خلاق و ابداعی

عشق؛ گشودگی و رهایی

عشق خالص ترین نوع ارتباط بشری است که شیرین، زیبا، مهیج و خواستنی است. اما، چرا عشق چنین درجه رفیع  و متعالی دارد و سایر تعاملات به مانند عشق نیستند؟ به این سوال صاحبنظران گوناگون از فلاسفه تا پزشکان پاسخ داده اند. اما پاسخ جامعه شناسی به این سوال چیست؟

عشق را همچون نقش، به دو دسته عشق محول (یا تحویل داده شده) و عشق محقق (یا کسب شده) می توان تقسیم نمود.

* عشق محول: فرد در شروع آن دخل و تصرفی ندارد مانند عشق پدر به فرزند. نوزاد به دنیا آمده اختیاری از خود ندارد و مورد مهر و محبت پدر قرار می گیرد.

* عشق محقق: فرد در آن دخل و تصرف دارد مانند عشق به همسر یا عشق به هنر. فرد خودش به اختیار خود، به فردی یا چیزی عشق پیدا می کند.

نکته: عشق چه محول باشد و چه محقق، تداوم مهرورزی و تعامل عاشقانه به خلوص و درجه خالص بودن بستگی دارد.

در واقع، آنچه عشق را از سایر ارتباطات متمایز می کند، درجه خلوص است.

هر چه فرد «بی» یا «بدون» در رابطه باشد، به تعامل عاشقانه نزدیک تر است. بی پیرایه، بی تکبر، بدون تشریفات، بدون اجازه و دستور …

به تعبیر دیگر، روابط بی زمان، بی مکان و بی قاعده که فرد در آن جاری است. هر وقت بخواهد دیدار ممکن است. هر جا بخواهد در کنارش است. هر جور بخواهد بااوست. اول سلام دوم کادو سوم خنده و … ندارد. هر جور بخواهد عمل می کند. هر جور خواستنی که به طرف مقابل وابستگی، پیوند و کشش را منتقل می نماید.

در نتیجه عشق همان رابطه خالص یا عاری از هر چیز است. در قید زمان یا مکان، آداب و سنن، هنجارها و الگوها … نمی پیچد و پیوستگی را در لحظه هر طور که پیش آید، آشکار می نماید.

در این بین، آنتونی گیدنز از «گشودگی» به معنای، باز بودن هویت وجودی خویش در مقابل دیگری، به عنوان عامل کلیدی در عشق نام برده است.

در اینجا، لازم است گشودگی را تعمیم داد و آن را به همه آنچه آدمی و زندگی آدمی را در برگرفته است، سرایت بخشید. هنرمندی که از عشق به نقاشی، شب را پای بوم نقاشی، به صبح می رساند و خستگی نمی فهمد یا عارفی که به نیایش با خدا دل می سپارد یا مادری که لبخند فرزندش تمام سختی ها را برایش ذوب می کند و…

گشودگی تعمیم یافته یعنی آغوش را به روی زندگی چنان باز کردن که هیچ چیز مانع بروز آن نباشد از قید به زمان و مکان گرفته تا قید به سن و قومیت تا عرف …

وقتی گشودگی چنین تعمیم پذیر در نظر آید، به همان خلوص می رسد که خالص شدن از هر چیز (قید، آداب، موانع …) است.

کلام پایانی: عشق به مانند شنا کردن در دریا است باید از هر تعلق و قیدی آزاد شد و فارغ و رها، خود را به دریا سپرد. اما، هنگامی که به شناگری خویش ایمان داشته باشیم.

سوال: چرا انسان امروز عشق را کم دارد؟

پاسخ آن روشن و آشکار است. انسان امروز با خالص بودن فاصله زیادی دارد. انسان امروز چنان در اعتبارات (حساب بانکی، منصب اداری …)، در داشتن ها (زیبایی، اصل و نسب …)، در امتیازات (طبقه بالا …)، در آداب (گویش …) و غیره پیچیده است که از بازشناسی خویش وامانده است.

دکتر منیژه نویدنیا

دکتری جامعه شناسی. نظریه پرداز و محقق. نویسنده اولین کتاب امنیت اجتماعی در ایران، معرف جامعه شناسی تحلیلی با نگارش شش جلد کتاب، استاد دانشگاه و موسس سایت جامعه شناسان جوان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا