کثرتگرایی
کثرتگرایی [1] دینی یکی از محصولات «تجدد» و لیبرالیسم مغربزمین است.
کثرتگرایی، بازتابی از وجدان های آگاه و آزاداندیش دنیای جدید است که بر آن میکوشند تا سختگیری دینی و مذهبی گذشته را که زمینه آزار و تحقیر عدهی زیادی از مسیحیان و غیرمسیحیان را فراهم میآورد، اصلاح کرده، در صورت امکان، آن را از میان بردارد.
پروتستانتیسم لیبرال را که اساس کثرتگرایی دینی بود، برای نخستین بار، شلایر ماخر (مرگ 1834م.) و سپس اوتو (مرگ 1937م.) روحانی آلمانی، عنوان کردند.
این نظریه همزمان و هماهنگ با نظریه نظریهپردازان لیبرالیسم سیاسی قرن هجدهم و نوزدهم مغربزمین، مانند آدام اسمیت (مرگ 1790م. ) و دیگران بود.
ویژگیهای پروتستانتیسم لیبرال عبارتند از:
ـ پذیرش تفاسیر مختلف و حتی غیرمتعارف از متون مقدس، مخصوصاً با توجه به دستاوردهای دانش تجربی جدید.
ـ تجویز شک و تردید در دلایل و مبانی حقانیت.
ـ تاکید بر حمایت دینی از اصول اخلاقی و اجتماعی مدرن.
ـ ارجاع گوهر دین به تجربه شخصی افراد، نه اصول جزمی و مناسک دینی.[2]
همین مبانی هستند که سرانجام در نظریه کثرتگرایی جان هیک ظهور یافتهاند.[3] به خاطر اهمیت مسئله به توضیح بیشتر در این مورد میپردازیم.
اقسام کثرتگرایی
کثرتگرایی دینی، نهضتی در الهیات است که بر ارزشهای لیبرالیسم سیاسی استوار بود.
چنانکه در آغاز کار، آشکارا عنوان پروتستانتیسم لیبرال را با خود داشت. این کثرتگرایی با صورتها و مبانی گوناگون مطرح شده است، همانند:
الف ـ کثرتگرایی اخلاقی.
به این معنا که پیروان هر دینی، پیروان ادیان دیگر را محترم بشمارند و با آنان رفتار اخلاقی و نوعدوستانه داشته باشند.
ب ـ کثرتگرایی در نجات.
به این معنا که پیروان هر دینی، بهگونهای پیروان ادیان دیگر را نیز در زندگی پس از مرگ اهل نجات بدانند. مبنای اینگونه کثرتگرایی یا میتواند رحمت فراگیر خداوند باشد یا ناآگاهی و بیخبری پیروان ادیان دیگر.
ج ـ کثرتگرایی معرفت شناختی.
به این معنا که اصولاً گزارههای الهیاتی و مابعدالطبیعی، گزارههای قابل اثبات یا ابطال نیستند یا به تعبیر افراطی، گزارههایی بیمعنا هستند.
بنابراین، همه ادیان از نظر معرفتشناختی در شرایط مساوی قرار میگیرند و دلایل اثبات و توجیه هیچیک از آنان، بر دیگری برتری ندارد.
د ـ کثرتگرایی براساس «حقیقت».
به این معنا که ظواهر ادیان با هم اختلاف دارند، اما در حقیقتِ آنها اختلاف و تعارضی نیست؛ اختلاف در صورتها و عنوان هاست، نه در معنا و حقیقت.
این دیدگاه، با دیدگاه عرفانی هندیان و نوافلاطونیان نیز هماهنگ است.
این، همان است که جان هیک از آن بهعنوان تحول از «خودمحوری» به «واقعیت محوری» تعبیر میکند.[4]
به نظر من، بههرحال، در عین پذیرش مسئله خوشرفتاری با همه انسان ها با قطعنظر از عقاید و افکار آنان، پذیرش کثرتگرایی، حاصلی جز بازداشت انسانها از تحقیق و جستجو نخواهد داشت.
کثرتگرایی، اگر به مصلحت سیاستمداران، بازرگانان و انساندوستان هم باشد، به مصلحت آگاهی و معرفت انسان ها نیست.
کثرتگرایی، نه تنها انسان ها را از پژوهش بازداشته و باورهای الهیاتی و مابعدالطبیعی را به جمود و جزمیت دچار میسازد، بلکه به زیان حقیقت و دین درست هم میانجامد.
به این معنا که کثرتگرایی و سازش معرفتی پیروان ادیان مختلف، زمینه را برای بقای حق و باطل در کنار یکدیگر فراهم آورده و انسانها را از نخستین و طبیعیترین حق خودشان که حق شناخت و انتخاب براساس شناخت و تشخیص است، محروم میسازد و این کار نیز، به زیان اکثریت انسانها و به سود دین باطل و طرفداران ادیان باطل تمام میشود.
منبع:
[1]- Pluralism
[2]. لگن هاوزن، كثرتگرایی دینی. و نیز بنگرید به:ـ Friedrich Schleiermacher, on Religion. 1899.
ـ Rudolf Otto, Das Heilige (1917).
[3]- John Hick, “Religious Pluralism,” Oxford, 1997 & “Problem of Religious Pluralism, New York, 1985.
[4]- John Hick, “Problem of Religious Pluralism, New York, 1985.