت های ملی وجود داشته باشد و در آن سازمان هم قوی ترین ملت به گونه ای بر جهان حكمرانی كند، دهه های آینده دهه ی قدرت های سیاسی نخواهد بود بلکه این قدرت های فرهنگی – رسانه ای خواهند بود که قدرت های برتر جهانی را شکل و محتوا خواهند داد.

جهانی شدن در این دوره عبارت خواهد بود از: گسترش و تعمیق پیوندها و وابستگی های متقابل جهانی در بستر یک فرا انقلاب پیوسته، پردامنه و پرشدت؛ در بستر ملت – رسانه های بزرگ، این وابستگی متقابل، فراتر از دولت ها و فراتر از جوامع دامن خواهد گسترانید، و نظام جدید جهانی جامعه دمکراتیک رسانه ای را می سازند.

«ماکرو جهان میکرو»؛ برساخته خواهد شد.

نقش و اهمیت جغرافیا، فضا و زمان در معنای حقیقی آن كمرنگ، و واقعیتی مجازی پیدا خواهند کرد.

در این گستره معنایی است که فراهمسنگان اجتماعی – نخبگان [3]، روشنفکران [4]، و سرآمدان [5] – هرکدام در جایگاه معنادار خود در سطح فراهمسنگان اجتماعی، به دنبال گسترش فرهنگ متعالی به وسیله دانشگاه شبکه جهانی رسانه ای برخواهند آمد.

درهم تنیدگی زمانی و مكانی در فضای رسانه ای عرصه را برای تمرکز برای گسترش معنادار اخلاق سالم، رفتار پاک، و کنش های دگرخواهانه انسان را فراهم خواهد ساخت.

دوران جهانی شدن انسان ها را از- تابعیت ملی – به – تابعیت فرهنگی رسانه ای – انتقال خواهد داد که بنا به تعبیر هاروی تراكم زمانی و فضایی پیدا خواهد نمود.

فاصله‌ها تحت تأثیر زمان قرار می‌گیرد و مسأله فضاهای مجازی مطرح می‌شود و نوعی سازماندهی فضا توسط زمان، تحت عنوان تراكم زمانی و فضایی به وجود خواهد آمد.

این جا است که فاصله ها کاملاً منقرض خواهند شد.

درهم تنیدگی عناصر زمان و مکان فضاپروری انسانی را برای تاثیر گذاری فرهنگی افزایش خواهد بخشید و ابعاد مکانی و زمانی را به بعد های دیگری از حیات بشر رهنمون خواهد ساخت.

ابعادی که می تواند به او قدرت دیدن مهم ترین نادیدنی ها را خواهد نمود.

انسان بر ابعاد گوناگون تری از حیات طبیعی و فضای زندگی خود اشراف پیدا خواهد نمود، شاید انسان خدای خویش را عینی تر خواهد یافت.

یکی از اصول اساسی جهان هلوگرافیک در بطن آن قوانین فیزیک، اصل بقای اطلاعات است.

این اصل اصل پایستاری یا بقاء ماده و انرژی را نیز شامل می شود.

بقای اطلاعات در جهان هماره بوده است و خواهد بود.

اطلاعات مجموعه تعریف شده گزاره های مشهود مکتوب – حقیقی- گزاره های موجود شفاهی – واقعی – و گزاره های محسوس رفتاری و کنشی – مجازی – است که در دایره دانش ما به عنوان یک مجموعه خلقت وارد می شود.

این اطلاعات را می توانیم به شیوه های گوناگون و در قالب رسانه های متعدد و متکثر منتقل نماییم.

هیچ اطلاعی از بین نمی رود، از شکلی به شکل دیگر در می آید.

در رایانه تمامی اطلاعات ما به زبان “باینری صفر و یک”، تبدیل می شود.

وقتی برای نمونه ما بخشی از حافظه ی رایانه ای خود را پاک می کنیم، در اصل ما اطلاعات را به انرژی گرمایی تبدیل می کنیم.

پس اصل بقاء هنوز وجود دارد. در تئوری ما می توانیم اطلاعات از دست رفته را که به صورت واحد انرژی گرمایی تبدیل شده اند را بازسازی کنیم.

تنها کافی است انرژی زیادی هزینه کنیم تا اطلاعات پراکنده شده که بنا به آنتروپی پراکنده شده است، به حالت اولیه بازگردانیم.

رسانه های آینده به سهولت توانایی مدیریت انرژی مورد نیاز برای بازآفرینی این اطلاعات از دست رفته را خواهند داشت و جهانی هلوگرافیک از اطلاعات را بر خواهند ساخت.

«گوی بلورین»، محصول همین فرایند است.

“انسان در پرتو آینده رسانه ها و رسانه های آینده از زمین کنده خواهد شد و بر زمان حاکم خواهد شد“.

در این فضا است که “ریز جنبش های اجتماعی در برابر انحراف از معیارهای زندگی در دولت – رسانه های شبکه محور جهانی بسیار سریع و تاثیر گذار خواهند شد”.

چرا که در این “اتاق شیشه ای آزادی انسانی بیشتر تضمین، و امکان همگرایی بیشتر؛ با شبکه جهانی”، فراهم خواهد آمد.

در پرتو همین معنا است که در عین حالی که وجود “بروز مازاد نشانگان”، گریزناپذیر، خواهد بود.

دیگر هیچ فرد یا نهادی نخواهد توانست نظر و بیانیه استعلایی خود را بر دیواره ذهن بشر بدون امکان مقایسه ی فوری و آنی وی با بیانیه و نظر های رقیب ؛ به مردمان دیکته کند.

ولی، رسیدن به وحدت رفتاری و کنش همگرایانه و مسئولانه در جوامع خرد و کلان حیات رسانه ای در پرتو آزادی اندیشه، گسترش رفتار قانونمندانه و کنش مسئولانه را در دولت – رسانه های جهانی شده فراهم خواهند ساخت. 

اگر در اتاق شیشه ای جهان شفاف و اطلاعات بارز و آشکارا در برابر دیدگان مردم قرار خواهد گرفت، در گوی بلورین این اطلاعات آشکار شده بر اثر گرانش باعث خمیدگی فضا می شود، همین اثر که به همگرایی گرانشی معروف است موجب می شود در جهان اطلاعات نیز مدلسازی و در  پس زمینه دچار خمیدگی زیست بوم بشر در قالب رسانه های آینده شود، و اطلاعات را باز آفرینی و به فوریت راستی آزمایی تطبیقی نماید.

در این تلاش بشر در پرتو انقلاب فرامدرن رسانه ای خواهد توانست “ماده تاریک” یعنی ذرات نامریی اطلاعات موجود در اطراف سیاه چاله های ذهن خود را به سمت بخش “ماده روشن” ذهن به سرعت و شفافیت تمام بیافزاید.

ابرمغز Brain net جای ابرشبکه یا inter net را خواهد گرفت.

از این طریق و با همگرایی گرانشی اطلاعات، ذهن هلوتراپیک بشر فعال و جهان هلوگرافیک اطلاعات را هویدا خواهد ساخت.

در آن واحد بشر هم ذهن و احساس، عاطفه ی خود را منتقل که دیگر ذهن ها، احساس ها و عاطفه ها را در خود فهم خواهد کرد.

ماده تاریک ذهنی و انتقال آن به سمت سیاه چاله های روشن ذهن از طریق این فرآیند، موجب خواهد شد که هر کدام از انسان ها بتوانند بیان کننده احساس و خواست تمام انسان ها باشند.

در این دنیا انسان های تک سرنشین دانش بنیادی را شاهد خواهیم بود که در کثرت مداوم موجودیت خود در این قالب به وحدت احساس و ادراک خواهند رسید.

زمینه های لازم برای ظهور حضور “انسان صالح” در “گستره پر پهنای باند مستحکمِ ادراک کامل بشری”، در بستر “حیات آزادمنشانه و منطق گرایانه رسانه” های مسئول و کارآمد، برای “برقراری صلح جهانی”، فراهم خواهد آورد.

هر چند که زایش چنین طفلی بزرگ می تواند با خونریزی بسیاری همراه باشد.

آینده رسانه ها در پرتو فناوری های جدید و خلاقیت های بزرگ در حوزه افزارمندی های رسانه ای شامل فناوری های سخت و مکانیسم های متکی بر قدرت هوشیارانه، خواهد بود که زندگی در “اتاق شیشه ای جهان”، را از منظر ساختاری به سمت و سوی دوری از رذایل اخلاقی در پرتو آشکارسازی سریع و انتقال فوق العاده ی اطلاعات و اندیشه ها، پیش خوهد راند.

اگر در عصر نخست، اطلاعات کنترلی و اثرگذاری رسمی بود؛ و نتیجه آن “کنترل اجتماعی”، بوده است.

و در عصر دوم رسانه ها در پی اثرگذاری از طریقِ اطلاعات کنترل شده و اثرگذاری پذیرفته شده؛ دنبال می شود؛ و مدیریت اجتماعی اثرگذاری مد نظراست.

در عصر سوم و در این گستره متوجه ایجاد فضای مناسب برای جهانی سازی اطلاعات و اثرگذاری هلوتراپیک خواهیم بود  که به رهبری اجتماعی و همه جانبه رسانه ها در حیات جمعی و سیاسی می انجامد.

در پی این معنا و پیکره ی اثرگذاری های تعریف شده می توان به جغرافیای تاثیر و مرزبندی اثرات رسانه پروا روا داشت.

خارج از این که رسانه ها در چه عصری هستند تاثیر آن ها را می توان در گستره ی دگرگونی های اجتماعی مورد عنایت قرار داد.

فاصله ها کاملاً برداشته خواهند شد.

مرگ فاصله ها در مکعب فروریزش های بزرگ هجر و هجران ها، دوری ها و جدایی ها را از میان برخواهد داشت.

بشر در گوی بلورین جشنواره زندگی شفاف را جشن خواهد گرفت.

اگر شفافیت را ضرورت اولّیت دار برای پاسخگویی به عنوان رکنِ رکین دموکراسی بدانیم؛ در گوی بلورین این مهم گریزناپذیر خواهد بود.

پیامد ها:

بر اساس آنچه به تصویر آمد می توان در یافت که پیامد های چنین سناریویی چیست.

  • توزیع و انتقال محتوا در تمام لایه ها و بسترهای مختلف اجتماع گسترش سریع پیدا خواهد کرد.
  • توسعه صنایع رسانه ای و دستیابی به اطلاعات از طریق موبایل با استفاده از خدمات اوترنتی.
  • افزایش سطح و نفوذ، و سطح انتقال آزاد اطلاعات، بدون سانسور توسط اوترنت.
  • شکل کلی روند توسعه شبکه های اجتماعی جهت گیری تکاملی خواهند داشت.
  • پهنای باندها جهانی خواهند شد و امکان فیلترینگ و جلوگیری از تبادل و تعامل اندیشه ها بسیار محدود خواهند شد.
  • تدوین آینده نگارانه چرخه حیات رسانه ای در پرتو روش سناریونویسی شگفت انگیز خواهد بود.
  • افزایش بالن گونه تعداد مخاطبان انلاین و اوج گرفتن آن در آسمان رسانه ای به وجود خواهد آمد.
  • اطلاعات انبوه ولی هدفمند بیشتر از گذشته در دسترس خواهد بود.
  • ترکیب آفرینی عملیاتی میان قطعیت ها و عدم قطعیت ها به هدف تدوین بهترین سناریو ها در دستور کار دایمی قرار خواهد گرفت.
  • افزایش سطح قدرت شرکت های بزرگ رسانه ای که تحت مالکیت خصوصی قرار دارند.
  • نسل دیجیتال فرسوده؛ و نسل جدیدتری از رسانه های دیجیتالی رونمایی خواهد شد.
  • سرعت نوآوری در تکنولوژی، و توانایی آدمی در توسعه فرایند افزایش اطلاعات دیجیتال به اوج خواهند رسید.
  • تساهل تعدادی از مردم، و قانون گذاران، در مورد مراقبت از حریم شخصی بسیار بیشتر از امروز خواهد بود.
  • توسعه صنایع رسانه ای و دستیابی به اطلاعات از طریق موبایل با استفاده از خدمات اوترنتی، و فرا اوترنتی، بسیار سهل تر و سریع تر خواهند شد.
  • رسانه های آینده، دانش بنیاد خواهند بود.
  • معنا پروری را در بستر انتقال دانش بیناذهنی بدون محدودیت زبانی به وجود خواهد آورد.
  • ساختار شكن خواهد بود و به دنبال ایجاد جامعه شبکه محور جهانی برخواهد آمد.
  • هویت ساز خواهد بود و سرزمین های مجازی را باز خواهد افرید و ملیت های جدیدی را به وجود خواهد آورد.
  • به چسبندگی انسان به زمین پایان خواهد بخشید.
  • زوال دایمی فاصله ها را به وجود خواهد آورد.
  • انسان را از وضعیت “در زمان”، خارج و او را “بر زمان”، حاکم خواهد نمود.
  • انسان حاکم بر زمان و رهبری رسانه ای جهان؛ حاصل خواهد شد.
  • رهبری جنبش های توین اجتماعی را در تمامی سطوح زندگی بشری بر عهده خواهند گرفت.

منابع و مراجع

  1. چوپرا، دیباک، تانزی، رودلف ایی، (1394)، ابرمغز، ترجمه مریم تقدیسی، انتشارات پندار تابان.
  2. فریدمن، توماس، (1388)، جهان مسطح است :تاریخ فشرده قرن بیست‌ و یکم، مترجم: احمد عزیزی،ناشر: نشر هرمس، چاپ اول
  3. کاستلز، امانوئل، (1380)، سه گانه های عصر اطلاعات : اقتصاد، جامعه، و فرهنگ، ترجمه احد علیقلیان، افشین خاکباز و دیگران، انتشارات طرح نو
  4. کاستلز، مانوئل، (1393)، قدرت ارتباطات. مترجم حسین بصیریان جهرمی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
  5. لیف، کارولین، (1393)، چه کسی مغز من را خاموش کرد؟، ترجمه شادی جهرانی، انتشارات پندار تابان
  6. مطهرنیا، مهدی، (1395)، آینده رسانه ها و نقش آن ها در جنبش های نوین اجتماعی، رساله دکتری، دانشگاه بین المللی امام خمینی ره
  7. مطهرنیا، مهدی، (1394)، باریخ شناسی سیاسی، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی

[1] مارشال مک‌لوهان به انگلیسی: Marshal McLuhan ۲۱ ژوئیه ۱۹۱۱–۳۱ دسامبر ۱۹۸۰، استاد مرکز مطالعات رسانه‌ای تورنتو، و مطرح‌کنندهٔ مفهوم «دهکدهٔ جهانی» و جملهٔ معروف «رسانه خود پیام است» بود. او از نظر توجه به فناوری‌های ارتباطی، جزو چهره‌های پیشتاز در این قلمرو به حساب می‌آید. طبقه‌بندی رسانه‌ها به سرد و گرم نیز از کارهای اوست.

[2] توماس لورن فریدمن مشهور به توماس فریدمن به انگلیسی Thomas Friedman تولد ۲۰ ژولای ۱۹۵۳، آمریکا، ژورنالیست، ستون‌نویس و نویسندهٔ آمریکایی است.

[3] Elite

[4]Intellectual

[5] Broad minded

دکتر مهدی مطهرنیا

عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم و تهران شمال، دکترای تخصصی آینده پژوهی اجتماعی – فرهنگی و فناوری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا