اعتماد از دست رفته؛ تحلیلی درباره ریشه های ناامیدی مردم از آینده
در جامعه امروز ایران چند موضوع گوناگون با عنوان مسائل یا مشکلات مردم در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مطرح است.
مردم در پاسخ به این پرسش که چقدر امیدوارند این مسائل و مشکلات در آینده حل شود، اظهار کردهاند امیدی ندارند وضع بهتر شود!
پاسخ مردم به چنین پرسشهایی معمولاً بر اساس تجربه گذشته یا بر اساس روندی است که تا به حال با آن مواجه بودهاند.
درواقع قاعدتاً کسانی که اینگونه درباره آینده داوری میکنند به روندی که در مسائل مختلف طی شده مینگرند و چون میبینند این مسائل و مشکلات نهتنها کمتر نشده، بلکه افزایش هم پیدا کرده و در مواردی بغرنجتر و پیچیدهتر هم شده است، از بهبود اوضاع در آینده نیز ابراز ناامیدی میکنند.
درواقع از یکسو روند مشکلات را میبینند و از سوی دیگر تواناییها و ظرفیتهای مدیریتی کشور و فرهنگ عمومی را نگاه میکنند و به این نتیجه میرسند که با توجه به توانایی و کارآمدی شیوه مدیریتی فعلی، احتمالاً این شیوه مدیریت از عهده حل مشکلات برنمیآید.
این ناامیدی بسیار نگرانکننده است و برای مدیران، حکومت و نظام مدیریتی و سیاسی کشور نوعی هشدار جدی محسوب میشود که باید برای آن چارهجویی اساسی کنند.
اما، چرا مردم درباره آینده ابراز ناامیدی میکنند؟
البته این ناامیدی میتواند ریشه در تعدد مسائل مختلفی مانند مشکلات اقتصادی، فساد، گرانی، بحران آب، آلودگی هوا و مسائل اجتماعی مانند اعتیاد داشته باشد.
اگر مردم ببینند جامعه درگیر این مسائل مختلف است که نهتنها در سالهای اخیر حل نشدهاند، بلکه روزبهروز پیچیدهتر یا شدیدتر شدهاند، طبیعتاً ناامید میشوند.
ناامیدی میتواند برای جامعه نیز عوارض نامطلوبی به دنبال داشته باشد.
واضح است، برای اینکه امور جامعه اصلاح و مشکلاتش حل شود، تنها دولت نیست که باید وظایفی را انجام دهد؛ برای اصلاح امور جامعه، مردم نیز مسئولیتهایی دارند، از جمله و به خصوص اینکه مردم باید در برنامههایی که مطرح یا پیشنهاد میشود، همراهی و مشارکت داشته باشند.