اصالت رنج در جهان
رنج و لذت یکی از مناقشات تاریخی متفکرین و فلاسفه جهان بوده است.
حال سوال اینجاست که اصالت با کدام است؟
زندگی انسان مبنایی شادمانه دارد یا رنجورانه؟
اپیکور یکی از متفکران قبل از میلاد، اصالت زندگی را لذت می پندارد، او شادمانه زیستن را مترادف با خیر و خوبی می داند، به طوری که وظیفه هر انسانی را لذت بردن از زندگی و فرار از رنج و محنت می داند.
درواقع، فلسفه اپیکوریسم ضد رنج است، زیرا معتقد است که جهان برای انسان آفریده شده و بدین سان برای آدمی مساعد است.
از سوی دیگر، بودا اصالت زندگی را به رنج می داند.
او معتقد بود که زندگی و هستی آمیخته با رنج است.
در همین راستا، رازی و شوپنهاور نیز معتقدند که جهان الزاماً برای انسان آفریده نشده زیرا نفع و ضررش یکسان است، درواقع جهان نسبت به آدمی بی تفاوت است.
بنظر می رسد، انسان در ابتدا با رنج هایش روبرو می شود، زیرا هر جا که خواست و اراده انسان مطرح می شود، موانع نیز خود را نشان می دهد.
به قول شوپنهاور اصالت وجود انسان اراده هست، لذا در مقابل هر آرزویی که تمایل دارد برآورده شود، چندین آرزوی نابرآورده وجود دارد.
درواقع، آرزوهای انسانی سیری ناپذیر است، اما کامیابی به شدت محدود است، زیرا خواست و اراده انسان همیشه با موانع روبرو می شود.
بنابراین، پیش فرض جهان رنج و درد است.
او معتقد است اگر انسان چیزی طلب نکند، درد و رنجی عارض نمی شود.
اما بنظر می رسد، رنج و درد انسانی مستقل از اراده انسان نیز شکل می گیرد.
ملاصدرا معتقد است که اصالت زندگی نه در رنج است و نه در لذت، بلکه ذات زندگی در عبور کردن از آن است.
به عبارتی، ما نباید خود را در رنج و لذت زندگی متوقف کنیم اگر لذتی آمد، رنجی را هم به همراه خواهد داشت و برعکس اگر رنجی حادث شد، گشایش و شادی هم خواهد رسید.
درواقع، نه آنقدر شاد و سرخوش، و نه دردمند و خموش، زیرا از منظر او رنج و لذّت امری ناپایدار است.
روانشناسی یکی از ابزارهای کاهش الام در جهان است.
توصیه های روانشناسی به ما می آموزد که چگونه با رنج و درد زندگی کنار بیاییم و یا آن را معنا دار کنیم.
اگر اصالت بر لذت بود، فلسفه وجودی روانشناسی بی معنا بود.
اگر یک زندانی شکنجه را تحمل و یا آن را معنادار می کند، به معنای فقدان رنج در او نیست بلکه ما با معانی ذهنی، آن رنج را قابل تحمل می کنیم.
اصالت رنج در جهان به معنای ارزش نهادن به رنج نیست، بلکه این معنا از آن مستفاد می گردد که رنج نسبت به لذت از تقدم زمانی برخوردار است، زیرا لذت ها در جهان ساختنی است.
از منظر جامعه شناسی تاریخی، بشر تا به امروز، مسائل و معضلات فراوانی را با کمک علم و دانش خود پشت سر گذاشته است.
به عبارتی جنگ، بیماری، فقر، غارت اموال، نبود قانون، برده داری و هزاران بلایای دیگر به عنوان واقعیت هایی است که به انسان تحمیل شده و اکثر این رنج ها با خرد جمعی به پایانش نزدیک می شود، به طوری که ما هم اکنون، در بهترین شرایط تاریخی زندگی می کنیم!
اصالت رنج، به معنای انفعال و استیصال بشر نسبت به رنج های پیش رو نیست.
اصالت رنج بدین معناست که نوع بشر از تاریکی به روشنایی رسیده است.
اصالت رنج یعنی جامعه بشری از زندگی بدوی به توسعه یافتگی امروزی رسیده است.
اصالت رنج بدین معناست که شادی و آرامش امروزی در ابتدا وجود نداشته و این صلح و دوستی حاکم بر نظام بشری، انعکاس حل مسائل بزرگ تری بوده است.
رنج می تواند ساخته دست بشر باشد و یا قهر طبیعت به تکوین آن کمک کرده باشد،
اما آنچه که اصالت دارد این است که رنج به عنوان یک واقعیت مسلم، صرفنظر از ریشه های تحقق آن، همانند یک امر انکار ناپذیر در زندگی ما وجود دارد
و بشر بایستی با تمسک به علم و دانش و یا معنادار کردن رنج در زندگی، الام آن را کاهش دهد.