سنخیت؛ بشکفیم تا بهار شویم…
در این عالم شبکهای قوی و در هم تنیده و نامرئی وجود دارد که با ریاضیاتی ساده و پیچیده عناصر متجانس و نامتجانس را به یکدیگر پیوند داده و «نظامِ ربط» این جهان را پرداخته است.
یکی از این «بافتهای ریاضی» درهم تنیدگی «نخ سنخیت» است.
یعنی هم نشینی ذهنی و عینی تمام عناصر متناسب با یک همگرایی و هم افزایی و تکامل دیگری رخ میدهد.
مثلاً بین فیزیک پنگوئنهای جنوبگان با اقلیم قطب و آب و هوای آن نسبتی برقرار است که بقای ایشان را تضمین میکند. یا بین گلبرگهای شکوفه با تاج داخلی و هندسهی گل با فرم تغذیه زنبور عسل و …
این سنخیت را اگر دقت کنیم در رفاقتها و شراکتها میبینیم. یا در کلماتی که افراد میگویند و وضعیت روانی آنها مشهود است.
مهمترین «نخ سنخیت» وضعیت درونی و قلبی انسان است. آنکه آرزوی بهشت عدن و روضه رضوان و باغ و جنت الهی را دارد باید بداند که باغ سنخیتاش با گل است.
از کودکی بسیار به ما گفتند که باید برای جامعه بالاخره ثمری بدهیم.
ولی شکوفا شدن هم مقدمه و هم مقدم بر ثمر دادن است. یعنی حسن فاعلی مقدم بر حسن فعلی است.
به فارسی، آدم خوب بودن مقدم است بر کار خوب کردن.
بشکفیم تا بهار شویم…
با سلام
احتراماً، درخصوص مقاله فوق، از پنگوئن ها .. باغ رضوان تا جامعه، از تشبیهات استفاده شده است و نویسنده می توانست بهتر منظور خود را برای جامعه ای فاضل تر از نظریه ها بیشتر استفاده نمایند تا فیزیک پنگوئن ها …