ایدئولوژی یا دموکراسی
بی گمان جامعه با وحدت دموکراتیک رشد می کند؛ اما با وحدت ایدئولوژی رو به سقوط و انحطاط می رود؛ زیرا اندیشه ها، محصول تصادم دموکراتیک هستند نه همسانی ایدئولوژیک آن ها.
ایدئولوژی می گوید؛
همه باید یک نوع بیندیشند! یک نوع تفریح کنند! یک نوع بخندند! یک نوع گریه کنند! و کلاً یک نوع سبک زندگی داشته باشند!
بنابراین هر کسی که باورهای او را قبول نکند؛ دشمن است. پس باید از بین برود!
دموکراسی دقیقاً مخالف ایدئولوژی است.
زیرا دموکراسی راه را برای نظر مردم باز می کند؛ تا مردم تصمیم بگیرند؛ تا هر گونه خواستند نوع زندگی خودشان را تعیین کنند.
بنابراین، به همه ارزش های موجود در جامعه احترام می گذارد و هیچ ارزشی را برتر از ارزش دیگر تلقی نمی کند.
در ایدئولوژی، مجریان ایدئولوژی برترند؛ چون حافظان ایدئولوژی هستند.
اما در دموکراسی، مجریان هیچ گونه برتری ندارند. بنابراین، برابری سیاسی وجود دارد؛ یعنی همه یک رای دارند.
در ایدئولوژی، همه ساختارهای جامعه یکی هستند؛ چون یک نفر برای همه تصمیم می گیرد.
اما در دموکراسی، جامعه دارای ساختارهای متفاوت است؛ زیرا هر ساختار کارکرد خاص خودش را دارد.
در ایدئولوژی، قدرت از نوع شبانی است؛ و هدف آن رستگاری اُخروی انسان هاست؛ زیرا یک نفر به سان شبان برای جامعه تصمیم می گیرد تا با راهنمایی هایش جامعه را به سر منزل مقصود برساند!
اما در دموکراسی، قدرت عمومی و مردمی است. زیرا مبنای قدرت رضایت مردم است.
در ایدئولوژی، قانون اساسی لایتغیر و همیشگی است؛ زیرا قانون اساسی نامرئی و مقدس است.
اما در دموکراسی، قانون اساسی متغیر و موقتی است. زیرا قانون اساسی واسط میان مردم و زمامداران است.
بنابراین در ایدئولوژی کشتار وجود دارد؛ زیرا برای زنده ماندن یا باید کشت و یا باید کشته شد.
اما در دموکراسی، زندگی وجود دارد؛ زیرا مبنا گفتگو است…
بنابراین ایدئولوژی ها می آیند و می روند؛ اما دموکراسی ها از ابتدای تاریخ تا پایان تاریخ وجود داشته اند و خواهند داشت…
سلام. این متن دارای چند اشکال می باشد:
1- به نظر بنده، به عمد یا سهو، در این متن سعی شده که ایدئولوژی مساوی دیکتاتوری محاسبه شود. در حالیکه متضاد دموکراسی، دیکتاتوری است نه ایدئولوژی. و ایدئولوژی اصلا هم ارز دیکتاتوری یا دموکراسی نیست، بلکه فراتر از آن است. چراکه ایدئولوژی مجموعه ای از افکار و باورهاست که می تواند مرجع ایجاد هرکدام از حکومتهای دیکتاتوری یا دموکراسی قرار گیرد.
پس کلیت متن در این قسمت غلط است.
2- نگاه نویسنده به کلمات دموکراسی و دیکتاتوری گلخانه ای و غیرواقعی است. این موضوع در داخل فرهنگ لغات و کتابخانه ایجاد مشکل نمی کند اما در جامعه موجب این می شود که ما نتوانیم هیچ دموکراسی و حتی دیکتاتوری ای را در دنیا پیدا کنیم که همه مشخصات ذکر شده را به طور کامل و در عمل داشته باشد. و مثالهای نقض این مشخصات در دنیا فراوان است.
3- ولی مسأله مهم جمله نهایی است: “بنابراین ایدئولوژی {دیکتاتوری} ها می آیند و می روند؛ اما دموکراسی (ها) از ابتدای تاریخ تا پایان تاریخ وجود داشته اند و خواهند داشت…” در این قسمت دو سوال مطرح است: الف) یک دموکراسی که از اول تاریخ تا به حال بوده را نام ببرید؟ (به نظرتان خنده دار نمی آید که می توانید دموکراسی را با “ها” جمع ببندید و در عین حال همه را یکی و در امتداد هم بدانید ولی دیکتاتوری ها را متفاوت فرض کنید؟) ب) دموکراسی برای بعد از پایان تاریخ چه برنامه ای دارد؟