علمی توصیفی

از‍ لحظات ناب تاریخ ایران

در تاریخ هر ملتی، لحظات ناب و نادری وجود دارد که باید همیشه در جلوی دیدگان نسل های آینده مخصوصاً، نوجوانان و جوانان آن ملت قرار گیرد،

باید بارها و بارها خوانده شود،

چون به قول نیما روشن شان می دارد و در لحظات رنج، بی پناهی و یاس، جراتشان می بخشد

و به اجاق سرد و افسرده شان، گرما و امید می دهد،

تا هرگز برای بهروزی آینده شان از تلاش و تکاپو دست برندارند

و باور کنند که در برخی مواقع، حتی شکست ها نیز می تواند غرورانگیز باشد و مصداق این سخنِ تلخ ساموئل بکت که:

«دائم سعی کردی، دائم شکست خوردی، مهم نیست، بازهم سعی کن، بازهم شکست بخور، این بار آبرومندانه تر».

و این یکی از آن لحظات ناب و یا شکستِ آبرومندانه تر و غرورانگیز است که می خواهم ذکر کنم:

پس از به توپ بسته شدن مجلس و آغاز استبداد صغیر، جنبش آذربایجان به رهبری ستارخان آغاز می گردد

و به مدت 11 ماه، زمانی که تبریز از همه طرف چون نگینی توسط عمال استبداد در محاصره اقتصادی گرفتار شده و گرسنگی در شهر بیداد می کرد

و بیش از یک ماه بود مردم با آمدن بهار به صحرا رو آورده و با خوردن سبزه ها سدجوع می‌کردند،

اما همچنان، تسلیمِ استبداد نشده و به مبارزه بی امان خود ادامه می دادند.

در همین زمان، دقیقاً در 31فروردین 1388 در شهر تبریز خبری می پیچد این که :

بخاطر محاصره اقتصادی تبریز و بخطر افتادن جان اتباع روسی در کنسولگری تبریز، دولت روسیه قشونی وارد تبریز خواهد کرد تا راه آذوقه را باز کند!

این خبر بهت انگیز بود و غیرقابل انتظار. مجاهدین و انجمن ایالتی تبریز جمع شده و در آن لحظات خطیر این تصمیم بزرگ و سرنوشت ساز را می‌گیرند که:

نخست باید کشور را از استیلای بیگانه مصون داریم، سپس سخن از مشروطه برانیم.

وقتی که لشکر بیگانه قدم به خاک مملکتی گذاشت، دیگر بیرون کردن وی بسیار مشکل است در کشوری که بیگانه حکمروایی کند چه جای مشروطه و استبداد است؟…

چنین است که آنان، یازده ماه با چنگ و دندان برای آزادی و مشروطیت جنگیده اند و بارها تا چند قدمی مرگ رفته اما با این حال، هرگز تسلیم نشده و دست از مقاومت برنداشته اند.

اما اکنون که صدای چکمه بیگانگان را در خاک کشورشان می شنوند این تلگراف را به محمدعلی شاه مستبد می فرستند تلگراف را تقی زاده نوشته

و چون سیمهای تلگراف تبریز به تهران توسط عین الدوله قطع شده بود در نتیجه، مجاهدین تبریز مجبور می شوند آنرا از طریق سیم «کمپانی هند و اروپا» بفرستند بخاطر همین، این تلگراف به خط لاتین نوشته شده.

تلگراف آنان به محمدعلی شاه مستبد چنین است:

«شاه بجای پدر و توده بجای فرزند است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پای به میان گذارند.

ما هر چه می خواستیم از آن درمی گذریم و شهر را به اعلیحضرت می سپاریم، هر رفتاری با ما می خواهند بکنند،

اما اعلیحضرت بیدرنگ دستور دهند راه خواربار باز شود و جایی برای بهانه ورود سپاهیان روس به خاک ایران باز نماند»

ما می دانیم که این نامه در استبداد مرکزی اثر نکرد، چون قشون روسی به تبریز سرازیر شدند و بدنبال آن تجاوزها و اعدام های دسته دسته از برجسته ترین فرزندان مشروطه خواه تبریز و رشت…

اما آن تلگراف سه سطری در تاریخ به یادگار ماند و به نظرم، اهمیت اش از کل قیام یازده ماهه تبریز در مقابل استبداد، بیشتر بوده، چون به آن مبارزه، اصالت می بخشد و با صد زبان می گوید که سرنوشت هر ملتی در سرزمین خودشان و بدست خودشان رقم می خورد…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا