ایدئولوژی بیتاریخ است
ایدئولوژی بیتاریخ است؛ در تعیين جایگاهِ تاریخی ایدئولوژی
در فصل اول گفتهام؛ تاریخِ انسان نتیجهی «زمانِ انسانی» است، نه نتیجه حرکت یا زمان کیهانی و فیزیکی.
تاریخ تقویم نیست، اگر شما میبینید تاریخ یا هیستوری را به وسیله زمانهایی چون سال و قرن و هزاره اندازه میگیرند و میشمارند یا معمولاً از یک دوران تاریخی حرف میزنند، اینها ظاهر کار است.
درواقع، منطق تاریخ انسان و اجتماع و جامعه، با منطق حرکت و زمانِ کُرات و سیّارات و مواد و اشیاء یکی نیست.
باطن تاریخ با زمانِ انسانی و زمانِ اجتماعی منطبق است.
زمان انسانی نوعی صیرورت و شدنِ انسانها و اجتماعات و جوامع و نهادها است و در همین صیرورت و شدن است که امور و وقایع و هستیهای انسانی، اجتماعی و جامعوی آفریده میشوند و اتفاق میافتند یا ویران و نابود میشوند.
اما دورهی گذار انسانها و اجتماعات دورهی بیتاریخ است یا دورهی بیتاریخی است.
دوره گذار، دورهای است که گذشته یا همان قدیم تداوم نمییابد و آینده یا زمانهی جدید آغاز نمیشود.
دوره گذار، دوره گسستن از قدیم و نپیوستن به جدید است، در این دوره است که تاریخ تعلیق میشود.
به زبان دقیقتر «زمانِ انسانی» و «زمانِ اجتماعی» معلَّق میشود.
تعلیق چیزی است که نه تداوم ممکن است نه آغاز.
به دیگر سخن، تداوم و آغاز هر دو ممتنع میشوند.
ایدئولوژی در دورهی تعلیقِ تاریخ، در وسط امتناع تداوم و آغاز یا در وسط کشمکش قدیم و جدید تکوین و توسعه مییابد.
بنابراین ایدئولوژی بیتاریخ است، اگر تاریخ آغاز شود ایدئولوژی پایان مییابد.
ایدئولوژی نظام یا انسجامدهنده یا راهنمای دورهی تعلیق یا دوره بیتاریخی است.
پس از نظر زمانی هر چه دورهی گذار طولانی باشد، به معنی دوره آشفتگی و سردرگمی انسان و اجتماع است.
یعنی انسان و اجتماع جهت و راه خود را پیدا نکرده است و نتوانسته است دست به انتخابی درست بزند و تاریخ را بیاغازد.
هر چهقدر این دوره تعلیق طولانی باشد، به معنی طولانی بودن دوره گذار است و به معنی طولانی بودن دوران بیتاریخی است و این دوران مساعدترین زمانه برای تکوین و توسعه ایدئولوژی یا ایدئولوژیها است.
اما حالا ایدئولوژی چیست؟ و چگونه انسجامدهندهای است؟
و انسجام و نظم ایدئولوژیک چگونه تضادها را حل میکند در مباحث آتی توضیح خواهم داد.
پیوست: پاراگرافی از نوشتههای جامعهشناسی تاریخی ایران