صنعت فرهنگ به زبان ساده
«صنعت فرهنگ» به زبان ساده به این معناست که «فرهنگ» که خود قرار است به زندگی و هدف وجودی انسان شکل بخشیده و به زندگی انسان معنایی فراتر از غریزه و مادیات دهد، به کالایی پر زرق و برق و رقابتی در عرصه تجارت تبدیل شود و هر کارخانه و کارگاه و بنگاهی کالاهایی با برچسب فرهنگ و با هدف فروش و کسب سود بیشتر به بازار عرضه کند.
در صنعت فرهنگ خود فرهنگ و کالای فرهنگی موضوعیت ندارد، بلکه هدف اصلی جذب مشتری و به دست آوردن سود بیشتر است.
به عنوان مثال:
✅ در صعنت فرهنگ محتوای کتاب چاپ شده مهم نیست، بلکه میزان فروش کتاب است که اهمیت پیدا می کند. و به این دلیل است که برای ناشران کتاب خاطرات فرگوسن و ملت عشق و قورباغه را قورت بده و کتابهای زرد از آثار بالزاک و داستایوفسکی و روح القوانین مونتسکیو ارزشمندتر بوده و بر ویترین کتابفروشی ها می نشینند.
✅ در صنعت فرهنگ کیفیت موسیقی ارائه شده مهم نیست، بلکه قیمت بلیط و سرعت پر شدن سالن کنسرت و فروش تراک هاست که ارزش کالای فرهنگی را مشخص می کند.
✅ در صنعت فرهنگ ارزش هنری فیلم و سریال ساخته شده مهم نیست، بلکه این میزان فروش گیشه است که ارزش کار فرهنگی و میزان موفقیت آن را مشخص می کند.
✅ در صنعت فرهنگ میزان جذب مخاطب و درآمد زایی از تبلیغات است که ارزش هر شبکه تلویریونی و رادیویی را مشخص می کند.
✅ در صنعت فرهنگ هنر و ظرافت هنری به کار رفته در فلان مجسمه یا تابلوی نقاشی مهم نیست، بلکه میزان پولی که برای خرید آن اثر در فلان حراج سالیانه پرداخت شده است، ارزش آن را مشخص می کند.
✅ در صنعت فرهنگ کیفیت آموزش ارائه شده در مدارس و دانشگاه ها مهم نیست، بلکه میزان پولی که در جیب بنگاه های آموزشی و کمک درسی و دانشگاه های پولی پرداخت می شود و مدرک تحصیلی فلان دانشگاه و موسسه است که ارزش علمی افراد را مشخص می کند.
✅ در صنعت فرهنگ محتوای اثر ادبی و هنری ملاک نیست، بلکه نام فردی که بر روی اثر چاپ می شود (و فروش بیشتر به همراه می آورد) عنصر اصلی ارزشگذاری است.
محصولات تولید شده توسط صنعت فرهنگ در یک هدف مشترکند و آن کسب سود و فروش بیشتر است. آنها از توده ها و مخاطبان خود فکر کردن نمی خواهند که قدرت تفکر را از مخاطبان و مصرف کننده هایشان سلب کرده و آنها را به مصرف کننده هایی فاقد قدرت اندیشه تبدیل نمایند.
به موسیقی و خواننده های محبوب، به سریال های پرطرفدار تلویزیون های مختلف (اعم از فارس و ترک و ماهواره ای و …)، به فیلم های سینمایی و کتاب های پرفروش، به صفحات و کانال های پرمخاطب اینستاگرامی و تلگرامی و امثالهم توجه کنیم.
همه آنها در یک امر مشترکند و آن دامن زدن به سطحی نگری و ابتذال و تخریب قدرت اندیشه و در یک کلام جایگزینی «صنعت فرهنگ» به جای «فرهنگ اصیل» است.